actually
actually - در حقیقت
adverb - قید
UK :
US :
used to add new information to what you have just said, to give your opinion or to start a new conversation
برای افزودن اطلاعات جدید به آنچه که اخیراً گفتید، برای اظهار نظر یا شروع مکالمه جدید استفاده می شود
برای تأکید بر حقیقت واقعی یا دقیق یک موقعیت، به جای آنچه مردم ممکن است فکر کنند، استفاده می شود
در واقع یا واقعا
used in sentences in which there is information that is in some way surprising or the opposite of what most people would expect
در جملاتی استفاده می شود که در آنها اطلاعاتی وجود دارد که به نوعی تعجب آور است یا برعکس آنچه بیشتر مردم انتظار دارند
used as a way of making a sentence slightly more polite, for example when you are expressing an opposing opinion correcting what someone else has said, or refusing an offer
بهعنوان روشی برای مودبانهتر کردن جمله استفاده میشود، بهعنوان مثال زمانی که نظر مخالفی را بیان میکنید، گفتههای دیگری را تصحیح میکنید، یا پیشنهادی را رد میکنید.
معمولاً می گفت که چیزی درست است، به ویژه. زمانی که ممکن است وضعیت واقعی مشخص نباشد
در واقع اغلب زمانی استفاده می شود که می خواهید تأکید کنید چیزی شگفت آور یا غیرعادی است
او ممکن است 30 ساله به نظر برسد، اما در واقع 45 سال دارد.
معلوم شد یکی از بچه هایی که فکر می کردم دختر است در واقع پسر بوده است.
زنبور دریایی کمتر شناخته شده، علی رغم نامش، در واقع یک چتر دریایی است.
اما فراموش نکنید که شما فقط به مبلغی که واقعاً وام میگیرید، بهره پرداخت میکنید.
The Washington summit actually eliminated major causes of tension and promised to inaugurate a new world structure.
نشست واشنگتن در واقع عوامل اصلی تنش را از بین برد و وعده افتتاح یک ساختار جهانی جدید را داد.
بیکاری در دو ماه گذشته در واقع کاهش یافته است.
What actually happened eight thousand to ten thousand years ago to end the hunter-gatherer chapter in human history?
در واقع هشت هزار تا ده هزار سال پیش چه اتفاقی افتاد تا فصل شکارچی-گردآورنده در تاریخ بشر پایان یابد؟
این که آیا آنها واقعاً خواسته های او هستند یا خواسته های شیطان، باید حدس و گمان باقی بماند.
آیا او واقعاً شما را کتک زد یا فقط تهدید کرد؟
Of these only four were actually put on trial by the army and three were acquitted by military judges.
از این تعداد، تنها چهار نفر توسط ارتش محاکمه شدند و سه نفر توسط قضات نظامی تبرئه شدند.
در نتیجه این مناطق اولین مناطقی هستند که چربی اضافی را نشان می دهند و آخرین مناطقی هستند که در واقع کاهش می یابند.
من واقعاً همه چیز را به خوبی به یاد ندارم.
در واقع، این بهترین قسمت کل سفر بود.
خوب، در واقع، شما هنوز 200 دلار به من بدهکار هستید.
او در واقع چه گفت؟
الان واقعا بارون نمیاد
این کتاب در واقع هرگز منتشر نشد.
خوشحالم که واقعاً توانستیم پیام را منتقل کنیم.
این تنها دلیلی است که من واقعاً می روم.
افراد زیادی در آنجا هستند که واقعاً می توانند به شما کمک کنند.
من نمی خواستم بدون اینکه ابتدا نامه را بخوانم چیزی بگویم.
بالاخره یه جورایی سرگرم کننده بود
غذا در واقع آنقدر گران نبود.
گردش مالی ما در سال گذشته افزایش یافته است.
باورم نمی شد همه چیز واقعا اتفاق افتاده باشد.
We're not American, actually. We're Canadian.
ما در واقع آمریکایی نیستیم. ما کانادایی هستیم
در واقع، انجام آن بعداً بسیار معقول تر خواهد بود.
آنها ازدواج نکرده اند، در واقع
در واقع، من یک مقدار دیر به خانه می رسم.
در واقع، من در حال حاضر مشغول هستم - آیا می توانم به شما زنگ بزنم؟
خوب، در واقع، من فکر می کنم او کار بسیار خوبی انجام داده است.
من به ارقام واقعی نیاز دارم، نه تخمین.
چه مدت در شغل فعلی خود هستید؟
این کارخانه نمی تواند به سطح فعلی تولید خود ادامه دهد.
من در واقع او را ندیدم - فقط صدایش را شنیدم.
پس در واقع چه اتفاقی افتاد؟
اولش دوستش نداشتم، اما در نهایت واقعاً به او علاقه داشتم.
من یکی از معدود افرادی هستم که واقعاً شامپاین را دوست ندارم.
به من نگو که او واقعاً برای تو پول داده است!
الکساندر به نظر می رسد که او در ورزش خوب است. در واقع، او نیست.
در واقع، گاوین، سه شنبه هفته گذشته بود، نه چهارشنبه.
اگه من سیگار بکشم اشکالی داری؟ خب، در واقع، من ترجیح می دهم که شما این کار را نکنید.
در واقع به سختی مبل را جابجا کردیم.
او در واقع انتظار داشت که من هزینه شام او را پرداخت کنم.
واقعا
براستی
در واقع
verily
مسلما
genuinely
اساسا
admittedly
رک و پوست کنده
صادقانه
frankly
به طور معتبر
honestly
قابل تایید
authentically
به معنای واقعی کلمه
certifiably
کاملا
قطعا
truthfully
به وضوح
veritably
آرام
اگر حقیقت گفته شود
در حقیقت
در واقعیت
forsooth
در آرامش
عملا
در بتن
in actuality
حقیقت را گفتن
بسیار
در اثر
in sooth
de facto
professedly
ظاهرا
supposedly
نه واقعا
به ظاهر
فرضا
ostensibly
احتمالا
seemingly
از قرار معلوم، مشخصا
allegedly
به صورت ظاهری
putatively
آشکارا
presumably
گزارش شده است
purportedly
از نظر تئوری
evidently
بالفرض
ostensively
شاید
avowedly
مسلما
reportedly
اعتراف کرد
theoretically
با اعلامیه باز
hypothetically
با همه حساب ها
به حساب خودش
admittedly
در یک حدس
confessedly
به بهانه
گفته می شود
ادعا شده است
قرار است باشد
ادعا کرد
اظهار داشت که هست
supposably