product
product - تولید - محصول
noun - اسم
UK :
US :
تولید مثل
بهره وری
سازنده
غیر مولد
معکوس
تولید مثلی
قابل تکرار
تکثیر
مولد
چیزی که در یک کارخانه به مقدار زیاد رشد میکند یا ساخته میشود، معمولاً برای فروش
عددی که با ضرب دو یا چند عدد در ریاضیات بدست می آورید
چیزی که از طریق یک فرآیند طبیعی یا شیمیایی تولید می شود
چیزی که معمولاً به منظور فروش در مقادیر زیاد ساخته یا تولید می شود
چیزهایی که برای فروش تولید می شوند، به ویژه برای استفاده در خانه
a type of product or raw material that can be bought and sold – used especially about basic food products, metals, and fuels
یک نوع محصول یا ماده خام قابل خرید و فروش - به ویژه در مورد محصولات غذایی اساسی، فلزات و سوخت استفاده می شود.
things that are being sold, especially in shops
چیزهایی که به خصوص در مغازه ها به فروش می رسد
چیزهایی که مخصوصاً در بازار یا خیابان برای فروش عرضه می شوند
محصولی که برای فروش به یک کشور خارجی ارسال می شود
کالاهایی که از یک کشور به کشور دیگر آورده می شوند تا در آنجا فروخته شوند
چیزی مفید و در نظر گرفته شده برای فروش که از طبیعت می آید یا در یک کارخانه ساخته می شود
محصولات ساخته شده از شیر و غیره
یک خدمت
محصولات به طور کلی
something that is made to be sold, usually something that is produced by an industrial process or less commonly, something that is grown or obtained through farming
چیزی که برای فروش ساخته میشود، معمولاً چیزی که توسط یک فرآیند صنعتی تولید میشود یا کمتر معمول چیزی است که از طریق کشاورزی رشد میکند یا به دست میآید.
a substance that is used on someone's hair in order to make it look or feel better keep it in a particular style etc.
ماده ای که روی موهای شخصی استفاده می شود تا ظاهر یا احساس بهتری داشته باشد، آن را در حالت خاصی نگه دارد و غیره.
الف/ نتیجه چیزی
نتیجه ای که وقتی دو یا چند عدد با هم ضرب می شوند بدست می آورید
ماده ای که در یک واکنش شیمیایی تشکیل می شود
something that is made to be sold, esp. something produced by an industrial process or something that is grown or raised through farming
چیزی که برای فروش ساخته شده است. چیزی که توسط یک فرآیند صنعتی تولید می شود یا چیزی که از طریق کشاورزی رشد می کند یا پرورش می یابد
نتیجه ای که از تجربه چیزی به دست می آید
حاصل ضرب عددی است که با ضرب اعداد بدست می آورید
محصول همچنین ماده ای است که از واکنش شیمیایی بین مواد دیگر حاصل می شود.
چیزی که معمولاً در مقادیر زیاد تولید یا رشد میکند تا به فروش برسد
خدماتی که مشتریان می توانند از یک سازمان مالی برای سرمایه گذاری یا پس انداز پول خریداری کنند
چیزی که برای فروش موجود است
ممنوعیت پای گوشت، ژلاتین و سایر محصولات گوشت گاو بریتانیایی وجود داشت.
طیف جدیدی از محصولات مراقبت از پوست
I'm allergic to dairy products.
من به لبنیات حساسیت دارم
But his aides stress that the final product while reflecting the input of dozens of others is predominately Clinton.
اما دستیاران او تاکید می کنند که محصول نهایی، در حالی که منعکس کننده ورودی ده ها محصول دیگر است، عمدتاً کلینتون است.
اکنون تقاضای کمتری برای محصولاتی مانند زغال سنگ و فولاد وجود دارد.
food/agricultural/software products
محصولات غذایی/کشاورزی/نرم افزاری
لبنیات را از برنامه غذایی خود حذف کرده است.
این محصول حاوی آجیل است.
این پوشش می تواند ظرف پنج سال در محصولات مصرفی ظاهر شود.
این شرکت محصولات خود را در سراسر جهان به فروش می رساند.
We are increasingly likely to buy products online.
ما به طور فزاینده ای محصولات را به صورت آنلاین خریداری می کنیم.
محصول را از کجا خریدید؟
این تعاونی به کشاورزان محلی کمک می کند تا محصولات کشاورزی خود را با موفقیت به بازار عرضه کنند.
تولید محصولات ایمن بر عهده صنعت است.
این شرکت سال ها در حال توسعه این محصول بوده است.
سرمایه گذاری در توسعه محصول
ما به تازگی یک محصول جدید را وارد بازار کرده ایم.
این فروشگاه طیف گسترده ای از محصولات را ارائه می دهد.
او از محصول نهایی بسیار راضی بود.
این بانک طیف وسیعی از محصولات و خدمات مالی را ارائه می دهد.
ما به محصول جدید برای فروش نیاز داریم (= طیف جدیدی از محصولات).
یکی از محصولات هر واکنش احتراق مونوکسید کربن است.
متان محصول این فرآیند است.
کودک محصول یک خانه خراب است.
مانند بسیاری از نسل خود، او محصول وسواس ژاپنی با تکنولوژی بود.
این محصول را می توان برای موهای مرطوب یا خشک استفاده کرد.
بیش از حد محصول را روی پوست خود قرار ندهید.
کن از بهترین محصولات حالت دهنده برای موهای ظریف جسیکا استفاده می کند.
حاصل ضرب 21 و 16 برابر با 336 است.
برای ایجاد/توسعه/راه اندازی محصول جدید
cotton/leather goods
پنبه / کالاهای چرمی
electrical goods
کالاهای الکتریکی
برنج، آرد و سایر کالاهای اساسی
official Olympic merchandise
کالای رسمی المپیک
ما فقط محصولات محلی تازه می فروشیم.
پیدا کردن یک محصول رقیب که به همان اندازه قانع کننده باشد سخت است.
تولید کردن
commodity
کالا
ایجاد
تولید
artifactUS
artifactUS
artefactUK
artefactUK
goods
کالاها
invention
اختراع
merchandise
مخلوط کردن
blend
معجون
concoction
ساخت
fabrication
راه حل ها
solutions
اجناس
wares
دم کردن
brew
ترکیب
compound
شیرینی
confection
تدبیر
contrivance
جوشانده
decoction
مقاله تولید شده
manufactured article
مورد ساخته شده
manufactured item
چیز ساخته شده
manufactured thing
مورد مصرفی