tremendous

base info - اطلاعات اولیه

tremendous - عظیم

adjective - صفت

/trəˈmendəs/

UK :

/trəˈmendəs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tremendous] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • یک انفجار مهیب

  • A tremendous amount of work has gone into the project.


    حجم عظیمی از کار روی پروژه انجام شده است.

  • It was a tremendous experience.


    تجربه فوق العاده ای بود.

  • He has been under tremendous pressure recently.


    او اخیرا تحت فشار شدیدی بوده است.

  • The noise of bombs, guns and engines was tremendous.


    سر و صدای بمب ها، اسلحه ها و موتورها بسیار زیاد بود.

  • The support they gave us was tremendous.


    حمایتی که از ما کردند فوق العاده بود.

  • You look absolutely tremendous!


    شما کاملاً فوق العاده به نظر می رسید!

  • They were making a tremendous amount of noise last night.


    دیشب سروصدای زیادی ایجاد کردند.

  • She's been a tremendous (= very great) help to me over the last few months.


    او در چند ماه گذشته کمک بزرگی (= بسیار عالی) به من کرده است.

  • You won? That's tremendous!


    برنده شدی؟ این فوق العاده است!


  • او در محل کار تحت فشار فوق العاده ای است.

  • a tremendous book/concert/athlete


    یک کتاب / کنسرت / ورزشکار فوق العاده

synonyms - مترادف

  • بزرگ


  • عظیم

  • immense


    غول آسا

  • colossal


    وسیع


  • غول پیکر

  • gigantic


    ماموت

  • mammoth


    هیولا

  • monstrous


    شگفت انگیز

  • prodigious


    تایتانیک

  • titanic


    بسیار بزرگ و مهم


  • سر به فلک کشیده

  • whopping


    کیهانی

  • gargantuan


    غول

  • monumental


    توانا

  • stupendous


    هومنگوز

  • towering


    جامبو

  • cosmic


    قابل توجه


  • حیرت انگیز

  • mighty


    نجومی


  • حماسه

  • humongous


    عالی

  • humungous


    هرکول

  • jumbo



  • astounding


  • astronomic


  • astronomical


  • epic



  • herculean



antonyms - متضاد

  • کوچک


  • کم اهمیت


  • مقدار کمی


  • اندک

  • insignificant


    ناچیز

  • minuscule


    بی نهایت کوچک

  • infinitesimal


    کاهنده

  • diminutive


    تلخ

  • bitty


    نوجوان

  • teeny


    نوجوان-کوچک

  • teeny-weeny


    میکروسکوپی

  • micro


    حداقل

  • trivial


    اسمی

  • microscopic


    ضعیف

  • minimal


    غیر قابل ملاحظه

  • nominal


    دقیقه


  • حاشیه ای

  • inconsiderable


    فروتن

  • microscopical


    کوچولو


  • مینیاتوری

  • marginal


    سرسری

  • teensy


    جیب

  • teensy-weensy


    لیلیپوتی


  • خردسال

  • wee


    پیگمی

  • miniature


  • bantam



  • Lilliputian


  • midget


  • pygmy


لغت پیشنهادی

determines

لغت پیشنهادی

perpetually

لغت پیشنهادی

holes