noise
noise - سر و صدا
noun - اسم
UK :
US :
پر سر و صدا
بی صدا
بی سر و صدا
---
صدایی، به ویژه صدایی که بلند، ناخوشایند یا ترسناک است
unwanted signals produced by an electrical circuit
سیگنال های ناخواسته تولید شده توسط یک مدار الکتریکی
pieces of unwanted information that can prevent a computer from working effectively
اطلاعات ناخواسته ای که می تواند از کارکرد مؤثر رایانه جلوگیری کند
a loud sound especially an unpleasant one
صدای بلند، به خصوص صدای ناخوشایند
صدای بلند ناخوشایند، به خصوص صدایی که شما را آزار می دهد. راکت غیررسمی تر از دین است
صدای ناخوشایند بسیار بلند، به خصوص صدایی که برای مدت طولانی ادامه دارد
a loud noise that continues for a long time – used about the noise from an engine the traffic a crowd the sea or the wind
صدای بلندی که برای مدت طولانی ادامه دارد - در مورد صدای موتور، ترافیک، جمعیت، دریا یا باد استفاده می شود
صدای نامشخص صحبت و حرکت افراد زیادی در یک مکان
صدایی که توسط افراد در حال دعوا یا دعوا ایجاد می شود
صدای بلندی که توسط گروهی از افراد یا چیزهایی ایجاد می شود که همگی همزمان صدا ایجاد می کنند
یک صدا یا صداها، به خصوص زمانی که ناخواسته، ناخوشایند یا بلند باشد
هرگونه تغییر بد در سیگنال، به ویژه در سیگنال تولید شده توسط یک دستگاه الکترونیکی
اطلاعات غیر قابل توضیح یا غیرمنتظره در یک نمونه که مفید نیست و می توان آنها را نادیده گرفت
(الف) صدا، به ویژه زمانی که ناخواسته، ناخوشایند یا بلند است
unnecessary information or activity
اطلاعات یا فعالیت غیر ضروری
a change in a signal especially one produced by electronic equipment
تغییر در سیگنال، به ویژه سیگنالی که توسط تجهیزات الکترونیکی تولید می شود
مطمئنی در رو قفل کردی؟ فکر کردم صدایی از طبقه پایین شنیدم.
پانل های چوبی به وضوح هرگونه صدای بیرون را از بین می برد.
آن صدای هق هق چه بود؟
صدای ترقه بلندی شنیده شد و بعد صندلی فرو ریخت.
این پدیده ها به صورت نویز بیش از حد، اعوجاج و کاهش عمر لوله ظاهر می شوند.
یک قایق موتوری تندرو با صدای وزوز اره آب را تکه تکه کرد.
As we slowed down his noise speeded up as did his frantic hopping movements, signifying even greater disapproval.
با کاهش سرعت، سر و صدای او و همچنین حرکات پرش دیوانه وار او افزایش یافت که نشان دهنده عدم تایید بیشتر بود.
رودخانه کمی سر و صدا می کرد، نوعی زمزمه آرام در پس زمینه.
مجبوری اینقدر سر و صدا کنی؟
چرا بچه ها اینقدر سر و صدا می کنند؟
آیا می توانی آن صدای خنده دار خنده دار را بشنوی؟
Tonight's contribution is awesome in the decibels of that noise.
سهم امشب در دسی بل آن نویز عالی است.
صدای ماشین ها حرف زدن را سخت می کرد.
سر و صدای ترافیک تمام شب مرا بیدار نگه داشت.
سر و صدای ترافیک
صدای تق تق از پشت ماشین می آمد.
What's that noise?
آن سر و صدا چیست؟
صدای بلندی شنیدم و برگشتم.
سر و صدا نکن
خیلی سروصدا می کردند.
با صدای روشن شدن ماشین از خواب بیدار شدم.
صدای پس زمینه مدام از بزرگراه می آمد.
اقدامات لازم برای کاهش سطح سر و صدا مورد نیاز است.
مجبور شدیم بالای سر و صدای ترافیک فریاد بزنیم.
دستگاه ها را تا حد امکان نزدیک به سنسورها قرار دهید تا نویز در سیگنال کاهش یابد.
مقداری نویز در داده ها وجود دارد که باید کاهش یابد.
من تا آنجا که بتوانم برای حمایت از این طرح به سر و صدا کردن ادامه خواهم داد.
این شرکت در مورد تعطیلی چندین کارخانه سر و صدا می کند.
او در جلسه دیروز همه صداهای درست را درآورد (= آنچه مردم می خواستند بشنوند گفت).
سعی کنید اینقدر سر و صدا نکنید.
چه صدای وحشتناکی!
تنها چیزی که او می شنید صدای امواج بود.
او خیلی سر و صدا می کرد.
سر و صدای کر کننده دستگاه از بین رفت.
کوچکترین صدایی او را بیدار می کند.
صداهای عجیبی از آشپزخانه می آمد.
ما می توانستیم صداهای خنده دار مکیدن را بشنویم.
از چوب برای کاهش صدا استفاده می شود.
سر و صدای ایجاد شده توسط هواپیما
صدای موتورخانه
اینقدر سر و صدا نکن
او از سر و صدای آب استفاده می کند تا مخاطب را ناآرام نگه دارد.
سر و صدای بیرون از خیابان کر کننده بود.
صدای بلندی شنیدم و به سمت پنجره دویدم.
traffic/background noise
ترافیک/صدای پس زمینه
سطوح بالای سر و صدای خطرناک
racket
راکت تنیس
صدا
uproar
آشوب
din
دین
clamourUK
clamourUK
clatter
تق تق
tumult
غوغا
pandemonium
هیاهو
ردیف
blare
فریاد زدن
clamorUS
clamorUS
تصادف در
bang
انفجار
cacophony
کاکافونی
clangorUS
clangorUS
clangourUK
clangourUK
clash
برخورد
decibels
دسی بل
discordance
ناهماهنگی
rattle
لرزاندن
blast
رونق
بروت
bruit
زنگ زدن
clang
جنجال
jangle
پوست کندن
peal
حلقه
شلیک کرد
سونانس
sonance
سختگیری
stridency
ضربت
thud
سکوت
ساکت
صلح
stillness
سکون
silentness
ساکت کردن
hush
بی صدا
quietness
بی صدا بودن
quietude
آرامش ایالات متحده
noiselessness
آرامش انگلستان
peacefulness
آرام
soundlessness
آرامش
tranquilityUS
هنوز
tranquillityUK
صلح و آرامش
calm
هماهنگی
lull
سفارش
placidity
توافق
sereneness
شادی
آرام گرفتن
calmness
باقی مانده
hush-hush
رضایت
سازمان انگلستان
harmony
سیستم
سازمان ایالات متحده
happiness
repose
contentedness
organisationUK
organizationUS