bear
bear - خرس
verb - فعل
UK :
US :
حامل
قابل تحمل
غير قابل تحمل
غیر قابل تحمل
---
با شجاعت یک موقعیت دردناک، دشوار یا ناراحت کننده را بپذیرید یا با آن کنار بیایید
مسئول بودن یا پذیرفتن چیزی
زیر چیزی بودن و حمایتش کردن
to have or show a sign mark or particular appearance especially when this shows that something has happened or is true
داشتن یا نشان دادن یک علامت، علامت، یا ظاهر خاص، به ویژه زمانی که این نشان می دهد که چیزی اتفاق افتاده یا درست است
برای به دنیا آوردن نوزاد
مناسب یا خوب بودن برای بررسی، مقایسه، تکرار و غیره بدون شکست یا اشتباه
حمل کسی یا چیزی، مخصوصاً چیز مهمی
داشتن یک احساس خاص، به خصوص یک احساس بد
اگر باد، آب یا هوا چیزی را تحمل کند، آن را به جایی می برد
داشتن یک نام یا عنوان خاص
حیوانی بزرگ و قوی با خز کلفت که گوشت، میوه و حشرات را می خورد
کاری که انجام دادن یا مقابله با آن بسیار دشوار است
کسی که سهام یا کالا را در زمانی که انتظار کاهش قیمت دارد می فروشد
someone who thinks that prices of shares, bonds, currencies, or basic goods are going to fall and who may sell shares, bonds etc they do not actually own expecting to be able to obtain them more cheaply later before they have to deliver them to the buyer
کسی که فکر میکند قیمت سهام، اوراق قرضه، ارز یا کالاهای اساسی کاهش مییابد، و ممکن است سهام، اوراق قرضه و غیره را که واقعاً مالک آن نیست بفروشد، انتظار دارد که بتواند بعداً، قبل از اینکه مجبور به تحویل شود، آنها را ارزانتر به دست آورد. آنها را به خریدار
پذیرفتن، تحمل کردن، یا تحمل چیزی، به ویژه چیزی ناخوشایند
مسئول چیزی بودن
بیش از حد ناخوشایند یا ترسناک بودن که نمی توان به آن فکر کرد
داشتن یا ادامه داشتن چیزی
نگه داشتن یا حمایت از چیزی
بچه زاییدن یا (از درخت یا گیاه) دادن یا تولید میوه یا گل
حمل و جابجایی چیزی به مکانی
تا کمی جهت را تغییر دهید تا در جهت خاصی حرکت کنید
اینکه بگوییم از تجربه خودت می دانی که اتفاقی افتاده یا درست است
اگر چیزی گواه بر یک واقعیت باشد، ثابت می کند که حقیقت دارد
دروغ گفتن
a large strong wild mammal with a thick fur coat that lives especially in colder parts of Europe, Asia, and North America
یک پستاندار وحشی بزرگ و قوی با پوشش خز ضخیم که به ویژه در مناطق سردتر اروپا، آسیا و آمریکای شمالی زندگی می کند.
یک همجنسباز مسنتر که جثه بزرگی دارد و موهای زیادی روی بدنش دارد
a person who sells shares when prices are expected to fall in order to make a profit by buying them back again at a lower price
شخصی که سهام را زمانی می فروشد که انتظار می رود قیمت ها کاهش یابد، تا با خرید مجدد آنها با قیمت پایین تر، سود کسب کند.
یک پستاندار بزرگ و قوی با خز کلفت که به طور خاص زندگی می کند. در مناطق سردتر جهان
حمل یا آوردن چیزی
پذیرفتن چیزی دردناک یا ناخوشایند با قاطعیت و قدرت
درد تقریباً بیشتر از آن بود که او می توانست تحمل کند.
او با صبر همیشگی خود همه اینها را تحمل کرد.
او نمی توانست فکر از دست دادن او را تحمل کند.
طاقت داشتن گربه در خانه را ندارم.
طاقت خندیدن را ندارد.
من به سختی می توانم در مورد آن فکر کنم.
چطور می تونی تحمل کنی اون چیزا رو بخوری؟
من طاقت این کار را ندارم
او مسئولیت بیشتر تغییرات را به عهده داشت.
آیا والدین باید تمام هزینه های شهریه را تقبل کنند؟
در نهایت این مصرف کنندگان هستند که بار قیمت های بالاتر را به دوش می کشند.
شما نباید مقصر اشتباهات دیگران باشید.
شما باید حداقل مسئولیت آنچه را که اتفاق افتاده است بر عهده بگیرید.
یخ آنقدر نازک است که نمی تواند وزن شما را تحمل کند.
این سند دارای امضای او بود.
او در جنگ به شدت مجروح شد و هنوز هم زخمهایش بر جای مانده است.
شباهت کمی به (= شباهت چندانی به) مادرش ندارد.
عنوان مقاله ارتباط کمی با (= ارتباط چندانی با محتوا نداشت) داشت.
آثار متأخر او با رمانهای قبلیاش مقایسه نمیشود (= چون تقریباً خوب نیست).
Her later work does not bear comparison with her earlier novels (= because it is not nearly as good).
این طرح مورد بازرسی دقیق قرار نخواهد گرفت (= در صورت بررسی دقیق، غیرقابل قبول است).
The plan won't bear close inspection (= it will be found to be unacceptable when carefully examined).
شوخی تحمل تکرار ندارد (= چون خنده دار نیست یا ممکن است باعث رنجش مردم شود).
رنج های او تاب اندیشیدن را ندارد (= چون بسیار وحشتناک است).
او هیچ کینه ای نسبت به آنها ندارد.
از آن روز تا به حال از من کینه ای گرفته است.
او هیچ اراده بدی برای او نداشت.
خانواده ای که نامی کهن و ارجمند داشت
سه پادشاه با هدایا
خود را (= می ایستد، راه می رود و غیره) مانند سربازی با افتخار تحمل می کند.
three kings bearing gifts
او در طول مراسم تشییع جنازه خود را با وقار تحمل کرد.
She bore herself with dignity throughout the funeral.
حمل
convey
انتقال
آوردن
گرفتن
haul
حمل و نقل
lug
پره
بسته
tote
رفتن و آوردن
fetch
نگه دارید
بلند کردن
سبد خرید
cart
هدایت
قوز
hump
حرکت
رله
relay
تغییر مکان
کشتی
ferry
شلپ
transport
انتقال. رساندن
schlepp
کامیون
ارسال
transmit
شانه
ارائه
schlep
دلار
dispatch
اجرا کن
schlep
رها کردن
پرت كردن
dump
زباله
رهایی
قرار دادن
unhold
نگه داشتن
محل
تخلیه
unload
تنظیم
دور انداختن
discard
ترک کردن
سپرده
deposit
تنه زدن
shove
حل کن
موقعیت
باقی مانده
بی دست
unhand
ترکیدن
پلانک
plonk
ایستگاه
موفق به نگه داشتن
relinquish
بگذار سقوط کند
رها کن
از دست دادن کنترل
نگه داشتن خود را از دست بده
دست نگه داشتن