deadlocked
deadlocked - به بن بست رسیده است
adjective - صفت
UK :
US :
If a situation is deadlocked, agreement in an argument cannot be reached because neither side will change its demands or accept any of the demands of the other side
اگر موقعیتی به بن بست برسد، توافق در بحث حاصل نمی شود، زیرا هیچ یک از طرفین خواسته های خود را تغییر نمی دهند یا هیچ یک از خواسته های طرف مقابل را نمی پذیرند.
قادر به پیشرفت در جهت دستیابی به توافق نیست
برای توصیف وضعیتی استفاده می شود که در آن افراد نمی توانند توافق کنند و هیچ پیشرفتی حاصل نمی شود
Despite months of discussion the negotiations remained deadlocked.
با وجود ماه ها بحث و گفتگو، مذاکرات به بن بست باقی ماند.
این اختلاف اکنون چندین ماه است که به بن بست رسیده است.
دادگاه دوم در سال 1982 با یک محاکمه غیرقانونی با هیئت منصفه به بن بست پایان یافت.
Italian journalists staged the first of six days of strikes in a bid to reopen deadlocked contract talks.
روزنامه نگاران ایتالیایی اولین اعتصاب شش روزه خود را در تلاش برای بازگشایی مذاکرات به بن بست خورده قرارداد برپا کردند.
طرفین در سه موضوع کلیدی به بن بست ظاهر شدند.
برابر
زوج
مرحله
fifty-fifty
پنجاه پنجاه
parallel
موازی
equally balanced
به همان اندازه متعادل
گردن و گردن
tied
گره خورده است
بستن
drawn
کشیده شده
neck-and-neck
رقابت شانه به شانه
nip and tuck
برای تماس خیلی نزدیک است
تطبیق
matched
تنگ
محدود، تنگ
پهنای مو
hairbreadth
همگام
abreast
پایین به سیم
down-to-the-wire
سر به سر
head-to-head
به طور مساوی مطابقت دارد
evenly matched
متعادل
balanced
حتی استیون
even-steven
حتی استیونز
even-stevens
بدون هیچ چیز برای انتخاب بین آنها
میخکوبی سطح
level pegging
در یک سطح
تمام مربع
به خوبی مطابقت دارد
well matched
کنار هم
مربع
