shout
shout - فریاد
verb - فعل
UK :
US :
برای گفتن چیزی خیلی بلند
نوشتن با حروف بزرگ در یک ایمیل، که باعث می شود به نظر برسد که نویسنده عصبانی است
to shout very loudly, especially because you are angry excited, or in pain. Yell is more informal than shout
فریاد زدن با صدای بلند، به خصوص به دلیل عصبانیت، هیجان یا درد بودن. فریاد زدن غیررسمی تر از فریاد زدن است
فریاد زدن برای جلب توجه کسی
فریاد زدن چیزی با صدای بلند، به خصوص به این دلیل که درد دارید، ترسیده اید یا بسیار هیجان زده هستید
با صدای بلند بسیار بلند فریاد بزنید، زیرا شما ترسیده، ناراضی، عصبانی و غیره هستید
با صدای بلند بلند و عمیق فریاد بزند
با صدای بلند بلند فریاد بزنید، به خصوص زمانی که می خواهید افراد زیادی صدای شما را بشنوند
با صدای بلند و ناخوشایند فریاد بزنید، زیرا عصبانی یا ناراضی هستید
برای گفتن چیزی با صدای بلندتر از حد معمول، به خصوص به دلیل عصبانیت
اگر گروهی از مردم تشویق کنند، برای نشان دادن رضایت خود فریاد می زنند
یک تماس بلند که خشم، درد، هیجان و غیره را بیان می کند
to speak with a very loud voice often as loud as possible usually when you want to make yourself heard in noisy situations, or when the person you are talking to is a long way away or cannot hear very well
صحبت کردن با صدای بسیار بلند، اغلب تا حد امکان بلند، معمولاً زمانی که می خواهید صدای خود را در موقعیت های پر سر و صدا به گوش دیگران برسانید، یا زمانی که شخصی که با او صحبت می کنید خیلی دور است یا نمی تواند به خوبی بشنود.
to express strong emotions, such as anger fear or excitement, or to express strong opinions, in a loud voice
برای ابراز احساسات قوی، مانند خشم، ترس، یا هیجان، یا ابراز عقاید قوی، با صدای بلند
سعی در جلب توجه با صدای بلند
برای کسی نوشیدنی بخرم
عمل گفتن چیزی بسیار بلند یا ایجاد صدای بسیار بلند با صدای شما
مجموعه ای از نوشیدنی ها برای گروهی از افراد، یا نوبت یک فرد خاص برای خرید آنها
گفتن چیزی با صدای بلند
یک تماس با صدای بلند
از سر راه برو کنار! او داد زد.
شرکت هایی که از این اصل پیروی می کنند اغلب در مورد آن فریاد نمی زنند، اما به راحتی قابل تشخیص هستند.
آنها مانند گردشگران فریاد می زدند و می خندیدند و به لنگفورد و وال درود می گفتند.
برو بیرون! او با عصبانیت فریاد زد.
همه اون آدمایی که سر هم داد میزنن
فونگ رو به سو کرد و به زبان سواحیلی بر سر او فریاد زد.
سرش فریاد می زدند که این کار را ادامه دهد.
کاش از فریاد زدن سر بچه ها دست بر می داشتی
These newcomers trotted through the streets-nobody seemed to walk anymore-waving papers, shouting at the top of their lungs.
این تازه واردها در خیابان ها می چرخیدند - به نظر می رسید هیچ کس دیگر راه نمی رفت - کاغذها را تکان می دادند و بالای سرشان فریاد می زدند.
نیازی نیست فریاد بزنی من همینجا ایستاده ام
لیندا از بیوه خم شد و نام من را فریاد زد.
فریاد نکش و گوش کن!
فریاد زدم کمک خواستم اما کسی نیامد.
سپس شروع به داد و فریاد کرد و به او فحش داد.
چیزهای کمی وجود دارد که باعث می شود من در تلویزیون فریاد بزنم.
تا زمانی که از فریاد زدن بر سر یکدیگر دست برداریم، نمی توانیم یاد بگیریم.
او به او فریاد زد که دروازه را ببندد.
Protesters shouted slogans denouncing the war.
معترضان با سر دادن شعارهایی جنگ را محکوم کردند.
فریاد زدن سوء استفاده / تشویق / دستور
مردی مست در حال فریاد زدن فحاشی به افسر پلیس بود.
مربی در زمین دستورات را به بازیکنان فریاد می زند.
او فریاد زد که نمی تواند شنا کند.
او با صدای بلند فریاد زد و تیم را تشویق کرد.
‘Run!’ he shouted.
فریاد زد: فرار کن!
او می توانست صدای فریاد و فریاد او را در اتاق کناری بشنود.
می خواستم از خوشحالی فریاد بزنم.
آنها را در آغوش گرفته بود و با خوشحالی فریاد می زد.
وقتی می خواست پایش را حرکت دهد از شدت درد فریاد زد.
I'll shout—what are you drinking?
من فریاد می زنم - چه می نوشید؟
کی قراره برام یه نوشیدنی فریاد بزنه؟
او عاشق بود و می خواست آن را از پشت بام ها فریاد بزند.
او به پسر فریاد زد که از دیوار پایین بیاید.
او به سمت پنجره دوید و کمک خواست.
او به من فریاد زد که بس کنم.
وقتی تیم وارد زمین شد، همه تشویق کردیم.
معلم فریاد زد: ساکت!
او یک بار هم صدایش را برای ما بلند نکرد.
متوجه شد که تقریبا دارد فریاد می زند.
دهانش را باز کرد تا فریاد بزند، اما صدایی بیرون نیامد.
آنها توسط مردمی که فریاد می زدند و فریاد می زدند محاصره شدند.
مجبور شدیم بالای سر و صدای موتورها فریاد بزنیم.
صدای فریادش را در تلفن شنیدم.
فریاد زدن
گریه کردن
زنگ زدن
howl
زوزه کشیدن
bellow
زیر
roar
غرش
غرغر کردن
bawl
ناله
holler
گریه کن
shriek
وای
whoop
خلیج
bay
تشویق کردن
cheer
جیغ
screech
شوریدن
squall
جیغ زدن
squawk
یاوپ
wail
clamorUS
yawp
clamourUK
clamorUS
تعجب - علامت تعجب
clamourUK
داغ کردن
exclamation
صدا زدن
hoot
زوزه
squeal
caterwaul
vociferation
کاترواولینگ
yelp
گریان
yowl
caterwaul
caterwauling
crying
howling
outcry