lawn

base info - اطلاعات اولیه

lawn - چمن

noun - اسم

/lɔːn/

UK :

/lɔːn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [lawn] در گوگل
description - توضیح

  • منطقه ای از زمین در باغ یا پارک که با چمن کوتاه پوشیده شده است

  • a fine cloth made from cotton or linen


    یک پارچه خوب از پنبه یا کتان


  • منطقه ای از چمن، به ویژه در نزدیکی یک خانه یا پارک، که به طور منظم برای کوتاه نگه داشتن آن بریده می شود


  • یک منطقه از چمن، به ویژه. نزدیک خانه یا پارک که مرتباً برای کوتاه نگه داشتن آن بریده می شود

  • Gravel is a good substitute for a lawn especially in a very small garden.


    شن جایگزین خوبی برای چمنزار است، به خصوص در یک باغ بسیار کوچک.

  • Breaking up the concrete driveway came next to make way for lawns, borders and a pond.


    شکستن راهروی بتنی باعث شد تا زمین برای چمن‌زارها، مرزها و حوضچه باز شود.

  • Women came out of their houses to turn on lawn sprinklers, soaking the marchers as they walked by.


    زنان از خانه های خود بیرون آمدند تا آب پاش های چمن را روشن کنند و راهپیمایان را در حالی که از آنجا عبور می کردند خیس می کردند.

  • Seating is free for those wishing to bring their own blankets or lawn chairs.


    صندلی برای کسانی که مایل به همراه داشتن پتو یا صندلی چمن خود هستند رایگان است.

  • Well recommended food. 2.5 acres of terraced lawns with 25 metre heated outdoor pool.


    غذای خوب توصیه شده 2.5 هکتار زمین چمن پلکانی با استخر 25 متری آب گرم در فضای باز.

  • Out front stuck in the lawn by the walk was a sign announcing that he took passport photos.


    جلو، در چمن‌زار کنار پیاده‌روی گیر کرده بود، تابلویی بود که نشان می‌داد عکس‌های پاسپورت گرفته است.

  • This behaviour should not be encouraged, because it can cause damage to the lawn or plants.


    این رفتار نباید تشویق شود، زیرا می تواند به چمن یا گیاهان آسیب برساند.

  • Now I dropped my jacket on to the lawn and fell atop it.


    حالا ژاکتم را روی چمن انداختم و روی آن افتادم.

example - مثال
synonyms - مترادف

  • باغ


  • حیاط


  • سبز

  • backyard


    حیاط خلوت

  • terrace


    تراس


  • چمن


  • حیاط پشتی


  • پچ

  • courtyard


    پاسیو

  • patio


    باغ گل


  • پاکسازی

  • clearing


    منطقه بازی


  • انباری

  • barnyard


    طرح


  • پارک


  • زمینه

  • grounds


    باغ میوه

  • orchard


    تخصیص

  • allotment


    مهد کودک

  • nursery


    واحه

  • oasis


    گارث

  • parkland


    املاک

  • garth


    سرسبزی


  • باغ ها

  • greenery


    مشترک

  • gardens


    محفظه


  • گرمخانه

  • enclosure


    هنرستان هنری

  • hothouse


    گلخانه

  • conservatory


  • greenhouse


antonyms - متضاد

  • ساختمان

  • skyscraper


    آسمان خراش


  • خیابان

لغت پیشنهادی

cognoscenti

لغت پیشنهادی

validated

لغت پیشنهادی

betake