grand
grand - بزرگ
adjective - صفت
UK :
US :
بزرگ و بسیار چشمگیر
aiming or intended to achieve something impressive
هدف یا قصد رسیدن به چیزی چشمگیر است
مهم و غنی
عالی
در عناوین ساختمان ها یا مکان هایی که بزرگ و چشمگیر هستند استفاده می شود
در القاب برخی از افراد که به بالاترین طبقه اجتماعی تعلق دارند استفاده می شود
هزار پوند یا دلار
یک پیانوی بزرگ
مهم و از نظر درجه بزرگ
چشمگیر و بزرگ یا مهم
به نام مکان یا ساختمانی استفاده می شود تا نشان دهد که بزرگ یا زیبا است و شایسته تحسین است
used in the name of a place or building to show that it is large or beautiful and deserves to be admired
عالی یا لذت بخش
1000 پوند
£1,000
غیر رسمی برای پیانوی بزرگ
مهم و از نظر درجه یا اندازه بزرگ است
از نظر استایل و ظاهر جذاب
1000 دلار
$1000
هزار دلار یا پوند
گواهینامه نسبتاً بزرگی که نشان دهنده تکمیل موفقیت آمیز تمام وظایف است نیز به جذابیت می افزاید.
A rather grand certificate marking the successful completion of all the tasks also adds to the attraction.
فینال بزرگ، گروه کر «هللویا» هندل است.
اما حتی پردههای بزرگ طلایی از کف تا سقف نیز نمیتوانند این سطح را تنظیم کنند.
کنفرانس ها همیشه در هتل های بزرگ و به دور از واقعیت های زندگی برگزار می شود.
ایده های بزرگ گاندی
احضار شدن در برابر هیئت منصفه به این معنی نیست که شاهد کار اشتباهی انجام داده است.
او یک بانوی بزرگ بود که همه دوستش داشتند.
اما اگر دیپلمات ها همه چیز را در مورد صدارت عالی خود می دانستند، افتتاحیه بزرگ در آگوست 1990 خراب می شد.
But the grand opening in August 1990 would have been ruined had the diplomats known everything about their elegant chancery.
جایزه بزرگ
آنها همیشه به بزرگترین گروه رای دهندگان وعده های بزرگ می دهند.
این تصویری از بدخواهی در مقیاس بزرگ است.
آنها بالغ بر مبلغ کلان دوازده پوند و ده شیلینگ بودند - یک ثروت!
خونه خیلی بزرگی نیست
عروسی مراسم بسیار باشکوهی بود.
این کتاب جرأت دارد مضامین بزرگ را به شیوه ای بزرگ بپذیرد.
گراند کانیون
در هتل بزرگ اقامت داشتیم.
یک طرح/استراتژی/طرح بزرگ
این گالری در 18 ژانویه افتتاح شد.
نیویورکی ها شهر خود را در مقیاس بزرگ ساختند.
این فیلم برنده جایزه بزرگ جشنواره فیلم برلین شد.
فردا فینال بزرگ برگزار می شود که تنها 12 شرکت کننده از صدها شرکت کننده باقی مانده اند.
همه آنها لرد یا لیدی هستند، اما اصلاً بزرگ نیستند.
او با شکوه ترین هوای خود را پوشید و وارد اتاق نشیمن شد تا به دیگران بپیوندد.
من یک روز عالی را در کنار دریا داشتم.
Thanks. That'll be grand!
با تشکر. این عالی خواهد بود!
فرد کار بزرگی در نقاشی خانه انجام داد.
دوشس بزرگ النا
او بالاخره در سن 70 سالگی رانندگی را یاد گرفت.
جیمز لاولاک، پیرمرد بزرگ علم محیط زیست
او انواع ایده های بزرگ دارد.
شغل او عنوان بزرگی دارد، اما او کمی بیشتر از یک منشی است.
کاخ ورسای بسیار باشکوه است.
آنها همیشه به سبک بزرگ از مهمانان خود پذیرایی می کنند.
هتل بزرگ
کانال بزرگ
در تعطیلاتمان هوای عالی داشتیم.
نوه من یک بچه بزرگ است.
کار بزرگی انجام دادی
ماشین جدید جان برایش 20 گرند تمام شد!
وقتی بهم می ریزم، در مقیاس بزرگی خراب می کنم.
The ten top essayists will compete for the $10,000 grand prize (= the largest prize in the competition).
ده مقاله نویس برتر برای جایزه بزرگ 10000 دلاری (= بزرگترین جایزه در مسابقه) رقابت خواهند کرد.
The new restaurant will hold its grand opening Saturday (= a big celebration of the opening of its business).
رستوران جدید شنبه افتتاحیه بزرگ خود را برگزار می کند (= جشن بزرگ افتتاحیه کسب و کار خود).
glorious
با شکوه
imposing
تحمیل کننده
magnificent
باشکوه
majestic
چشمگیر
عالی
splendid
نجیب
stately
قابل توجه، برجسته، موثر
noble
برجسته
striking
بزرگ
superb
قصری
eminent
اوت
grandiose
خوب
palatial
سلطنتی
august
مرتفع
حماسه
regal
جذاب
elevated
امپراتوری
epic
بلند
gorgeous
اربابی
imperial
مغرور
lofty
درخشان
lordly
برتر
magnific
جاه طلب
بارونی
resplendent
بلند مرتبه
superior
شجاع
ambitious
baronial
dignified
gallant
royal