heat
heat - حرارت
noun - اسم
UK :
US :
بخاری
گرمایش
گرم شده است
بیش از حد گرم شود
با حرارت
گرمی یا کیفیت گرم بودن
سطح دمایی که هنگام پختن یا گرم کردن چیزی استفاده می شود
strong feelings, especially anger or excitement
احساسات قوی، به ویژه عصبانیت یا هیجان
فشار قوی روی کسی
the system in a house or other building that keeps it warm in the winter or the warmth from this system
سیستم موجود در خانه یا ساختمان دیگری که آن را در زمستان گرم نگه می دارد یا گرمای ناشی از این سیستم
بخشی از یک مسابقه یا مسابقه که برندگان آن سپس در قسمت بعدی با یکدیگر رقابت می کنند
گرم یا داغ کردن چیزی
کیفیت گرم یا گرم بودن یا دمای چیزی
سیستمی که ساختمان را گرم نگه می دارد
یک مسابقه یا مسابقه کم اهمیت که در آن تصمیم گرفته می شود چه کسی در رویداد نهایی رقابت کند
حیوانی که در گرما است در حالت هیجان جنسی و آماده تولید مثل است.
گرم یا گرم کردن چیزی یا داغ یا گرم شدن
گرما، به ویژه گرمای زیادی
Heat is also a form of energy that a substance has because of the movement of its molecules or atoms.
گرما نیز نوعی انرژی است که یک ماده به دلیل حرکت مولکولها یا اتمهایش دارد.
گرما می تواند به معنای هوای گرم نیز باشد
گرما همچنین سیستمی است که در یک ساختمان یا یک اجاق گاز کنترل می کند
a type of energy that moves from one object or substance to another because of their difference in temperature
نوعی انرژی که به دلیل اختلاف دما از یک جسم یا ماده به جسم دیگر حرکت می کند
حالت احساسات قوی، به ویژه هیجان یا عصبانیت
مسئولیت یا سرزنش
یک مسابقه، به ویژه مسابقه ای که در آن تصمیم گرفته می شود چه کسی در مسابقه نهایی شرکت کند
اگر یک حیوان، به ویژه. یک ماده، در گرما است، آماده تولید مثل است.
گرم کردن مکان یا چیزی
قرار گرفتن در شرایط سختی که در آن باید با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کنید
تلاش برای وادار کردن کسی یا چیزی به انجام کاری برای رسیدن به نتیجه دلخواه
سطوح سیاه رنگ گرمای خورشید را جذب می کنند.
در یک تابه متوسط دیگر روغن زیتون را اضافه کنید و روی حرارت متوسط رو به بالا گرم کنید.
وقتی فر به حرارت مناسب رسید، چراغ خاموش می شود.
Mounted round this fairing were the eight radiators used to vent the excess heat produced by the fuel cells into space.
هشت رادیاتوری که برای تخلیه گرمای اضافی تولید شده توسط پیلهای سوختی به فضا استفاده میشد، دور این فیرینگ نصب شده بودند.
شراب را اضافه کنید و روی حرارت متوسط رو به بالا به 1 قاشق چایخوری کاهش دهید.
کلاس ها فاقد گرما و تهویه مطبوع هستند.
من به این نوع گرما عادت ندارم.
Heat rises.
گرما افزایش می یابد.
گرمای خورشید را روی پشتش احساس می کرد.
کامپیوترها خودشان گرما تولید می کنند.
آتش گرمای شدیدی منتشر کرد.
آلومینیوم به عنوان یک فلز، به راحتی گرما را هدایت می کند.
Darker surfaces absorb heat.
سطوح تیره تر گرما را جذب می کنند.
واکنش های احتراق گرما تولید می کنند.
قبل از ورود به آب گرمای آب را تست کنید.
فر را روی حرارت کم/ زیاد/ متوسط قرار دهید.
برنج را اضافه کنید و حرارت را کم کنید.
حرارت را زیاد کنید تا شکر کاراملی شود.
ماده ای که می تواند گرمای تا 2000 درجه سانتی گراد را تحمل کند
در گرمای روز (= در گرمترین زمان) نباید بیرون رفت.
رنج بردن از گرما
تابستان / بعد از ظهر / گرمای ظهر
گرمای کارخانه غیر قابل تحمل بود.
آنها تمام بعدازظهر را در گرمای شدید کار کردند.
تابه را روی حرارت برگردانید و هم بزنید.
سوپ را به مدت 10 دقیقه بجوشانید و سپس از روی حرارت بردارید.
سینی کباب را روی حرارت متوسط روی اجاق گاز یا اجاق گاز قرار دهید.
گرما روشن نبود و خانه یخ می زد.
خانه دارای گرمای برقی است.
آنها می ترسند گرما را روشن کنند زیرا بسیار گران است.
فلفل دلمه ای به غذا طعم و حرارت می بخشد.
با حرارتی که در صدایش بود گفت: نه، نمیکنم.
رئیس می کوشید تا گرما را از اوضاع دور کند (= مردم را آرام کند).
In the heat of the moment she forgot what she wanted to say (= because she was so angry or excited).
در گرمای لحظه فراموش کرد که چه می خواهد بگوید (= چون خیلی عصبانی یا هیجان زده بود).
در اوج دعوا خیلی چیزها گفت که بعدا پشیمان شد.
اکنون که تنها یک هفته مانده به انتخابات، گرما داغ است.
یونایتد با گل دوم گرمای حریف خود را بالا برد.
آیا او می تواند گرمای این سطح از رقابت را تحمل کند؟
warmth
گرما
fieriness
آتش سوزی
hotness
گرمی
swelter
متورم
warmness
نامنویسی
calefaction
اعتبار
calidity
fervourUK
fervourUK
fervorUS
fervorUS
تب
fever
درجه حرارت
feverishness
وحشتناکی
sultriness
سوزش
بزرگی
torridity
درجه حرارت بالا
torridness
معتدل بودن
incalescence
مومیایی
تلطیف
temperateness
ولرم بودن
balminess
عرق کردن
tepidity
گرم شدن بیش از حد
tepidness
چسبندگی
lukewarmness
رشته ای
sweatiness
موج گرما
overheating
طلسم داغ
stickiness
آب و هوای گرم
incandescence
روزهای سگ
heatwave
اقلیم
hot spell
dog days