receive

base info - اطلاعات اولیه

receive - دريافت كردن

verb - فعل

/rɪˈsiːv/

UK :

/rɪˈsiːv/

US :

family - خانواده
receipt
اعلام وصول
receiver
گیرنده
reception
پذیرایی
receivership
دریافتی
receiving
دریافت
receptionist
مسئول پذیرش
receptor
پذیرا
receptive
اخذ شده
received
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [receive] در گوگل
description - توضیح

  • چیزی به او داده شود


  • برای دریافت نامه، پیام، یا تماس تلفنی، یا چیزی که کسی برای شما ارسال کرده است


  • اگر نوع خاصی از درمان پزشکی دریافت می کنید، برای شما انجام می شود


  • برای واکنش به یک پیشنهاد، ایده، عملکرد و غیره به روشی خاص


  • پذیرفتن رسمی کسی به عنوان مهمان یا عضوی از یک گروه

  • if a radio or television receives radio waves or other signals, it makes them become sounds or pictures


    اگر رادیو یا تلویزیون امواج رادیویی یا سیگنال های دیگر را دریافت کند، آنها را به صدا یا تصویر تبدیل می کند


  • بتوانید پیام رادیویی را که کسی می فرستد بشنوید


  • چیزی به دست آوردن یا به او دادن

  • (of a radio or television) to change a signal into sounds and pictures


    (از رادیو یا تلویزیون) برای تبدیل سیگنال به صداها و تصاویر

  • to be able to hear someone's voice when they are communicating with you by radio


    برای اینکه بتوانید صدای کسی را هنگامی که از طریق رادیو با شما در ارتباط است بشنوید

  • to formally welcome a visitor or guest


    برای استقبال رسمی از یک بازدید کننده یا مهمان


  • وقتی کسی به جایی می رسد ملاقات کند


  • واکنش نشان دادن به چیزی یا شخصی به شیوه ای خاص که نشان می دهد شما در مورد آن، او یا او چه احساسی دارید


  • عضویت در یک سازمان

  • When a radio or television receives signals, it changes them into sounds or pictures.


    هنگامی که رادیو یا تلویزیون سیگنال هایی دریافت می کند، آنها را به صدا یا تصویر تبدیل می کند.


  • استقبال از کسی یا چیزی

  • The airline received 14,760 bids during the auction, which lasted 2 1 / 2 months.


    این شرکت هواپیمایی 14760 پیشنهاد در طول این مزایده دریافت کرد که 2 1/2 ماه به طول انجامید.

  • We have received 2,200 telegrams and 4,000 letters in response to your Mideast statements...


    2200 تلگراف و 4000 نامه در پاسخ به اظهارات شما در خاورمیانه دریافت کرده ایم...

  • She received an honorary degree from Harvard in 1990.


    او در سال 1990 مدرک افتخاری را از هاروارد دریافت کرد.

  • Did Caroline receive an invitation?


    آیا کارولین دعوت نامه ای دریافت کرد؟

  • Are you still receiving financial aid?


    آیا هنوز کمک مالی دریافت می کنید؟

  • Many favourable comments were received from teachers and pupils concerning the wide ranging applications and future work opportunities available in Chemistry.


    نظرات مثبت بسیاری از معلمان و دانش آموزان در مورد کاربردهای گسترده و فرصت های کاری آینده موجود در شیمی دریافت شد.

  • Richardson received invitations to speak at all three universities.


    ریچاردسون برای سخنرانی در هر سه دانشگاه دعوت نامه دریافت کرد.

  • It not only receives, it picks and chooses and processes all it receives.


    نه تنها دریافت می کند، بلکه همه چیزهایی را که دریافت می کند، انتخاب و پردازش می کند.

  • Those who sneak in say conditions are physically improved but the children receive little of the love and attention they need.


    کسانی که مخفیانه وارد می شوند می گویند که شرایط از نظر جسمی بهبود یافته است، اما کودکان عشق و توجهی که نیاز دارند دریافت نمی کنند.

  • Are you receiving me? Receiving you loud and clear.


    آیا از من پذیرایی می کنی؟ پذیرایی با صدای بلند و واضح.

  • Three firefighters received minor injuries while fighting the blaze.


    سه آتش نشان در حین اطفای حریق دچار جراحات جزئی شدند.

  • When she received news of her father's death she returned home.


    وقتی خبر فوت پدرش را دریافت کرد به خانه بازگشت.

  • Officials have received numerous complaints about airport noise.


    مقامات شکایات متعددی در مورد سر و صدای فرودگاه دریافت کرده اند.

  • He received the appointment but Parker himself was never sworn into office.


    او این انتصاب را دریافت کرد، اما خود پارکر هرگز سوگند یاد نکرد.

  • He says he never received the fax from us.


    او می‌گوید هرگز فکس را از ما دریافت نکرده است.

example - مثال
  • I was delighted to receive your letter.


    من از دریافت نامه شما خوشحال شدم.

  • She received many messages of support.


    او پیام های حمایتی زیادی دریافت کرد.

  • Police had received information about a planned post office robbery.


    پلیس اطلاعاتی در مورد یک سرقت برنامه ریزی شده از اداره پست دریافت کرده بود.

  • to receive payment/thanks


    برای دریافت پرداخت / تشکر

  • He received an award for bravery from the police.


    او جایزه شجاعت را از پلیس دریافت کرد.

  • I received a phone call from her a few weeks later.


    چند هفته بعد از او تماس تلفنی دریافت کردم.

  • I received a lovely email from Tina.


    من یک ایمیل دوست داشتنی از تینا دریافت کردم.

  • The programme's website received many complaints from listeners.


    وب سایت این برنامه شکایات بسیاری از شنوندگان دریافت کرد.

  • The service receives no money from the local council.


    این سرویس هیچ پولی از شورای محلی دریافت نمی کند.

  • Her work has not received the attention it deserves.


    کار او آنطور که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است.

  • She received urgent hospital treatment.


    او تحت درمان فوری بیمارستانی قرار گرفت.

  • All our staff receive training on dealing with customers.


    همه کارکنان ما در مورد برخورد با مشتریان آموزش می بینند.

  • We have received overwhelming support from the local community.


    ما حمایت گسترده ای از جامعه محلی دریافت کرده ایم.

  • We received a warm welcome from our hosts.


    با استقبال گرم میزبانان مواجه شدیم.

  • I did not receive the impression that he was afraid.


    من این تصور را نداشتم که او می ترسد.

  • Several of the passengers received severe injuries.


    تعدادی از مسافران جراحات شدیدی دریافت کردند.

  • She received only minor cuts and bruises.


    او فقط بریدگی‌ها و کبودی‌های جزئی داشت.

  • The play was well received by the critics.


    این نمایش با استقبال خوب منتقدان مواجه شد.

  • The speech was warmly received by the audience.


    این سخنرانی با استقبال گرم حضار مواجه شد.

  • The proposals have been received with great enthusiasm.


    پیشنهادات با اشتیاق فراوان پذیرفته شده است.

  • He was received as an honoured guest at the White House.


    او به عنوان مهمان افتخاری در کاخ سفید پذیرفته شد.

  • We were received with great cordiality.


    ما با صمیمیت فراوان پذیرایی شدیم.

  • Three young people were received into the Church at Easter.


    سه جوان در عید پاک به کلیسا پذیرایی شدند.

  • to receive programmes via satellite


    برای دریافت برنامه ها از طریق ماهواره

  • a device for sending and receiving electronic signals


    وسیله ای برای ارسال و دریافت سیگنال های الکترونیکی

  • I'm receiving you loud and clear.


    با صدای بلند و واضح پذیرای شما هستم.

  • She won the toss and chose to receive.


    او برنده بازی پرتاب شد و دریافت را انتخاب کرد.

  • She found herself on the receiving end of a great deal of criticism.


    او خود را در معرض انتقادات زیادی قرار داد.

  • Any help or donations will be gratefully received.


    هرگونه کمک یا کمکی با سپاس پذیرفته خواهد شد.

  • I just received a call from a concerned parent.


    من به تازگی از یک والدین نگران تماس گرفتم.

  • I received a package from my mother.


    من یک بسته از مادرم دریافت کردم.

synonyms - مترادف

  • جمع آوری کنید


  • تایید کنید

  • get


    گرفتن


  • به دست آوردن


  • کسب کردن


  • امن است


  • استخراج


  • پیروزی


  • بدست آوردن

  • win


    زمین

  • attain


    نمره


  • خالص


  • تعلق می گیرد


  • کیسه


  • ناب

  • net


    گیر

  • accrue


    به ارث می برند

  • bag


    دارند

  • nab


    پلیس

  • snag


    اعطا شود

  • inherit


    داده شده


  • پرداخت شود

  • cop


    ارائه شود

  • be awarded


    بیا داخل


  • در مورد یکی مشورت کرده اند

  • be paid


  • be presented with


  • be provided with




  • have conferred on one


antonyms - متضاد

  • دادن


  • حاضر


  • پیشنهاد


  • اعطا کردن


  • دست

  • proffer


    قرض دادن

  • lend


    فراهم کند


  • جایزه


  • وچ سیف

  • vouchsafe


    سوگند - تعهد

  • pledge


    هدیه


  • اهدا کنند

  • donate


    مشارکت


  • از دست دادن

  • forfeit


    بازده


  • تسلیم شدن

  • surrender


    سوء تفاهم


  • دست برداشتن از

  • misunderstand


    رها کردن


  • واگذار کردن

  • relinquish


    شکست

  • cede


    بخشید


  • چشم پوشی


  • قبول کردن


  • رضایت دادن


  • تصور غلط

  • concede


    رد کردن

  • acquiesce


    بکار

  • misconceive



  • sow


لغت پیشنهادی

intellectual

لغت پیشنهادی

choice

لغت پیشنهادی

gone