generation
generation - نسل
noun - اسم
UK :
US :
نسلی
همه افراد تقریباً هم سن
همه اعضای یک خانواده تقریباً همسن
میانگین فاصله زمانی بین تولد یک فرد و تولد فرزندان آن شخص
a group of things that were developed from something else or from which better things were developed
گروهی از چیزهایی که از چیز دیگری ساخته شده اند یا چیزهای بهتری از آنها ایجاد شده است
فرآیند تولید چیزی یا به وقوع پیوستن چیزی
فرآیند تولید انرژی یا نیرو
فرآیند تولید یا افزایش درآمد، سود، فروش و غیره
a technical product which has been developed from a previous product or from which a better or more advanced product is developed
یک محصول فنی که از یک محصول قبلی توسعه یافته است، یا از آن محصول بهتر یا پیشرفته تری ساخته شده است
همه افراد تقریباً همسن در یک جامعه یا در یک خانواده خاص
a period of about 25 to 30 years, in which most human babies become adults and have their own children
یک دوره حدود 25 تا 30 ساله که در آن اکثر نوزادان انسان بالغ می شوند و فرزندان خود را دارند.
all the living things in a group that are born or start to exist at about the same time and are related to one that existed at an earlier point in time
همه موجودات زنده در یک گروه که تقریباً در یک زمان به دنیا می آیند یا شروع به وجود می کنند، و مربوط به گروهی هستند که در زمان قبلی وجود داشته است.
used to describe the nationality of someone belonging to the first second third etc. group of people of the same age in the family to have been born in that country
برای توصیف ملیت شخصی که متعلق به گروه اول، دوم، سوم و غیره از افراد همسن خانواده است که در آن کشور متولد شده اند استفاده می شود.
تولید انرژی به شکلی خاص
عمل ایجاد چیزی
گروهی از محصولات یا ماشین آلات که همگی در یک مرحله توسعه هستند
all the people of about the same age within a society or within a particular family or the usual period of time from a person’s birth to the birth of his or her children
همه افراد تقریباً همسن در یک جامعه یا در یک خانواده خاص، یا دوره زمانی معمول از تولد یک فرد تا تولد فرزندانش
نسل نیز گروهی از محصولات یا ماشین آلات است که همگی در یک مرحله توسعه هستند
(جانداران) عمل یا فرآیند تولید مثل
گروهی از افراد که در یک جامعه یا در یک خانواده خاص تقریباً همسن هستند
فرآیند تولید چیزی که باعث ایجاد سود، درآمد، شغل و غیره شود.
این سازمان برای کمک به آماده سازی نسلی از دانشمندان که مهارت هایشان به طور فزاینده ای مورد تقاضا خواهد بود، سازماندهی شد.
It was organized to help prepare a generation of scientists whose skills will be increasingly in demand.
به طور متوسط تنها پنج کک آب در هر نسل قبل از اینکه توسط ماهی خورده شوند تولید مثل می کنند.
On average only five of the water fleas in each generation manage to breed before they are eaten by a fish.
جایگاه آن از این نظر به عنوان جانشین زبان لاتین تا آن زمان برای نسل ها در حال توسعه بود.
Its status in this respect as the successor of Latin had by then already been developing for generations.
برای نسلها جایی است که همه محلیهای بالغتر برای خرید لباسهایشان آمدهاند.
بسیاری او را جزو بهترین نویسندگان نسل خود می دانند.
افراد هم نسل او اغلب با کامپیوتر مشکل دارند.
بیش از نیمی از مردم نسل من والدینی دارند که طلاق گرفته اند.
نسل جدید فناوری تلویزیون
a new generation of TV technology
به عبارت دیگر، انسان ممکن است قربانی نسلهای انتخاب مردانه باشد، حتی بیشتر از انتخاب زنان.
The human being in other words, may be the victim of generations of male choice even more than female choice.
و نسل قدیمیتر هم همین کار را میکنند، همان قدیمیها.
the younger/older generation
نسل جوان/ مسن تر
نسل من با اینترنت بزرگ شده است.
من اغلب فکر می کنم که نسل های آینده از تلاش های ما چه خواهند کرد.
امیدها و رویاهای جوانان امروز با نسل های گذشته متفاوت است.
کتابهای او نسلهای کودک را به وجد آورده است.
Many more people go to university now than a generation ago.
در حال حاضر افراد بسیار بیشتری نسبت به یک نسل پیش به دانشگاه می روند.
خانواده من نسل ها در این خانه زندگی می کنند
این تصمیمات فرزندان ما را برای نسل های آینده تحت تاثیر قرار خواهد داد.
stories passed down from generation to generation
داستان هایی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود
پنج نسل از خانواده او کشاورز بودند.
او بیش از هر بازیگر دیگری روی نسل من تأثیر گذاشت.
او با فاصله زیاد با استعدادترین بازیکن نسل خود بود.
the current generation of writers
نسل کنونی نویسندگان
او الهام بخش یک نسل کامل از فارغ التحصیلان مدرسه مد است.
The system is failing an entire generation of students.
این سیستم در حال شکست یک نسل کامل از دانش آموزان است.
It is a book that has captivated generation after generation of readers.
کتابی است که نسل به نسل خوانندگان را مجذوب خود کرده است.
انتقال قدرت به نسل جدیدی از رهبران
fifth-generation computing
محاسبات نسل پنجم
نسل جدید خودرو
تولید برق
methods of income generation
روش های درآمدزایی
different methods of power generation
روش های مختلف تولید برق
جنگ جهانی اول یک نسل کامل را سلاخی کرد.
The older generation tends to have more traditional views.
نسل قدیمی تر تمایل به دیدگاه های سنتی تری دارد.
به نظر می رسد این کودکان نسبت به نسل قبلی حس هدفمندی قوی تری دارند.
نسل های بعدی به مجموعه داستان ها و افسانه ها افزوده اند.
نسلی که با فست فود بزرگ شد
a lost generation of dropouts
نسل گمشده ترک تحصیل
خرد نسل های گذشته
عواقب نشت تشعشع ممکن است برای یک نسل یا بیشتر آشکار نشود.
سابقه خانوادگی که به نسلهای قبل بازمیگردد
سن
روز
عصر
دوره زمانی
زمان
times
بار
days
روزها
epoch
دوران
طول عمر
span
طول
aeonUK
aeonUK
eonUS
eonUS
مرحله ای از زندگی
گروه سنی
years
سال ها
مدت، اصطلاح
چرخه
فاز
صحنه
تاریخ
قرن
سال
فضا
نقطه ای در تاریخ
millennium
هزاره
نقطه در زمان
duration
مدت زمان
زندگی
interval
فاصله
juncture
نقطه اتصال
لحظه
تخریب
elimination
حذف
ruin
خراب کردن
demolition
ویران کردن
wrecking
لغو کردن
abolishing
از بین بردن
extirpation
خاموش کردن
extinguishing
محو کردن
obliteration
قلع و قمع
eradication
متلاشی شدن
demolishment
خرد کردن
disintegrating
برچیدن
crushing
ناپدید شدن
dismantling
درهم شکستن
disappearance
مرگ
smashing
پایان
پایان یافتن
تجزیه
ending
پاک کردن
disintegration
نابودی
wipeout
انقراض
annihilation
خاتمه دادن
extinction
قصابی
extermination
بیرون بردن
decimation
خفه کردن
termination
bane
butchery
wiping out
taking out
snuffing out