care

base info - اطلاعات اولیه

care - اهميت دادن

noun - اسم

/ker/

UK :

/keə(r)/

US :

family - خانواده
carer
مراقب
careful
مراقب باشید
careless
بی توجه
caring
مراقبت
care
اهميت دادن
carefully
با دقت
carelessly
بدون توجه
google image
نتیجه جستجوی لغت [care] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Some people were badly injured and needed medical care.


    برخی از مردم به شدت مجروح شده و نیاز به مراقبت های پزشکی داشتند.

  • We aim to continually improve the quality of patient care.


    هدف ما بهبود مستمر کیفیت مراقبت از بیمار است.

  • How much do men share housework and the care of the children?


    مردان چقدر در کارهای خانه و مراقبت از فرزندان سهیم هستند؟


  • برای مراقبت از سالمندان

  • With proper care the plants may last for fifty years.


    با مراقبت مناسب، گیاهان ممکن است پنجاه سال دوام بیاورند.

  • skin/hair care products


    محصولات مراقبت از پوست / مو

  • Most children in care live with foster carers.


    اکثر کودکان تحت مراقبت با سرپرستان زندگی می کنند.

  • The two girls were taken into care after their parents were killed.


    این دو دختر پس از کشته شدن والدینشان تحت مراقبت قرار گرفتند.

  • He had been in foster care since he was five.


    او از پنج سالگی تحت سرپرستی بود.

  • Mentors support teenagers leaving care.


    مربیان از نوجوانان در ترک مراقبت حمایت می کنند.

  • Great care is needed when choosing a used car.


    در انتخاب خودروی دست دوم دقت زیادی لازم است.

  • She chose her words with care.


    کلماتش را با دقت انتخاب می کرد.

  • Fragile—handle with care (= written on a container holding something that is easily broken or damaged)


    شکننده - با احتیاط دسته بزنید (= روی ظرفی نوشته شده است که چیزی را در خود جای داده است که به راحتی شکسته یا آسیب می بیند)

  • Consumers must exercise care when buying medicines online.


    مصرف کنندگان باید هنگام خرید آنلاین دارو مراقب باشند.

  • I felt free from the cares of the day as soon as I left the building.


    به محض اینکه از ساختمان خارج شدم از دغدغه های روز رها شدم.

  • Sam looked as if he didn't have a care in the world.


    سام طوری به نظر می‌رسید که انگار هیچ مراقبتی در دنیا ندارد.

  • Write to him care of his lawyer.


    برای او بنویسید مراقبت از وکیلش.

  • The child was left in the care of friends.


    کودک تحت مراقبت دوستان قرار گرفت.

  • You won’t come to any harm while you’re in their care.


    تا زمانی که تحت مراقبت آنها هستید به هیچ آسیبی نخواهید رسید.

  • Many historic sites are in the care of the National Trust.


    بسیاری از مکان‌های تاریخی تحت مراقبت National Trust هستند.

  • Bye! Take care!


    خدا حافظ! مراقب باش!

  • Take care (that) you don’t drink too much!


    مراقب باشید (که) زیاد مشروب نخورید!

  • Care should be taken to close the lid securely.


    باید مراقب باشید که درب آن را محکم ببندید.

  • Who's taking care of the children while you're away?


    چه کسی در مدتی که شما دور هستید از بچه ها مراقبت می کند؟

  • She takes great care of her clothes.


    او به شدت از لباس هایش مراقبت می کند.

  • He's old enough to take care of himself.


    او آنقدر بزرگ شده که بتواند از خودش مراقبت کند.

  • You should take better care of yourself.


    باید بیشتر مراقب خودت باش

  • Don't worry about the travel arrangements. They're all being taken care of.


    نگران ترتیب سفر نباشید. همه آنها تحت مراقبت هستند

  • Celia takes care of the marketing side of things.


    سلیا از جنبه بازاریابی کارها مراقبت می کند.

  • He's under the care of Dr Parks.


    او تحت مراقبت دکتر پارکس است.

  • refugees under the care of the relief agencies


    پناهندگان تحت مراقبت سازمان های امدادی

synonyms - مترادف
  • supervision


    نظارت

  • custody


    حضانت


  • شارژ


  • حفاظت

  • keeping


    نگه داشتن


  • نگاه داشتن


  • کنترل


  • مدیریت

  • ministration


    وزارت

  • guidance


    راهنمایی

  • superintendence


    سرپرستی

  • tutelage


    قیمومیت

  • aegis


    eegis


  • مسئوليت

  • guardianship


    نگهبانی

  • wardship


    امانتداری

  • trusteeship


    نگهداری

  • custodianship


    اعتماد

  • safekeeping


    بخش


  • حامی

  • ward


    فرزندپروری

  • auspices


    مادر شدن

  • parenting


    پدر شدن

  • mothering


    مراقبت از

  • fathering


    ارائه مراقبت

  • looking after


    نگهداری ایمن


  • حمایت

  • safe keeping


    حمایت کردن

  • patronage


    قهرمانی



antonyms - متضاد
  • negligence


    غفلت

  • neglect


    بی توجهی

  • neglectfulness


    سهل انگاری - بی دقتی

  • carelessness


    جهل

  • ignorance


    بی فکری

  • thoughtlessness


    در نظر گرفتن

  • disregard


    نامهربانی

  • inconsiderateness


    تنبلی

  • inconsideration


    بی حالی

  • unconcern


    بیکاری، تنبلی

  • unkindness


    بی احتیاطی

  • inattention


    بی تفاوتی

  • heedlessness


    حذف

  • inattentiveness


    بی تدبیری

  • laziness


    عدم حساسیت

  • indolence


    بی احترامی

  • idleness


    عدم فعالیت

  • indiscretion


    myopia

  • indifference


    نزدیک بینی

  • omission


    بی خیالی

  • tactlessness


    بی ادبی

  • insensitivity


    حماقت

  • disrespect


  • lethargy


  • inactivity


  • myopia


  • shortsightedness


  • improvidence


  • imprudence


  • impoliteness


  • stupidity


لغت پیشنهادی

ban

لغت پیشنهادی

deferral

لغت پیشنهادی

whim