threaten
threaten - تهدید کند
verb - فعل
UK :
US :
گفتن اینکه اگر کاری را که شما می خواهید انجام ندهد باعث آسیب یا مشکل می شوید
احتمال آسیب رساندن یا تخریب چیزی
احتمال وقوع یا قرار گرفتن در موقعیت بدی وجود دارد
به کسی بگویید که اگر کاری را که شما می خواهید انجام ندهد او را می کشید یا صدمه می بینید یا مشکل ایجاد می کنید
احتمال آسیب رساندن یا آسیب رساندن به چیزی یا کسی
اگر اتفاق بدی رخ دهد، احتمال وقوع آن وجود دارد
to tell someone that you will hurt or harm him or her esp. if the person does not do something in particular
به کسی بگویید که به او صدمه می زنید یا به او آسیب می رسانید، به عنوان مثال. اگر شخص کار خاصی را انجام ندهد
هشدار دادن به چیزی ناخوشایند یا ناخواسته
The unions threatened a further general strike on Aug. 22-23 if basic food subsidies and wages were not increased.
اتحادیه ها تهدید کردند که در صورت عدم افزایش یارانه ها و دستمزدهای اساسی مواد غذایی، در روزهای 22 تا 23 اوت اعتصاب عمومی خواهند کرد.
All liberties, in fact threaten each other: one limits another and later succumbs to a further rival.
همه آزادیها در واقع یکدیگر را تهدید میکنند: یکی دیگری را محدود میکند و بعداً در برابر رقیب دیگری تسلیم میشود.
سپس شروع به تهدید کرد و گفت ممکن است خانواده ام آسیب ببینند.
آلودگی زندگی دریایی در خلیج را تهدید می کند.
The February attack could mark a change of tactics which will really threaten the regime if there is an escalation.
حمله فوریه می تواند نشانه تغییر تاکتیک باشد که در صورت تشدید تنش، رژیم را واقعا تهدید خواهد کرد.
خشکسالی شدید محصول برنج را تهدید می کند.
به گفته برخی از دانشمندان، گرمایش زمین بقای کل نسل بشر را تهدید می کند.
در ماه اوت، مشخص بود که آتشفشان می تواند کل جزیره را تهدید کند.
زمانی که رز باردار بود، استیو تهدید کرد که بچه بیچاره را بعد از راوی کتاب اسماعیل صدا می کند!
این مناقشه به روابط شرق و غرب آسیب می رساند.
اما یک شب هیلدا خودش را در دریاچه غرق کرد، درست همانطور که تهدید کرده بود.
هر بار که با هم دعوا می کنیم تهدیدم می کند که مرا ترک می کند.
Flowers made an excellent save from Roy Keane three minutes later as United threatened to record a big win.
فلاورز سه دقیقه بعد در حالی که یونایتد تهدید به ثبت یک برد بزرگ کرد، روی کین را مهار کرد.
جنگل های بارانی ما در معرض نابودی هستند و عواقب آن شدید خواهد بود.
اگر داستان را منتشر کنم، تهدید به زندان شدم.
شیشه هایم را شکستند و تهدیدم کردند.
مردم حتی جان او را تهدید کرده اند.
مهاجم آنها را با اسلحه تهدید کرد.
او تهدید شد که اگر دیر سر کار حاضر شود، اخراج خواهد شد.
اعتصاب تهدید شده لغو شده است.
Students are threatening legal action.
دانشجویان تهدید به برخورد قانونی می کنند.
هواپیماربایان تهدید کردند در صورت برآورده نشدن خواسته هایشان هر ساعت یک مسافر را خواهند کشت.
بانک او را تهدید به شکایت کرده است.
آنها تهدید کردند که مسافران کشته خواهند شد.
او تهدید کرد: من او را می کشم!
طوفانی تهدید می کرد.
وقتی جنگ تهدید می شود، مردم غیرمنطقی عمل می کنند.
این اختلاف حزب را تهدید می کند.
The clouds threatened rain.
ابرها باران را تهدید می کردند.
بسیاری از گونه ها در حال حاضر در معرض خطر انقراض هستند.
تهدید به تعطیلی تئاتر شد.
Pollution is threatening marine life.
آلودگی زندگی دریایی را تهدید می کند.
امنیت ملی را تهدید کند
آنها در حال حاضر یک گونه در معرض خطر یا در معرض تهدید نیستند.
هیچ وقت از او احساس خطر نکردم.
آیا او هرگز چیزی گفت که نشان دهد او احساس خطر می کند یا زندگی اش در خطر است؟
She had repeatedly threatened to leave.
او بارها تهدید کرده بود که می رود.
اتحادیه تهدید کرد که اگر قوانین جدید لغو نشود، اعتصاب خواهند کرد.
ازدواج ما مدام توسط زنان دیگر او تهدید می شد.
شیوه زندگی ما به شدت در معرض تهدید است.
او مدعی شد که این درگیری ثبات در منطقه را تهدید می کند.
آنها مغازه دار را با اسلحه تهدید کردند.
آنها او را تهدید کردند که اگر به خواسته آنها عمل نکند، او را خواهند کشت.
تغییر الگوهای کشاورزی روستاها را تهدید می کند.
به آن ابرها نگاه کن! یک طوفان تهدید کننده وجود دارد.
آنها او را تهدید کردند که اگر سر تمرین نیاید او را از تیم کنار خواهند گذاشت.
هشدار دهد
caution
احتیاط
forewarn
از قبل هشدار دهد
blackmail
باج گیری
comminate
ترکیب کردن
spook
ترساندن
alarm
زنگ خطر. هشدار
تهدید کند
تهدید علیه
تهدید به آسیب
تکان دادن مشت در
تهدید به
تهدید به قتل
عضلات انعطاف پذیر
flex muscles
خنجر نگاه کن
look daggers
دفاع
نگهبان
محافظت
safeguard
حفاظت
پناه
shield
سپر
alleviate
تخفیف دادن
تایید
کمک کند
commend
ستایش کردن
compliment
تعریف و تمجید
flatter
چاپلوس کردن
کمک
لطفا
praise
ستایش
relieve
مسکن
صرفه جویی
امن است
صفحه نمایش
پوشش
حفظ
bulwark
سنگر
نگاه داشتن
ward
بخش
forfend
توهین کردن
fend
دفع کردن
harborUS
بندر ایالات متحده
حصار
conserve
کنسرو
harbourUK
بندر UK
insulate
عایق کردن