getaway

base info - اطلاعات اولیه

getaway - فرار

noun - اسم

/ˈɡetəweɪ/

UK :

/ˈɡetəweɪ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [getaway] در گوگل
description - توضیح
  • an escape from a place or unpleasant situation especially after committing a crime


    فرار از یک مکان یا موقعیت ناخوشایند به ویژه پس از ارتکاب جرم


  • یک تعطیلات کوتاه دور از خانه، یا مکانی که مردم برای تعطیلات کوتاه به آنجا می روند


  • موقعیتی که معمولاً پس از ارتکاب جرم، شخصی به سرعت مکانی را ترک می کند


  • یک فرار، به ویژه از یک موقعیت خطرناک

  • A getaway is also a place where you go for a vacation


    فرار همچنین مکانی است که برای تعطیلات به آنجا می روید

  • He then makes his getaway in the subway.


    او سپس در مترو فرار می کند.

  • Some are planning getaways to private cabins.


    برخی در حال برنامه ریزی برای فرار به کابین های خصوصی هستند.

  • You might have to make a quick getaway!


    ممکن است مجبور شوید یک فرار سریع داشته باشید!

  • He climbed down and removed all his clothing except for his socks, which he left on in order to make a quick getaway.


    او پایین آمد و تمام لباس‌هایش را به جز جوراب‌هایش درآورد که برای فرار سریع آن‌ها را به تن کرد.

  • Thanks to this quick getaway aquarium heaters need not be shielded to protect Ampullaria from burns.


    به لطف این فرار سریع، بخاری های آکواریومی برای محافظت از آمپولاریا در برابر سوختگی نیازی به محافظت ندارند.

  • The red Rover getaway car was abandoned two miles away and was carrying false number plates.


    ماشین فراری روور قرمز در دو مایلی رها شده بود و دارای پلاک های جعلی بود.

  • These are ideal weekend getaways and begin at around $ 500 a person including air fare.


    اینها تعطیلات آخر هفته ایده آل هستند و از حدود 500 دلار برای هر نفر شروع می شوند، از جمله کرایه هواپیما.

  • Big Bear Lake is a popular weekend getaway.


    دریاچه خرس بزرگ یک تعطیلات آخر هفته محبوب است.

example - مثال
  • to make a quick getaway


    برای ایجاد یک فرار سریع

  • a getaway car


    یک ماشین فرار

  • a romantic weekend getaway in New York


    یک تعطیلات آخر هفته رمانتیک در نیویورک

  • the popular island getaway of Penang


    جزیره محبوب پنانگ

  • a shortlist of things that most people look for when planning their summer getaway


    فهرست کوتاهی از چیزهایی که اکثر مردم هنگام برنامه ریزی برای تعطیلات تابستانی به دنبال آن هستند

  • The two masked men made their getaway in a stolen van.


    دو مرد نقابدار با یک ون سرقتی فرار کردند.

  • The men made their getaway in a car parked outside the bank.


    مردها با ماشینی که بیرون بانک پارک شده بود فرار کردند.

  • a getaway in the Poconos


    یک فرار در پوکونوس

synonyms - مترادف

  • در رفتن


  • زنگ تفريح


  • پرواز


  • لیز خوردن

  • breakout


    شکست

  • exit


    خروج

  • departure


    عزیمت، خروج

  • decamping


    چادر زدایی

  • decampment


    فرار کردن

  • absconding


    لام

  • lam


    عقب نشینی

  • retreat


    ناپدید شدن

  • disappearance


    در حال فرار

  • fleeing


    تختخواب

  • rout


    پیچ و مهره

  • bunk


    پرواز کردن

  • bolting


    فرار

  • flit


    گریختن

  • abscondment


    شکستن


  • عمل محو شدن

  • break-out


    پیچ برای آزادی

  • vanishing act


    ترک کردن

  • bolt for freedom


    بدرود

  • exodus


    فراق

  • escaping


    در حال عزیمت


  • در حال خروج

  • escapement


  • farewell


  • parting


  • departing


  • exiting


antonyms - متضاد

  • ورود

  • coming


    آینده


  • ایستاده

  • staying


    ماندن

  • waiting


    در انتظار


  • ظاهر

  • advent


    ظهور


  • رسیدن

  • arriving


    نزدیک شدن

  • nearing


    خروج، اورژانس

  • emergence


    رویکرد


  • برگشت


  • نگه داشتن

  • keeping


    احوالپرسی

  • greeting


    اقامت کردن


  • سلام


  • ادامه

  • continuation


لغت پیشنهادی

walks

لغت پیشنهادی

murder

لغت پیشنهادی

yardsticks