cream

base info - اطلاعات اولیه

cream - کرم رنگ

noun - اسم

/kriːm/

UK :

/kriːm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [cream] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • We had strawberries and cream for dessert.


    برای دسر توت فرنگی و خامه داشتیم.

  • whipped cream


    خامه زده شده

  • a dollop of fresh cream


    یک حبه خامه تازه

  • scones with cream and jam


    اسکون با خامه و مربا

  • I asked for two coffees with cream.


    دو تا قهوه با خامه خواستم.


  • آیا دوست دارید در قهوه خود شیر یا خامه داشته باشید؟

  • cream cakes (= containing cream)


    کیک خامه ای (= حاوی خامه)

  • a chocolate/peppermint cream


    یک کرم شکلاتی/نعناع فلفلی

  • moisturizing cream


    کرم مرطوب کننده

  • Put a little antiseptic cream on the grazed skin.


    کمی کرم ضد عفونی کننده روی پوست چریده بمالید.

  • a topical antibiotic cream


    یک کرم آنتی بیوتیک موضعی

  • anti-wrinkle/anti-ageing cream


    کرم ضد چروک/ضد پیری

  • a cream cleaner


    یک کرم پاک کننده

  • Do you have this blouse in cream?


    آیا این بلوز کرم دار را دارید؟

  • an eye-catching outfit of cream and black


    لباسی چشم نواز از کرم و مشکی


  • سایه زرد گرم کرم


  • کرم جامعه نیویورک

  • the cream of the crop of this season’s movies


    کرم محصول فیلم های این فصل

  • She looked like a cat that’s got the cream. She was almost purring with pleasure.


    او شبیه گربه ای بود که این کرم را دارد. او تقریباً از خوشحالی خرخر می کرد.

  • She piled great dollops of cream onto her apple pie.


    او عروسک های بزرگی از خامه را روی پای سیب خود انباشته کرد.

  • This cream's gone off!


    این کرم از بین رفته است!

  • Whisk the cream and icing sugar together.


    خامه و پودر قند را با همزن بزنید.

  • strawberries and cream


    توت فرنگی و خامه

  • Do you like cream in your coffee?


    آیا در قهوه خود خامه دوست دارید؟


  • کیک خامه ای (= کیک با خامه در آن)

  • face/hand cream


    کرم صورت / دست


  • برای محافظت از صورت خود مقداری کرم ضد آفتاب بزنید.

  • chocolate/peppermint creams


    کرم های شکلاتی/نعنایی

  • cream cleaner


    کرم پاک کننده


  • افراد زیادی یک قوطی سوپ خامه ای را در آشپزخانه خود نگه نمی دارند، اما یک پایه عالی برای کاسرول ها است.


  • یک پیراهن کرم

synonyms - مترادف
  • milkfat


    چربی شیر

  • butterfat


    چربی کره

  • fat


    چربی

  • skim


    لاغری

  • malai


    مالایی

  • smetana


    اسمتانا


  • خامه شیرین

  • clotted cream


    کرم لخته شده

  • crème fraîche


    کرم فریشه

  • crema espesa


    کرم اسپیسا

antonyms - متضاد
  • worst


    بدترین

  • dregs


    خاکریز

  • trash


    زباله ها


  • پایین

  • scum


    تفاله


  • شکست

  • nadir


    سمت القدم

  • rejects


    رد می کند

  • lowest


    پایین ترین

  • rabble


    غوغا


  • پایه

  • shame


    شرم

  • downfall


    سقوط

  • canaille


    کانال

  • proletariat


    پرولتاریا

  • unwashed


    شسته نشده


  • پا


  • هدر


  • نقطه پایین

  • slops


    شیب ها

  • outcast


    رانده شده

  • outcasts


    رانده شدگان


  • رد کردن

  • lowest of the low


    پایین ترین از پایین ترین

  • rejection


    طرد شدن

  • underclass


    طبقه پایین

  • rejectees


    رد شدگان

لغت پیشنهادی

drizzle

لغت پیشنهادی

weigh

لغت پیشنهادی

line