cycle

base info - اطلاعات اولیه

cycle - چرخه

noun - اسم

/ˈsaɪkl/

UK :

/ˈsaɪkl/

US :

family - خانواده
cyclic
چرخه ای
cyclically
به صورت چرخه ای
google image
نتیجه جستجوی لغت [cycle] در گوگل
description - توضیح

  • تعدادی از رویدادهای مرتبط که بارها و بارها به ترتیب مشابه اتفاق می‌افتند

  • a bicycle or motorcycle


    یک دوچرخه یا موتور سیکلت


  • مدت زمان مورد نیاز ماشین برای اتمام یک فرآیند


  • گروهی از آهنگ ها، شعرها و غیره که همه در مورد یک رویداد مهم خاص هستند

  • to travel by bicycle


    برای سفر با دوچرخه


  • برای پشت سر گذاشتن یک سری رویدادهای مرتبط بارها و بارها، یا کاری برای انجام این کار


  • مجموعه ای از رویدادها که به ترتیبی اتفاق می افتد که مرتباً تکرار می شود

  • a bicycle


    یک دوچرخه


  • گروهی از رویدادها که به ترتیب خاصی اتفاق می‌افتند، یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتند و اغلب تکرار می‌شوند

  • one in a series of movements that a machine performs


    یکی از یک سری حرکاتی که ماشین انجام می دهد

  • a group of plays, poems, songs, etc. written by one person and connected with each other by dealing with the same characters or ideas


    مجموعه‌ای از نمایشنامه‌ها، شعرها، ترانه‌ها و غیره که توسط یک نفر نوشته شده و با پرداختن به شخصیت‌ها یا ایده‌های مشابه با یکدیگر مرتبط می‌شوند.

  • In baseball if a player hits for the cycle they hit a single (= a hit that allows them to reach first base), a double (= a hit that allows them to reach second base), a triple (= a hit that allows them to reach third base), and a home run (= a hit that allows them to run around all four bases) in the same game


    در بیسبال، اگر بازیکنی برای چرخه ضربه بزند، یک ضربه تکی (= ضربه ای که به او اجازه می دهد به پایه اول برسد)، یک دابل (= ضربه ای که به آنها اجازه می دهد به پایه دوم برسند)، یک تریپل (= ضربه ای که به او اجازه می دهد تا به پایه دوم برسد). به آنها اجازه می دهد تا به پایه سوم برسند) و یک هوم ران (= ضربه ای که به آنها امکان می دهد در اطراف هر چهار پایه بدوند) در یک بازی

  • to ride a bicycle


    برای دوچرخه سواری


  • طی کردن یا تکرار یک چرخه (= مجموعه ای از رویدادهایی که به ترتیب یکی پس از دیگری اتفاق می افتند و اغلب تکرار می شوند)

  • short form ofbicycle


    شکل کوتاه دوچرخه


  • مجموعه کاملی از رویدادها که به طور منظم به ترتیب مشابه یا یک دوره زمانی منظم تکرار می شوند


  • مجموعه‌ای از رویدادها که به ترتیب خاصی اتفاق می‌افتند، یکی پس از دیگری و اغلب تکرار می‌شوند

  • a pattern of successful periods followed by less successful periods that often happens in an industry a market a business etc.


    الگویی از دوره های موفق و به دنبال آن دوره های کمتر موفق که اغلب در یک صنعت، یک بازار، یک تجارت و غیره اتفاق می افتد.


  • یک دوره موفق، دوره شکست و غیره که بخشی از یک سریال معمولی است


  • یک دوره زمانی منظم که طی آن یک فعالیت، کار و غیره انجام می شود

  • Bicycling: Hire a cycle from the central sports shop which is open every day except Sunday.


    دوچرخه سواری: یک دوچرخه از فروشگاه ورزشی مرکزی که همه روزه به جز یکشنبه باز است، کرایه کنید.

  • Food symbolises many things in this film but the recurring image is of a cycle of fleshly decay fuelled by appetite.


    غذا نماد بسیاری از چیزها در این فیلم است، اما تصویر تکراری چرخه ای از پوسیدگی بدن است که توسط اشتها تغذیه می شود.

  • A fortunate grounding and optimistic cleansing which a cycle of this sort provides.


    زمینه سازی و پاکسازی خوش بینانه ای که چرخه ای از این دست فراهم می کند.

  • For technical reasons spatial frequency is expressed in cycles per degree rather than cycles per centimetre.


    به دلایل فنی، فرکانس مکانی به جای چرخه در سانتی‌متر، بر حسب سیکل در درجه بیان می‌شود.

  • Fourteen days is the length of the life cycle from egg to larva to pupa to adult.


    چهارده روز طول چرخه زندگی از تخم تا لارو تا شفیره تا بالغ است.

  • The pun fits all sorts of natural and unnatural phenomena, from lunar cycles to a nostalgic yearning to see Elvis again.


    جناس با انواع پدیده های طبیعی و غیرطبیعی، از چرخه های ماه گرفته تا اشتیاق نوستالژیک برای دیدن دوباره الویس، مطابقت دارد.

  • This washing machine has a 28-minute cycle.


    این ماشین لباسشویی دارای چرخه 28 دقیقه ای می باشد.


  • چرخه آهنگ در مورد بهار

example - مثال
  • He was riding his cycle home when he was hit by a lorry.


    او با دوچرخه به خانه می رفت که با یک کامیون تصادف کرد.

  • We went for a cycle ride on Sunday.


    یکشنبه رفتیم دوچرخه سواری.

  • Lots of people arrived in cars or on cycles.


    بسیاری از مردم با اتومبیل یا دوچرخه وارد شدند.

  • They completed their journey by cycle.


    آنها سفر خود را با چرخه کامل کردند.

  • Every business goes through cycles.


    هر کسب و کاری چرخه هایی را طی می کند.

  • the cycle of the seasons


    چرخه فصل ها

  • The argument is that reprisals simply perpetuate the cycle of violence.


    بحث این است که اقدامات تلافی جویانه به سادگی چرخه خشونت را تداوم می بخشد.

  • They could not break the cycle of harvest failure food shortage, price increase and misery.


    آنها نتوانستند چرخه شکست برداشت، کمبود مواد غذایی، افزایش قیمت و بدبختی را بشکنند.


  • نامزدهای پیشتاز عموماً در اوایل چرخه انتخابات خود را تثبیت می کنند.

  • The percentage of companies being downgraded was typical for this point in the economic cycle.


    درصد کاهش رتبه شرکت ها برای این نقطه در چرخه اقتصادی معمول بود.


  • مراحل مختلف چرخه سلولی

  • eight cycles per second


    هشت چرخه در ثانیه

  • the rinse cycle (= in a washing machine)


    چرخه آبکشی (= در ماشین لباسشویی)


  • زندگی یک چرخه طبیعی است، درست مانند تغییر فصول.

  • Male and female adults mate, the female lays eggs, and the cycle begins all over again.


    نر و ماده بالغ جفت می شوند، ماده تخم می گذارد و چرخه از نو شروع می شود.

  • The European market is simply going through an economic cycle.


    بازار اروپا به سادگی در حال عبور از یک چرخه اقتصادی است.

  • The number of young produced per breeding cycle varies from species to species.


    تعداد جوجه های تولید شده در هر چرخه پرورش از گونه ای به گونه دیگر متفاوت است.

  • This cycle of events continually repeats itself.


    این چرخه از رویدادها به طور مداوم تکرار می شود.

  • To complete the cycle oxygen is necessary.


    برای تکمیل چرخه، اکسیژن لازم است.

  • a diagram of the water cycle


    نمودار چرخه آب


  • در این نقطه از چرخه

  • caught up in a vicious cycle of bingeing and dieting


    گرفتار چرخه معیوب پرخوری و رژیم گرفتن


  • بخشی از چرخه تولد و مرگ

  • the 76-year solar cycle


    چرخه 76 ساله خورشیدی

  • the annual cycle of church festivals


    چرخه سالانه جشنواره های کلیسا

  • women with irregular menstrual cycles


    زنان با چرخه قاعدگی نامنظم

  • Cycles cannot be taken on this train.


    با این قطار نمی توان دوچرخه سواری کرد.

  • A thousand people took part in the region's biggest-ever cycle race.


    هزار نفر در بزرگترین مسابقه دوچرخه سواری منطقه شرکت کردند.

  • the life cycle of a moth


    چرخه زندگی یک پروانه

  • They are trapped in a cycle of violence.


    آنها در یک چرخه خشونت گرفتار شده اند.

  • the washing machine's spin cycle


    چرخه چرخش ماشین لباسشویی

synonyms - مترادف

  • انقلاب

  • rotation


    چرخش


  • دایره


  • گرد

  • whirl


    چرخیدن


  • چرخ

  • circuit


    جریان

  • loop


    حلقه

  • orbit


    مدار


  • دور زدن


  • پیروت

  • twirl


    پیچ

  • gyration


    دامان


  • رول

  • pirouette


    قرقره

  • turning


    دور چرخشی

  • lap


    سیم پیچی

  • gyre


    باد


  • منحنی

  • reel


    پیچش

  • circumvolution


    حلقه زدن

  • circulation


    چرخه کامل

  • winding


    گردان


  • حاشیه

  • curve


  • twisting


  • circling



  • swirl


  • revolving


  • perigon


antonyms - متضاد
  • interruption


    وقفه


  • شخصی

  • stoppage


    توقف

  • one


    یکی

  • disarray


    بی نظمی


  • مکث


  • متوقف کردن


  • زنگ تفريح

  • halt


    فاصله

  • interval


    تردید

  • hesitation


    باقی مانده


  • قطع

  • discontinuance


    رها کردن

  • standstill


  • let-up


لغت پیشنهادی

greener

لغت پیشنهادی

seemingly

لغت پیشنهادی

ail