someone

base info - اطلاعات اولیه

someone - کسی

pronoun - ضمیر

/ˈsʌmwʌn/

UK :

/ˈsʌmwʌn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [someone] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • There's someone at the door.


    یکی پشت در است.

  • Someone's left their bag behind.


    یک نفر کیفش را جا گذاشته است

  • It's time for someone new (= a new person) to take over.


    وقت آن است که شخص جدید (= شخص جدید) مسئولیت را به دست گیرد.

  • It couldn't have been me—it must have been someone else (= a different person).


    نمی‌توانست من باشم - باید شخص دیگری (= شخص دیگری) باشد.

  • Should we call a doctor or someone?


    به دکتر زنگ بزنیم یا کسی؟

  • He was a small-time lawyer keen to be someone.


    او یک وکیل کوچک بود که مشتاق کسی بود.

  • There's someone outside the house.


    یک نفر بیرون از خانه است

  • Someone must have seen what happened.


    یک نفر باید دیده باشد که چه اتفاقی افتاده است.


  • در نهایت یکی از حضار صحبت کرد.

  • You'll have to ask someone else.


    باید از یکی دیگه بپرسی

  • We'll need a software engineer or someone (= a person with skill of or like the stated type) on the project team.


    ما به یک مهندس نرم افزار یا یک نفر (= فردی با مهارت یا شبیه به نوع ذکر شده) در تیم پروژه نیاز داریم.

  • I’m not interested in someone else’s experience.


    من علاقه ای به تجربه شخص دیگری ندارم.

  • I hate cutting the lawn so I pay someone to do it.


    من از بریدن چمنزار متنفرم، بنابراین برای انجام آن به کسی پول می دهم.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

discrepancy

لغت پیشنهادی

hunting

لغت پیشنهادی

frequent