great
great - عالی
adjective - صفت
UK :
US :
تا حد زیادی
از نظر مقدار یا درجه بسیار زیاد
خیلی خوب
مهم است یا تأثیر زیادی دارد
در عنوان شخص یا رویدادی استفاده می شود که در گذشته بسیار مهم بوده است
بسیار خوب یا سخاوتمندانه به گونه ای که مردم آن را تحسین می کنند
معروف به توانایی انجام کاری فوق العاده خوب
بسیار بزرگ
برای تأکید بر اینکه کسی کاری را زیاد انجام می دهد استفاده می شود
زمانی استفاده می شود که از چیزی ناامید یا عصبانی هستید
used in the names of some animals or plants, especially when they are bigger than other animals or plants of the same type
در نام برخی از حیوانات یا گیاهان استفاده می شود، به ویژه هنگامی که آنها بزرگتر از حیوانات دیگر یا گیاهان هم نوع هستند.
یک فرد بسیار موفق و مشهور در یک ورزش خاص، حرفه و غیره
از نظر مقدار، اندازه یا درجه بزرگ است
در نام ها، به ویژه به معنای بزرگ یا مهم استفاده می شود
از نظر تعداد یا مقدار بیشتر از
معروف، قدرتمند یا مهم به عنوان یکی از یک نوع خاص
مفرط
استفاده می شود به این معنی که چیزی بسیار بد است
برای تأکید بر معنای کلمه دیگر استفاده می شود
یک فرد مشهور در یک حوزه فعالیت خاص
با کلمه ای برای عضو خانواده به معنای یک نسل دور از آن عضو استفاده می شود
از نظر مقدار یا درجه بزرگ یا به طور غیرعادی بزرگ
مهم، قدرتمند یا معروف
بسیار خوب یا بسیار مؤثر؛ عالی
با کلمه ای برای یکی از اعضای خانواده، مانند مادربزرگ، به معنای یک نسل بزرگتر از آن عضو خانواده استفاده می شود
used with a word for a family member such as grandmother to mean one generation older than that family member
تعطیلات خوبی داشتی؟ عالی بود!
یک فیلم عالی
ماریا دل کارمن آسنسیو، یک فعال بزرگ و دوست خوب من، در میان آنها بود.
اولیویه بازیگر بزرگی بود.
اگر مشتریان بتوانند پول دقیق را آماده کنند، کمک بزرگی خواهد بود.
من در خواندن بدون عینک مشکل زیادی دارم.
او یک جوان بزرگ است.
چه هدف بزرگی!
ما روزهای خوبی را در مادرید سپری کردیم.
باید می آمدی خیلی سرگرم کننده بود
کار بزرگی کردی
من فکر می کنم این یک ایده عالی است.
این یک راه عالی برای ملاقات با افراد جدید است.
نیوزلند مکانی عالی برای زندگی است.
This is a great opportunity for us.
این یک فرصت عالی برای ما است.
او در دقایق پایانی بازی یک فرصت عالی برای گلزنی را از دست داد.
خیلی خوب است که دوباره شما را می بینم.
او با بچه ها عالی است.
«چرا پیتزا سفارش نمیدهیم؟» «عالی به نظر میرسد.»
«ساعت هفت میبرمت.» «عالی خواهد بود، متشکرم.»
اوه عالی، بدون ما رفتند.
این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است.
کمبود آب آشامیدنی تمیز نگران کننده است.
کنسرت با موفقیت بزرگی همراه بود.
مرگ او شوک بزرگی برای همه ما بود.
خوشحالم که امروز در اینجا به شما خوش آمد می گویم.
ما با علاقه زیاد پیشرفت او را دنبال خواهیم کرد.
یکی از بزرگترین چالش های پیش روی جهان امروز
These women represent a group at greater risk of developing particular cancers.
این زنان گروهی هستند که در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به سرطان های خاص هستند.
خیلی مراقبش باش
کمک بزرگی کردی
شما کمک بزرگی کرده اید، باید بگویم (= هیچ کمکی نمی شود).
همه ما تا حد زیادی محصول فرهنگ خود هستیم.
این مشکل در کتاب با جزئیات کامل بررسی شده است.
جمعیت زیادی جمع شده بودند.
مردم به تعداد زیاد می آمدند.
به نظر می رسد اکثریت (= اکثر) مردم با این دیدگاه موافق هستند.
بزرگ
immense
عظیم
appreciable
قابل تقدیر
boundless
بی حد و مرز
قابل توجه
مفرط
غول پیکر
gigantic
بالا
قابل اندازه
قوی
وحشتناک
sizeable
وسیع
غول آسا
ماموت
فراوان
کافی
colossal
تمدید شده
mammoth
گسترده
abundant
غول
ample
انبوه
extended
هومنگوز
شگفت انگیز
تلفظ شده
ginormous
طولانی شده
humongous
کوبیدن
humungous
prodigious
pronounced
protracted
stupendous
thumping
کم اهمیت
مقدار کمی
کوچک
dainty
خوش طعم
miniscule
دقیقه
مینیاتوری
miniature
کاهنده
diminutive
ریزه
petite
دست و پا زدن
piddling
ضعیف
puny
اندک
نوجوان
teeny
کم اندازه
undersized
خردسال
midget
مینی
mini
به اندازه یک پینت
minuscule
اندازه جیبی
pint-sized
روان
pocket-sized
کوچک شده
runty
اسکرابی
scaled-down
کوتاه
scrubby
در مقیاس کوچک
ناقص
small-scale
کم
stunted
minikin
teensy
مدل
در حد متوسط
minikin
جیب