shelter

base info - اطلاعات اولیه

shelter - پناه

noun - اسم

/ˈʃeltər/

UK :

/ˈʃeltə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [shelter] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Human beings need food clothing and shelter.


    انسان به غذا، پوشاک و سرپناه نیاز دارد.

  • In developing countries, more than 640 million are without shelter.


    در کشورهای در حال توسعه، بیش از 640 میلیون نفر بدون سرپناه هستند.


  • برای پناه گرفتن از طوفان

  • People were desperately seeking shelter from the gunfire.


    مردم ناامیدانه به دنبال سرپناهی از تیراندازی بودند.

  • The sand dunes provided shelter from the wind.


    تپه های شنی در برابر باد پناه می دادند.

  • The fox was running for the shelter of the trees.


    روباه به سمت پناه درختان می دوید.

  • They built a rough shelter from old pieces of wood.


    آنها یک پناهگاه خشن از تکه های چوب قدیمی ساختند.

  • He helped construct temporary shelters in 10 villages before the rains came.


    او قبل از بارندگی به ساخت پناهگاه های موقت در 10 روستا کمک کرد.

  • an air-raid shelter


    پناهگاه حمله هوایی


  • پناهگاه بمب

  • Pupils have been sent home and schools have been turned into emergency shelters.


    دانش آموزان به خانه فرستاده شده اند و مدارس به پناهگاه های اضطراری تبدیل شده اند.

  • a shelter for cattle


    پناهگاهی برای گاو


  • پناهگاه شبانه برای بی خانمان ها


  • یک پناهگاه حیوانات

  • The nuns won't refuse you shelter.


    راهبه ها از پناه دادن به شما امتناع نمی کنند.

  • They were anxious to find shelter for the night.


    آنها مشتاق یافتن سرپناهی برای شب بودند.

  • She was standing in the shelter of the doorway.


    او در پناهگاه در ایستاده بود.

  • The great elm trees gave shelter from the wind.


    درختان بزرگ نارون در برابر باد پناه می دادند.

  • We had to leave the shelter of the trees.


    مجبور شدیم پناهگاه درختان را ترک کنیم.

  • He took shelter from the rain under a bridge.


    از باران زیر یک پل پناه گرفت.


  • او به عنوان داوطلب در یک پناهگاه بی خانمان کار می کند.

  • You'll be safer in the shelter.


    در پناهگاه امن تر خواهید بود.

  • They opened a shelter to provide temporary housing for the city's homeless.


    آنها برای تهیه مسکن موقت برای بی خانمان های شهر یک سرپناه افتتاح کردند.

  • The trees gave/provided some shelter from the rain.


    درختان در برابر باران پناه دادند / فراهم کردند.

  • We took shelter for the night in an abandoned house.


    شب را در خانه ای متروکه پناه گرفتیم.

  • We were caught in a thunderstorm, without anywhere to shelter.


    ما در رعد و برق گرفتار شدیم، بدون اینکه جایی برای پناه گیری داشته باشیم.

  • A group of us were sheltering from the rain under the trees.


    گروهی از ما زیر درختان از باران پناه گرفته بودیم.

  • Local people risked their own lives to shelter resistance fighters from the army.


    مردم محلی جان خود را برای پناه دادن به مبارزان مقاومت از ارتش به خطر انداختند.

  • In most chemical emergencies people are instructed to shelter in place closing windows and turning off air conditioners to keep out toxic fumes.


    در اغلب موارد اضطراری شیمیایی به افراد دستور داده می شود که در محل خود پناه بگیرند، پنجره ها را ببندند و دستگاه های تهویه مطبوع را خاموش کنند تا از بخارات سمی جلوگیری شود.

  • More than 40% of the nursing homes in Hurricane Katrina's path sheltered in place.


    بیش از 40 درصد از خانه های سالمندان در مسیر طوفان کاترینا در محل خود پناه گرفتند.

  • Millions of Californians were told to shelter in place to stop the spread of coronavirus.


    به میلیون‌ها کالیفرنیایی گفته شد که برای جلوگیری از گسترش ویروس کرونا در مکان‌های خود پناه بگیرند.

synonyms - مترادف

  • پوشش


  • حفاظت

  • refuge


    پناه


  • ایمنی


  • امنیت

  • defenceUK


    دفاع بریتانیا

  • defenseUS


    دفاع آمریکا

  • sanctuary


    جایگاه مقدس


  • صفحه نمایش

  • safeguarding


    سایه


  • سپر

  • shield


    پناهندگی

  • asylum


    یک سقف


  • نگهداری ایمن

  • safe keeping


    armorUS

  • safeguard


    نگهبان

  • armorUS


    armourUK


  • بخش

  • armourUK


    eegis

  • ward


    بافر

  • aegis


    دیوار

  • buffer


    egis


  • سنگر

  • egis


    مهمات

  • buckler


    محافظ

  • bulwark


    مصونیت

  • ammunition


    کوسن

  • shielding


    نگهبانی

  • immunity


  • cushion


  • guarding


antonyms - متضاد

  • خطر


  • قرار گرفتن در معرض بیماری

  • peril


    به خطر افتادن

  • endangerment


    به خطر انداختن

  • imperilment


    مشکل


  • بی ثباتی

  • jeopardy


    پریشانی

  • precariousness


  • distress


لغت پیشنهادی

textbook

لغت پیشنهادی

3-D

لغت پیشنهادی

allocations