film

base info - اطلاعات اولیه

film - فیلم

noun - اسم

/fɪlm/

UK :

/fɪlm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [film] در گوگل
description - توضیح
  • a story that is told using sound and moving pictures, shown at a cinema or on television


    داستانی که با استفاده از صدا و تصاویر متحرک در سینما یا تلویزیون نمایش داده می شود

  • moving pictures of real events that are shown on television or at a cinema


    تصاویر متحرک از رویدادهای واقعی که در تلویزیون یا سینما نمایش داده می شود

  • the work of making films, considered as an art or a business


    کار ساخت فیلم که به عنوان یک هنر یا تجارت در نظر گرفته می شود

  • the thin plastic used in a camera for taking photographs or recording moving pictures


    پلاستیک نازکی که در دوربین برای عکاسی یا ضبط تصاویر متحرک استفاده می شود


  • یک لایه بسیار نازک از مایع، پودر و غیره روی سطح چیزی


  • استفاده از دوربین برای ضبط یک داستان یا رویدادهای واقعی به طوری که در سینما یا تلویزیون نمایش داده شود

  • a series of moving pictures, usually shown in a cinema or on television and often telling a story


    مجموعه ای از تصاویر متحرک که معمولاً در سینما یا تلویزیون نمایش داده می شود و اغلب داستانی را روایت می کند

  • (a length of) dark plastic-like material that can record images as photographs or as a moving picture


    (طول) مواد پلاستیکی تیره که می تواند تصاویر را به عنوان عکس یا عکس متحرک ضبط کند


  • لایه نازکی از چیزی روی یک سطح

  • to record moving pictures with a camera usually to make a film for television or the cinema


    برای ضبط تصاویر متحرک با دوربین، معمولاً برای ساخت فیلم برای تلویزیون یا سینما

  • to make pictures of something in making a movie or to make a movie


    برای ساختن فیلم از چیزی یا ساختن فیلم

  • (a length of) dark thin material like plastic on which you can record images as photographs or as moving pictures


    (طول) مواد تیره و نازک مانند پلاستیک که می توانید روی آن تصاویر را به عنوان عکس یا به عنوان عکس متحرک ضبط کنید.


  • لایه نازکی از چیزی روی چیز دیگری


  • یک فیلم

  • What's your favourite James Bond film?


    فیلم جیمز باند مورد علاقه شما چیست؟

  • Tarantino is one of the most famous film directors of our time.


    تارانتینو یکی از مشهورترین کارگردانان سینمای عصر ماست.

  • They're showing some classic French films at the Rialto.


    آنها چند فیلم کلاسیک فرانسوی را در ریالتو نشان می دهند.

  • Have you seen any good films lately?


    آیا اخیراً فیلم های خوبی دیده اید؟

  • The highlights films erode appreciation for the various beauties of the game some of which are small and patient.


    فیلم های برجسته قدردانی از زیبایی های مختلف بازی را که برخی از آنها کوچک و صبور هستند، از بین می برد.

  • the Hollywood film industry


    صنعت فیلم هالیوود

  • Raymond was well-known in film and television.


    ریموند در سینما و تلویزیون شناخته شده بود.

  • She wiped away the light film of sweat that had formed on her upper lip.


    فیلم سبکی از عرق را که روی لب بالاییش تشکیل شده بود پاک کرد.


  • با توجه به سبک کار او، فیلم جدید او باید چالش خاصی باشد.

  • Well no film was ever made that way.


    خب، هیچ فیلمی هرگز به این شکل ساخته نشده است.

  • It's the usual sort of film about boy meets girl.


    این یک نوع فیلم معمولی در مورد ملاقات پسر با دختر است.

  • I was making a children's film nearby.


    در همان حوالی داشتم فیلم کودک می ساختم.

  • In the book and the film Mr Suharto appears egocentric and opinionated.


    در کتاب و فیلم آقای سوهارتو خود محور و متفکر به نظر می رسد.

  • For months the town was full of cameras, lighting and members of the film crew.


    ماه ها شهر پر از دوربین، نور و اعضای گروه فیلمبرداری بود.

  • The film starred Tom Cruise and Nicole Kidman.


    در این فیلم تام کروز و نیکول کیدمن بازی کردند.

  • The naturalness and energy in Fields' performances made these films popular with both middle-class and working-class audiences.


    طبیعی بودن و انرژی در اجراهای فیلدز باعث محبوبیت این فیلم ها در بین مخاطبان طبقه متوسط ​​و کارگر شد.

example - مثال
  • Let's stay in and watch a film.


    بیایید در آنجا بمانیم و یک فیلم ببینیم.

  • We're going out to see a film.


    میریم بیرون فیلم ببینیم

  • There's a good film on tonight (= showing at the cinema or on TV).


    امشب یک فیلم خوب (= نمایش در سینما یا تلویزیون) وجود دارد.

  • a horror/documentary/feature film


    یک فیلم ترسناک / مستند / بلند

  • an action/animated film


    یک فیلم اکشن/انیمیشن

  • a silent film (= one recorded without sound)


    یک فیلم صامت (= فیلمی که بدون صدا ضبط شده است)


  • در دوران دانشجویی فیلم کوتاهی درباره زادگاهش ساخت.

  • to shoot/direct/produce a film


    فیلمبرداری/کارگردانی/تولید یک فیلم

  • The film was shot on location in France.


    این فیلم در لوکیشن فرانسه فیلمبرداری شده است.

  • The film has been downloaded some 21 million times since its release.


    این فیلم از زمان اکران تاکنون حدود 21 میلیون بار دانلود شده است.

  • a film crew/critic/director/producer


    یک گروه فیلم / منتقد / کارگردان / تهیه کننده

  • an international film festival


    یک جشنواره بین المللی فیلم

  • a film version/adaptation of a novel by Henry James


    نسخه سینمایی/اقتباسی از رمانی از هنری جیمز

  • His film credits (= the films he has made) as director include ‘Mood Music’ and ‘Lies’.


    از آثار سینمایی او (= فیلم هایی که ساخته است) به عنوان کارگردان می توان به Mood Music و Lies اشاره کرد.

  • He's a great composer of film music.


    او آهنگساز بزرگ موسیقی فیلم است.


  • مشاغل در سینما و تلویزیون

  • She'd like to write for theatre and film.


    او دوست دارد برای تئاتر و سینما بنویسد.


  • صنعت فیلم

  • a film buff (= somebody who is very interested in and knows a lot about film)


    عاشق فیلم (= کسی که خیلی به فیلم علاقه دارد و چیزهای زیادی درباره فیلم می داند)


  • فیلم خبری تلویزیون از اغتشاشات

  • The accident was caught on film.


    تصادف در فیلم ثبت شد.

  • It was amazing to be able to capture those moments on film.


    شگفت انگیز بود که بتوانم آن لحظات را در فیلم ثبت کنم.

  • They showed a film clip of the interview.


    آنها کلیپی از این مصاحبه را به نمایش گذاشتند.


  • یک رول فیلم

  • a 35mm film


    یک فیلم 35 میلی متری

  • There was no film in the camera.


    هیچ فیلمی در دوربین نبود.

  • Grease coated everything in a thin film.


    گریس همه چیز را در یک فیلم نازک پوشانده است.

  • Everything was covered in a film of dust.


    همه چیز در فیلمی از غبار پوشیده شده بود.

  • She makes children's films.


    او فیلم های کودکانه می سازد.

  • He was an ad director before starting to make feature films.


    او قبل از شروع به ساخت فیلم های بلند، کارگردان تبلیغات بود.

  • Your typical Hollywood film has a happy ending.


    فیلم معمولی شما در هالیوود پایان خوشی دارد.

synonyms - مترادف

  • فیلم سینما

  • flick


    تلنگر


  • تصویر


  • نشان می دهد

  • broadcast


    پخش

  • flicker


    سوسو زدن


  • ویژگی

  • transmission


    انتقال

  • programUS


    programUS

  • talkie


    ناطق

  • programmeUK


    programmeUK

  • photoplay


    پخش عکس

  • MP4


    MP4

  • MPEG


    MPEG


  • بی صدا

  • pic


    عکس

  • vid


    vid

  • dailies


    روزنامه ها

  • footage


    فیلم

  • rushes


    عجله می کند


  • تصویر متحرک

  • moving picture


    فیلم بلند


  • نمایش تصویر


  • ارائه


  • تولید


  • نوار ویدئویی

  • videotape


    سینما

  • cinema


    کارایی


  • بازی


  • مستند درام

  • docudrama


antonyms - متضاد

  • داخل

  • interior


    داخلی


  • هسته


  • وسط

  • centerUS


    مرکز ایالات متحده

  • centreUK


    مرکز انگلستان

لغت پیشنهادی

cushion

لغت پیشنهادی

buccinator

لغت پیشنهادی

morgan