frequency
frequency - فرکانس
noun - اسم
UK :
US :
the number of times that something happens within a particular period of time or within a particular group of people
تعداد دفعاتی که چیزی در یک بازه زمانی خاص یا در یک گروه خاص از افراد اتفاق می افتد
این واقعیت که چیزی زیاد اتفاق می افتد
تعداد امواج رادیویی، امواج صوتی و غیره که از هر نقطه ای در ثانیه عبور می کنند
the number of times something happens within a particular period or the fact of something happening often or a large number or times
تعداد دفعاتی که چیزی در یک دوره خاص اتفاق می افتد، یا این واقعیت که یک اتفاق اغلب یا تعداد زیادی یا بارها اتفاق می افتد
the number of times that a wave especially a light sound or radio wave is produced within a particular period especially one second
تعداد دفعاتی که یک موج، به ویژه نور، صدا یا موج رادیویی، در یک دوره خاص، به ویژه یک ثانیه تولید می شود.
تعداد خاصی از امواج رادیویی تولید شده در یک ثانیه که در آن سیگنال رادیویی پخش می شود
تعداد دفعاتی که یک موج در یک دوره خاص تولید می شود، به عنوان مثال. در عرض یک ثانیه
تعداد دفعاتی که چیزی تکرار می شود، یا این واقعیت که چیزی اغلب اتفاق می افتد
the number of times something happens within a particular period or the fact of something happening often or a large number of times
تعداد دفعاتی که چیزی در یک دوره خاص اتفاق می افتد، یا این واقعیت است که چیزی اغلب یا تعداد زیادی بار اتفاق می افتد
the number of times that a wave especially a sound or radio wave is produced within a particular period especially one second
تعداد دفعاتی که یک موج، به ویژه موج صوتی یا رادیویی، در یک دوره خاص، به ویژه یک ثانیه تولید می شود
شنوندگان از دو مجموعه کریستالی که با فرکانس های مربوطه تنظیم شده بودند استفاده کردند.
It may be possible to identify two or more teaching styles based on different frequencies of use of the activity groups.
ممکن است بتوان دو یا چند سبک آموزشی را بر اساس فراوانی های مختلف استفاده از گروه های فعالیت شناسایی کرد.
فراوانی بالای موارد اسهال ناشی از عدم رعایت بهداشت مواد غذایی است.
Crimes of this type are happening with increasing frequency.
جنایاتی از این دست با افزایش فراوانی در حال وقوع است.
طلاق ها با فراوانی زنان آغاز می شود.
فرستنده هزاران گزینه رمزگذاری شده با فرکانس رادیویی را برای حداکثر امنیت ارائه می دهد.
It can also be seen that there is a negligible relationship between relative frequency and coverage.
همچنین می توان مشاهده کرد که یک رابطه ناچیز بین فراوانی نسبی و پوشش وجود دارد.
In many cases such measurements may not be available with spatial and temporal sampling frequencies that meet the demands of research programmes.
در بسیاری از موارد، چنین اندازهگیریهایی ممکن است با فرکانسهای نمونهگیری مکانی و زمانی که نیازهای برنامههای تحقیقاتی را برآورده میکنند، در دسترس نباشند.
از آن زمان، پلیس به فرکانس استفاده شده توسط این باند گوش می دهد.
فرکانس ساخت آنها متفاوت است.
فراوانی حوادث معدن طی 20 سال گذشته به طور پیوسته کاهش یافته است.
تعداد تصادفات جاده ای منجر به مرگ در سال های اخیر کاهش یافته است.
Dawn was then visiting New York with increasing frequency.
سپیده دم در آن زمان با مکرر روزافزون از نیویورک بازدید می کرد.
جامعه ای با فراوانی بالا/پایین (= اغلب/نه خیلی زیاد) ازدواج های پایدار
کاربران میتوانند نمادهای خود را بر اساس دفعات استفاده مرتب کنند.
این برنامه می تواند بسامد کلمه را به ما نشان دهد (= تعداد دفعاتی که کلمات در یک زبان وجود دارند).
فرکانس هشدار دهنده خطاهای رایانه
فراوانی نسبی این بیماری در منطقه مورد توجه همه پزشکان است.
اشیایی مانند این در فروش با فرکانس شگفتآور ظاهر میشوند.
گلوله ها با فرکانس هشداردهنده از روی صخره پریدند.
فرکانس بالا/پایین
امواج الکترومغناطیسی فرکانس رادیویی میتوانند مولکولها را به لرزش درآورند و گرم کنند.
یک باند فرکانسی
یک فرکانس رادیویی FM
فقط تعداد محدودی فرکانس پخش وجود دارد.
تعداد جرم و جنایت در محله های کمتر سکونت گاه افزایش می یابد.
این دارو می تواند دفعات و شدت حملات را کاهش دهد.
تعداد این حوادث افزایش یافته است.
گلایه ها از تعدد اتوبوس ها در سال گذشته افزایش یافت.
the increasing frequency of terrorist attacks
افزایش تعداد حملات تروریستی
این مدت غیبت های او از سر کار نیست که من را نگران می کند.
فرکانس نور
تابش فرکانس پایین
گوش انسان نمی تواند صداهای با فرکانس بسیار بالا را بشنود.
آیا می دانید سرویس جهانی بی بی سی روی چه فرکانسی است؟
سگ ها می توانند فرکانس های بسیار بالا را بشنوند.
خانه ها در اینجا با دفعات بیشتری نسبت به سایر نقاط کشور فروخته می شوند.
یک بار در هفته، فرکانس خوبی برای پشتیبان گیری از همه داده ها است.
خرده فروشان آگاه به هزینه، دفعات جمع آوری پول نقد را کاهش می دهند.
We can surely do better in reducing the frequency and intensity of emerging market financial crises.
ما مطمئناً میتوانیم در کاهش فراوانی و شدت بحرانهای مالی بازارهای نوظهور بهتر عمل کنیم.
Skirmishes between privacy advocates and those collecting information are occurring with increasing frequency.
درگیریها بین طرفداران حریم خصوصی و کسانی که اطلاعات را جمعآوری میکنند بهطور فزایندهای رخ میدهد.
برخی از تراست ها تعداد دفعات تغییر وام را محدود می کنند.
prevalence
شیوع
commonness
رایج بودن
frequentness
فراوانی
regularity
منظم بودن
frequence
فرکانس
incidence
وقوع
نرخ
constancy
ثبات
periodicity
دوره ای
repetition
تکرار
recurrence
عود
occurrence
ماندگاری
persistence
میزان
abundance
تراکم
توزیع
density
عدد
تکراری بودن
iteration
میزان وقوع
میزان تکرار
oftenness
میزان عود
reiteration
محبوبیت
repetitiveness
غلبه
عمومیت
پذیرش - پذیرفته شدن
همه جا حاضر بودن
popularity
فراگیر بودن
predominance
generality
acceptance
ubiquity
pervasiveness
infrequence
به ندرت
infrequency
نادر بودن
rareness
غیر معمول بودن
uncommonness
غیرعادی بودن
unusualness
بی نظمی
irregularity
کمبود
paucity
کمیاب بودن
rarity
غیر قابل پیش بینی بودن
scarceness
استثنا
scarcity
unpredictability