noise

base info - اطلاعات اولیه

noise - سر و صدا

noun - اسم

/nɔɪz/

UK :

/nɔɪz/

US :

family - خانواده
noisy
پر سر و صدا
noiseless
بی صدا
noisily
بی سر و صدا
noiselessly
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [noise] در گوگل
description - توضیح
  • a sound especially one that is loud unpleasant, or frightening


    صدایی، به ویژه صدایی که بلند، ناخوشایند یا ترسناک است

  • unwanted signals produced by an electrical circuit


    سیگنال های ناخواسته تولید شده توسط یک مدار الکتریکی


  • اطلاعات ناخواسته ای که می تواند از کارکرد مؤثر رایانه جلوگیری کند

  • a loud sound especially an unpleasant one


    صدای بلند، به خصوص صدای ناخوشایند

  • a loud unpleasant noise especially one that annoys you. Racket is more informal than din


    صدای بلند ناخوشایند، به خصوص صدایی که شما را آزار می دهد. راکت غیررسمی تر از دین است

  • a very loud unpleasant noise especially one that continues for a long time


    صدای ناخوشایند بسیار بلند، به خصوص صدایی که برای مدت طولانی ادامه دارد


  • صدای بلندی که برای مدت طولانی ادامه دارد - در مورد صدای موتور، ترافیک، جمعیت، دریا یا باد استفاده می شود

  • the unclear sound of a lot of people talking and moving around in a place


    صدای نامشخص صحبت و حرکت افراد زیادی در یک مکان

  • a noise made by people arguing or fighting


    صدایی که توسط افراد در حال دعوا یا دعوا ایجاد می شود

  • a loud noise made by a group of people or things all making a noise at the same time


    صدای بلندی که توسط گروهی از افراد یا چیزهایی ایجاد می شود که همگی همزمان صدا ایجاد می کنند

  • a sound or sounds, especially when it is unwanted, unpleasant, or loud


    یک صدا یا صداها، به خصوص زمانی که ناخواسته، ناخوشایند یا بلند باشد


  • هرگونه تغییر بد در سیگنال، به ویژه در سیگنال تولید شده توسط یک دستگاه الکترونیکی

  • unexplained or unexpected information in a sample that is not useful and that can be ignored


    اطلاعات غیر قابل توضیح یا غیرمنتظره در یک نمونه که مفید نیست و می توان آنها را نادیده گرفت

  • (a) sound esp. when it is unwanted, unpleasant, or loud


    (الف) صدا، به ویژه زمانی که ناخواسته، ناخوشایند یا بلند است

  • unnecessary information or activity


    اطلاعات یا فعالیت غیر ضروری


  • تغییر در سیگنال، به ویژه سیگنالی که توسط تجهیزات الکترونیکی تولید می شود

  • Are you sure you locked the door? I thought I heard a noise downstairs.


    مطمئنی در رو قفل کردی؟ فکر کردم صدایی از طبقه پایین شنیدم.

  • The wood panelling obviously deadened any noise from outside.


    پانل های چوبی به وضوح هرگونه صدای بیرون را از بین می برد.

  • What was that clunking noise?


    آن صدای هق هق چه بود؟

  • There was a loud cracking noise and then the chair collapsed.


    صدای ترقه بلندی شنیده شد و بعد صندلی فرو ریخت.

  • These phenomena show up as excess noise distortion and reduced tube life.


    این پدیده ها به صورت نویز بیش از حد، اعوجاج و کاهش عمر لوله ظاهر می شوند.

  • A speeding motor boat sliced the waters with the grating noise of a buzz saw.


    یک قایق موتوری تندرو با صدای وزوز اره آب را تکه تکه کرد.

  • As we slowed down his noise speeded up as did his frantic hopping movements, signifying even greater disapproval.


    با کاهش سرعت، سر و صدای او و همچنین حرکات پرش دیوانه وار او افزایش یافت که نشان دهنده عدم تایید بیشتر بود.

  • The river made a little noise a kind of quiet hum in the background.


    رودخانه کمی سر و صدا می کرد، نوعی زمزمه آرام در پس زمینه.

  • Do you have to make so much noise?


    مجبوری اینقدر سر و صدا کنی؟

  • Why are the children making so much noise out there?


    چرا بچه ها اینقدر سر و صدا می کنند؟

  • Can you hear that funny scratching noise?


    آیا می توانی آن صدای خنده دار خنده دار را بشنوی؟

  • Tonight's contribution is awesome in the decibels of that noise.


    سهم امشب در دسی بل آن نویز عالی است.

  • The noise of the machines made it hard to talk.


    صدای ماشین ها حرف زدن را سخت می کرد.

  • The noise of the traffic kept me awake all night.


    سر و صدای ترافیک تمام شب مرا بیدار نگه داشت.


  • سر و صدای ترافیک

example - مثال
  • There was a rattling noise coming from the back of the car.


    صدای تق تق از پشت ماشین می آمد.

  • What's that noise?


    آن سر و صدا چیست؟

  • I heard a loud noise and turned around.


    صدای بلندی شنیدم و برگشتم.

  • Don't make a noise.


    سر و صدا نکن

  • They were making too much noise.


    خیلی سروصدا می کردند.

  • I was woken by the noise of a car starting up.


    با صدای روشن شدن ماشین از خواب بیدار شدم.


  • صدای پس زمینه مدام از بزرگراه می آمد.

  • Measures are needed to reduce noise levels.


    اقدامات لازم برای کاهش سطح سر و صدا مورد نیاز است.

  • We had to shout above the noise of the traffic.


    مجبور شدیم بالای سر و صدای ترافیک فریاد بزنیم.

  • Place the devices as close as possible to the sensors to reduce noise in the signal.


    دستگاه ها را تا حد امکان نزدیک به سنسورها قرار دهید تا نویز در سیگنال کاهش یابد.

  • There is some noise in the data which needs to be reduced.


    مقداری نویز در داده ها وجود دارد که باید کاهش یابد.


  • من تا آنجا که بتوانم برای حمایت از این طرح به سر و صدا کردن ادامه خواهم داد.

  • The company has been making noises about closing several factories.


    این شرکت در مورد تعطیلی چندین کارخانه سر و صدا می کند.

  • He made all the right noises at the meeting yesterday (= said what people wanted to hear).


    او در جلسه دیروز همه صداهای درست را درآورد (= آنچه مردم می خواستند بشنوند گفت).

  • Try not to make so much noise.


    سعی کنید اینقدر سر و صدا نکنید.

  • What a terrible noise!


    چه صدای وحشتناکی!

  • All she could hear was the sound of the waves.


    تنها چیزی که او می شنید صدای امواج بود.

  • She was making a lot of noise.


    او خیلی سر و صدا می کرد.

  • The deafening noise of the machine died away to a rumble.


    سر و صدای کر کننده دستگاه از بین رفت.

  • The slightest noise will wake him.


    کوچکترین صدایی او را بیدار می کند.

  • There were strange noises coming from the kitchen.


    صداهای عجیبی از آشپزخانه می آمد.

  • We could hear funny little sucking noises.


    ما می توانستیم صداهای خنده دار مکیدن را بشنویم.

  • Wood is used to deaden the noise.


    از چوب برای کاهش صدا استفاده می شود.

  • the noise created by aircraft


    سر و صدای ایجاد شده توسط هواپیما


  • صدای موتورخانه

  • Don't make so much noise.


    اینقدر سر و صدا نکن

  • She uses the ambient noise of the water to keep the audience uneasy.


    او از سر و صدای آب استفاده می کند تا مخاطب را ناآرام نگه دارد.

  • The noise out in the street was deafening.


    سر و صدای بیرون از خیابان کر کننده بود.

  • I heard a loud noise and ran to the window.


    صدای بلندی شنیدم و به سمت پنجره دویدم.

  • traffic/background noise


    ترافیک/صدای پس زمینه

  • dangerously high noise levels


    سطوح بالای سر و صدای خطرناک

synonyms - مترادف
  • racket


    راکت تنیس


  • صدا

  • uproar


    آشوب

  • din


    دین

  • clamourUK


    clamourUK

  • clatter


    تق تق

  • tumult


    غوغا

  • pandemonium


    هیاهو

  • row


    ردیف

  • blare


    فریاد زدن

  • clamorUS


    clamorUS


  • تصادف در

  • bang


    انفجار

  • cacophony


    کاکافونی

  • clangorUS


    clangorUS

  • clangourUK


    clangourUK

  • clash


    برخورد

  • decibels


    دسی بل

  • discordance


    ناهماهنگی

  • rattle


    لرزاندن

  • blast


    رونق


  • بروت

  • bruit


    زنگ زدن

  • clang


    جنجال

  • jangle


    پوست کندن

  • peal


    حلقه


  • شلیک کرد


  • سونانس

  • sonance


    سختگیری

  • stridency


    ضربت

  • thud


antonyms - متضاد

  • سکوت


  • ساکت


  • صلح

  • stillness


    سکون

  • silentness


    ساکت کردن

  • hush


    بی صدا

  • quietness


    بی صدا بودن

  • quietude


    آرامش ایالات متحده

  • noiselessness


    آرامش انگلستان

  • peacefulness


    آرام

  • soundlessness


    آرامش

  • tranquilityUS


    هنوز

  • tranquillityUK


    صلح و آرامش

  • calm


    هماهنگی

  • lull


    سفارش

  • placidity


    توافق

  • sereneness


    شادی


  • آرام گرفتن

  • calmness


    باقی مانده

  • hush-hush


    رضایت


  • سازمان انگلستان

  • harmony


    سیستم


  • سازمان ایالات متحده


  • happiness


  • repose



  • contentedness


  • organisationUK



  • organizationUS


لغت پیشنهادی

hang

لغت پیشنهادی

distillate

لغت پیشنهادی

prayers