tea

base info - اطلاعات اولیه

tea - چای

noun - اسم

/tiː/

UK :

/tiː/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tea] در گوگل
description - توضیح
  • a hot brown drink made by pouring boiling water onto the dried leaves from a particular Asian bush, or a cup of this drink


    یک نوشیدنی قهوه‌ای داغ که با ریختن آب جوش روی برگ‌های خشک یک بوته آسیایی خاص، یا یک فنجان از این نوشیدنی درست می‌شود.

  • dried, finely cut leaves that are used to make tea


    برگ های خشک شده و ریز خرد شده که برای تهیه چای استفاده می شود

  • bushes whose leaves are used to make tea


    بوته هایی که از برگ های آن برای تهیه چای استفاده می شود

  • a small meal of cake or biscuits eaten in the afternoon with a cup of tea


    یک وعده غذایی کوچک از کیک یا بیسکویت که بعد از ظهر با یک فنجان چای میل شود

  • used in some parts of Britain to mean a large meal that is eaten early in the evening


    در برخی از مناطق بریتانیا به معنای یک وعده غذایی بزرگ است که در اوایل شب خورده می شود

  • (a drink made by pouring hot water onto) dried and cut leaves and sometimes flowers, especially the leaves of the tea plant


    (نوشیدنی که با ریختن آب داغ روی) برگها و گاهی گلهای خشک و بریده شده مخصوصاً برگهای گیاه چای تهیه می شود.


  • یک فنجان چای


  • یک وعده غذایی کوچک که در اواخر بعد از ظهر خورده می شود، معمولاً شامل کیک و یک فنجان چای است

  • a meal that is eaten in the early evening and is usually cooked


    غذایی که در اوایل شب خورده می شود و معمولاً پخته می شود

  • the dried and cut leaves of esp. the tea plant or a drink made by pouring hot water onto these


    برگ های خشک و برش خورده ی sp. گیاه چای یا نوشیدنی که با ریختن آب داغ روی آنها درست می شود

  • Br Tea is also a light meal eaten in the late afternoon or early evening.


    Br Tea نیز یک وعده غذایی سبک است که در اواخر بعد از ظهر یا اوایل شب مصرف می شود.

  • What's for tea?


    برای چای چیست؟

  • Now go and nick something for tea.


    حالا برو یه چایی بزن.

  • The children came home from school had tea and did their homework.


    بچه ها از مدرسه آمدند، چای خوردند و تکالیفشان را انجام دادند.

  • When he had finished his tea he slowly climbed the staircase.


    وقتی چایش تمام شد، به آرامی از پله ها بالا رفت.

  • How about a cup of tea?


    یک فنجان چای چطور؟

  • And now for a cup of tea she thought stepping out to wind a large bath towel around her nakedness.


    و حالا برای یک فنجان چای فکر کرد و بیرون آمد تا یک حوله حمام بزرگ را دور برهنگی خود بپیچد.

  • She was given no food just a cup of tea and water.


    به او غذا ندادند، فقط یک فنجان چای و آب.


  • در طول روز فقط آب معدنی، آب میوه تازه، قهوه یا چای می‌نوشم.

  • He only sat down after Ellie served the tea.


    فقط بعد از سرو چای توسط الی نشست.

  • We mixed the henna powder with tea as directed.


    پودر حنا را طبق دستور با چای مخلوط کردیم.

example - مثال
  • a packet of tea


    یک بسته چای

  • I spooned the tea into the pot.


    چای را با قاشق داخل قابلمه ریختم.

  • a blend of different teas (= types of tea)


    ترکیبی از چای های مختلف (= انواع چای)


  • یک فنجان چای

  • A pot of tea for two please.


    لطفا یک قوری چای دو نفره

  • iced tea


    چای سرد

  • Would you like tea or coffee?


    آیا چای یا قهوه میل دارید؟

  • I don't drink tea.


    من چای نمیخورم


  • آیا در چای خود شکر می خورید؟

  • Two teas, please.


    دو تا چای لطفا

  • camomile/mint/herbal tea


    بابونه/نعناع/چای گیاهی


  • شما می توانید به محض اینکه از مدرسه به خانه آمدید چای خود را میل کنید.

  • Would you like to come to tea on Sunday?


    آیا می خواهید یکشنبه برای چای بیایید؟

  • I cleared away the tea things.


    چیزهای چای را پاک کردم.

  • An evening at the opera isn't everyone's cup of tea.


    یک شب در اپرا فنجان چای همه نیست.


  • او به اندازه کافی خوب است اما واقعاً فنجان چای من نیست.

  • I wouldn't do your job. Not for all the tea in China!


    من کار شما را انجام نمی دهم نه برای همه چای در چین!

  • She sipped her hot tea slowly.


    چای داغش را آهسته می خورد.


  • بگذارید چای قبل از نوشیدن خنک شود.

  • I'll bring you a cup of tea in a few minutes.


    چند دقیقه دیگه براتون یه چای میارم

  • I'll have tea—white, no sugar please.


    من چای می خورم - سفید، بدون شکر، لطفا.

  • I'll make you some tea.


    برات چای درست میکنم

  • John rushed around dispensing tea and cakes to everyone.


    جان هجوم آورد و چای و کیک برای همه داد.

  • There's some fresh tea in the pot.


    مقداری چای تازه در قابلمه است.

  • You haven't let the tea brew long enough.


    نگذاشتید چای به اندازه کافی دم بکشد.

  • All rooms have tea-making facilities.


    همه اتاق ها دارای امکانات چای سازی هستند.

  • The hospital tea bar is run by volunteers.


    چای بار بیمارستان توسط داوطلبان اداره می شود.

  • an authentic Japanese tea house


    یک چایخانه اصیل ژاپنی

  • I make sure my kids have a hot school dinner not just a packed lunch.


    من مطمئن می شوم که بچه هایم یک شام مدرسه گرم دارند، نه فقط یک ناهار بسته بندی شده.

  • a cream tea.


    یک چای خامه ای

  • What time do the kids have their tea?


    بچه ها ساعت چند چای می خورند؟

synonyms - مترادف
  • pekoe


    pekoe

  • brew


    دم کردن

  • infusion


    تزریق

  • decoction


    جوشانده

  • beverage


    نوشیدنی


  • tisane

  • tisane


    طراوت

  • refreshment


    معجون

  • concoction


    قهوه


  • غوطه وری

  • potion


    آماده سازی

  • immersion



antonyms - متضاد
  • snack


    خوراک مختصر

لغت پیشنهادی

apprehension

لغت پیشنهادی

expensively

لغت پیشنهادی

hapless