both

base info - اطلاعات اولیه

both - هر دو

determiner, pronoun - تعیین کننده، ضمیر

/bəʊθ/

UK :

/bəʊθ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [both] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Both women were French.


    هر دو زن فرانسوی بودند.

  • Both the women were French.


    با خانم ها صحبت کردم. هر دو فرانسوی بودند/هر دو فرانسوی بودند.

  • Both of the women were French.


    من هر دو را دوست داشتم.

  • I talked to the women. Both of them were French/They were both French.


    هر دو خسته بودیم.

  • I liked them both.


    ما هر دو فیلم را دیده ایم.

  • We were both tired.


    من دو تا خواهر دارم. هر دوی آنها در لندن زندگی می کنند/هر دو در لندن زندگی می کنند.

  • Both of us were tired.


    هر دو خواهر (من) در لندن زندگی می کنند.

  • We have both seen the movie.


    هم مادر و هم پدرش آنجا خواهند بود.

  • I have two sisters. Both of them live in London/They both live in London.


    برای این کار به دانش خوب ایتالیایی و اسپانیایی نیاز دارید.

  • Both (my) sisters live in London.


    این نمودار مقایسه ای از روش هایی را ارائه می دهد که پسران و دختران نوجوان در بریتانیا اوقات فراغت خود را سپری می کنند.


  • در بسیاری از موارد، نتایج برای پسران و دختران تقریباً یکسان/یکسان است.

  • For this job you will need a good knowledge of both Italian and Spanish.


    در بسیاری از موارد، نتایج برای پسران تقریباً مشابه نتایج برای دختران است.

  • This chart provides a comparison of the ways that teenage boys and girls in the UK spend their free time.


    هم پسران و هم دختران بیشتر اوقات فراغت خود را با دوستان می گذرانند.

  • In many cases, the results for boys and girls are virtually the same/identical.


    بیشتر پسرها مانند بسیاری از دختران بیش از دو ساعت در هفته ورزش می کنند.

  • In many cases, the results for boys are virtually the same as/identical to the results for girls.


    مانند بسیاری از دختران، اکثر پسران بخش زیادی از اوقات فراغت خود را صرف استفاده از اینترنت می کنند.

  • Both boys and girls spend the bulk of their free time with friends.


    دختران به خصوص از استفاده از وب سایت های شبکه های اجتماعی لذت می برند. به طور مشابه، تقریباً همه پسران گفتند که حداقل دو تا سه ساعت در هفته را در این سایت‌ها می‌گذرانند.

  • Most of the boys do more than two hours of sport a week as do many of the girls.


    پدر و مادرم هر دو معلم هستند.

  • Like many of the girls, most of the boys spend a large part of their free time using the internet.


    آنها دو فرزند دارند که هر دو در خارج از کشور زندگی می کنند.

  • The girls particularly enjoy using social networking websites. Similarly nearly all the boys said they spent at least two to three hours a week on these sites.


    او دو رمان نوشته است که از هر دو سریال تلویزیونی ساخته شده است.

  • Both my parents are teachers.


    هر دو مایک و جیم موهای قرمز دارند/مایک و جیم هر دو موهای قرمز دارند.

  • They have two children, both of whom live abroad.


    من هر دو را دوست داشتم / هر دو را دوست داشتم.

  • She has written two novels, both of which have been made into television series.


    مشکل هر دوی این پیشنهادها غیرعملی بودن آنها است.

  • Both Mike and Jim have red hair/Mike and Jim both have red hair.


    هر دوی ما دعوت شده ایم یا فقط شما؟

  • I loved them both/I loved both of them.


    شیر میل دارید یا شکر یا هر دو؟

  • The problem with both of these proposals is that they are hopelessly impractical.


    زن و مرد هر دو از این تبلیغات شکایت کرده اند.

  • Are both of us invited, or just you?


    در عین حال هم خوشحال بودم و هم غمگین.


  • من فکر می کنم مهم است که به هر دو طرف بحث گوش دهیم.

  • Both men and women have complained about the advertisement.


    بهبود امکانات مراقبت از کودکان به نفع هر دو جنس است، نه فقط زنان.

  • I felt both happy and sad at the same time.


  • I think it's important to listen to both sides of the argument.


  • Improved childcare facilities would benefit both sexes, not just women.


synonyms - مترادف

  • جفت

  • the duo


    دوتایی


  • این دو


  • زوج

  • the twins


    دوقلوها

  • the twosome


    دو نفره


  • یکی و دیگری

  • twain


    هر دو طرف

  • both parties


    هر دو شرکت کننده

  • both participants


    هر دو نفر


  • هر دو جناح

  • both sides


    هر دو طرف دعوا

  • both factions


  • both litigants


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

fronted

لغت پیشنهادی

capture

لغت پیشنهادی

blabber