particularly

base info - اطلاعات اولیه

particularly - به ویژه

adverb - قید

/pərˈtɪkjələrli/

UK :

/pəˈtɪkjələli/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [particularly] در گوگل
description - توضیح

  • بیشتر از حد معمول یا بیشتر از بقیه


  • به خصوص، یا بیشتر از حد معمول


  • خیلی یا خیلی زیاد؛ بخصوص

  • Exercise reduces the risk of cancer particularly colon cancer.


    ورزش خطر ابتلا به سرطان، به ویژه سرطان روده بزرگ را کاهش می دهد.

  • Yosemite is particularly enjoyable in the winter because there are fewer visitors.


    یوسمیتی به خصوص در زمستان لذت بخش است زیرا بازدیدکنندگان کمتری دارد.

  • This is particularly important in areas where the workload is even such as many long-stay hospitals.


    این امر به ویژه در مناطقی که حجم کار یکنواخت است، مانند بسیاری از بیمارستان‌های طولانی مدت اهمیت دارد.

  • And it is particularly inappropriate when applied to the world's waters.


    و به ویژه هنگامی که در آب های جهان اعمال می شود نامناسب است.

  • This is particularly relevant to non-ELT materials since they were produced to convey a message to a particular audience.


    این به ویژه به مواد غیر ELT مربوط می شود زیرا آنها برای انتقال پیام به مخاطب خاصی تولید شده اند.

  • The aim is to develop drugs for several inflammatory diseases, particularly respiratory.


    هدف تولید دارو برای چندین بیماری التهابی، به ویژه دستگاه تنفسی است.

  • None of this left much room for openly expressed admiration for other countries, particularly small and peripheral ones.


    هیچ یک از اینها جای زیادی برای ابراز تحسین آشکار برای کشورهای دیگر، به ویژه کشورهای کوچک و پیرامونی باقی نگذاشت.

  • The size of the fish particularly the meat eaters, means a lot of waste will be produced.


    اندازه ماهی، به ویژه گوشت خواران، به این معنی است که ضایعات زیادی تولید خواهد شد.

  • That was particularly true of two losses -- Minnesota and Wyoming -- in which the Aztecs did not compete strongly.


    این به ویژه در مورد دو باخت صادق بود - مینه سوتا و وایومینگ - که در آنها آزتک ها رقابت قوی نداشتند.

  • Credit cards are particularly useful when travelling and there are often insurance benefits if you pay for your travel through them.


    کارت های اعتباری به ویژه هنگام سفر مفید هستند و اگر هزینه سفر خود را از طریق آنها پرداخت کنید، اغلب مزایای بیمه ای دارند.

example - مثال
synonyms - مترادف

  • بخصوص

  • exceptionally


    استثنایی


  • واقعا

  • uncommonly


    غیر معمول

  • unusually


    غیرعادی

  • decidedly


    به طور قطعی


  • اضافی


  • فوق العاده


  • بسیار

  • awfully


    به طرز وحشتناکی

  • considerably


    بطور قابل توجهی

  • enormously


    بسیار زیاد

  • extraordinarily


    بطور باور نکردنی


  • به طور مشخص

  • incredibly


    به ویژه

  • markedly


    قابل توجه

  • notably


    به طور جدی

  • remarkably


    به طور قابل ملاحظه


  • براستی


  • وحشیانه


  • شگفت آور

  • wildly


    به طور قابل ملاحظه ای

  • amazingly


    به صورت کامل

  • appreciably


    به شدت


  • بی اندازه

  • immensely


    به طرز سرسام آوری

  • inordinately


    به طرز قابل توجهی

  • outstandingly


    بطور قابل ملاحظه ای

  • staggeringly


  • strikingly


  • substantially


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

picketing

لغت پیشنهادی

asphyxiate

لغت پیشنهادی

jokes