cooperation

base info - اطلاعات اولیه

cooperation - مشارکت

noun - اسم

/kəʊˌɑːpəˈreɪʃn/

UK :

/kəʊˌɒpəˈreɪʃn/

US :

family - خانواده
cooperative
تعاونی
uncooperative
عدم همکاری
cooperate
همکاری کردن
cooperatively
به صورت تعاونی
google image
نتیجه جستجوی لغت [cooperation] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • collaboration


    همکاری

  • teamwork


    کار گروهی


  • شراکت

  • unity


    وحدت


  • اتحادیه

  • concurrence


    توافق

  • liaison


    رابط

  • coordination


    هماهنگی

  • synergy


    هم افزایی

  • accord


    وابستگی

  • affiliation


    اتحاد


  • تعامل

  • coaction


    ائتلاف


  • کنسرت


  • کنفدراسیون

  • concord


    ارتباط

  • confederation


    هم رقابتی


  • حزب گرایی

  • coopetition


    درك كردن

  • partisanship


    اتحاد. اتصال


  • به خطر افتادن


  • معاملات

  • compromise


    ذوب

  • dealings


    اتصال

  • fusion


    پیوند دادن

  • harmony


    همزیستی

  • hookup


    همراهی

  • linkup


  • symbiosis


  • synergism


  • coadjuvancy


antonyms - متضاد
  • disunity


    نفاق


  • تقسیم

  • discord


    اختلاف

  • dissent


    مخالفت

  • disunion


    جدایی

  • noncooperation


    عدم همکاری


  • تعارض

  • disagreement


    اختلاف نظر

  • discordance


    ناهماهنگی

  • disharmony


    عدم توافق

  • dissension


    عدم وابستگی

  • dissidence


    تفکیک

  • dissonance


    از هم گسیختگی


  • دعوا کردن

  • severance


    اصطکاک

  • disaccord


    خصومت

  • disaffiliation


    دعوای درونی

  • discordancy


    تقسیم بندی

  • disjunction


    نزاع انگلستان

  • disjuncture


    نزاع ایالات متحده

  • dissociation


    رقابت

  • feuding


    شقاق

  • friction


  • hostility


  • infighting


  • inharmony


  • partition


  • quarrellingUK


  • quarrelingUS


  • rivalry


  • schism


لغت پیشنهادی

adaptable

لغت پیشنهادی

locale

لغت پیشنهادی

absorbency