black
black - سیاه
adjective - صفت
UK :
US :
داشتن تیره ترین رنگ، مانند زغال سنگ یا شب
خیلی تاریکه چون نور نداره
متعلق به نژاد افرادی است که در اصل از آفریقا آمده اند و دارای پوست قهوه ای تیره هستند
مربوط به سیاه پوستان
قهوه یا چای سیاه داخل آن شیر نیست
خیلی کثیف
غمگین و بی امید به آینده
making jokes about serious subjects, especially death
شوخی کردن با موضوعات جدی، به ویژه مرگ
پر از احساس خشم یا نفرت
خیلی بد
رنگ تیره زغال سنگ یا شب
someone who belongs to the race of people who originally came from Africa and who have dark brown skin
کسی که از نژاد افرادی است که در اصل از آفریقا آمده اند و دارای پوست قهوه ای تیره هستند
اگر اتحادیه صنفی کالاها یا شرکتی را سیاه پوست کند، از همکاری با آنها خودداری می کند
چیزی سیاه درست کردن
not allowed by TRADE UNIONs to be handled or used by their members during a disagreement between management and employees
اتحادیه های کارگری اجازه نمی دهند که توسط اعضای خود در هنگام اختلاف بین مدیریت و کارکنان مورد استفاده قرار گیرند یا استفاده شوند.
اگر اتحادیه کارگری یک شرکت یا کالاهای سیاه را سیاه کند، از همکاری با آنها یا معامله با آنها خودداری می کند.
اگر یک تجارت در سیاهی باشد، سود می برد
داشتن تیره ترین رنگ موجود، مانند رنگ زغال سنگ یا یک شب بسیار تاریک
relating or belonging to people with black or dark brown skin especially people who live in Africa or whose family originally came from Africa
مربوط یا متعلق به افرادی با پوست سیاه یا قهوه ای تیره، به ویژه افرادی که در آفریقا زندگی می کنند یا خانواده آنها در اصل آفریقا هستند.
بدون افزودن شیر یا خامه
بدون امید
بد یا بد
رنگ زغال سنگ یا آسمان در یک شب بسیار تاریک
عکاسی سیاه و سفید رنگی جز سیاه، سفید و خاکستری ندارد
a word for a person who has black or brown skin which may be considered offensive when used as a noun rather than an adjective
کلمه ای برای فردی که دارای پوست سیاه یا قهوه ای است، که ممکن است به عنوان یک اسم به جای صفت، توهین آمیز تلقی شود.
ماده سیاه بر چیزی گذاشتن یا چیزی را سیاه کردن
If a trade union or other organization blacks goods or people it refuses to handle or work with them.
اگر اتحادیه کارگری یا سازمان دیگری کالاها یا مردم را سیاه کند، از رسیدگی یا همکاری با آنها خودداری می کند.
(از) تیره ترین رنگی که وجود دارد، مانند شب
قهوه یا چای سیاه فاقد شیر یا خامه است.
از یا متعلق به گروهی از افرادی که پوست قهوه ای دارند، به ویژه. مردم آفریقایی-آمریکایی
بدون امید، خیلی بد، یا غمگین
یک ماشین مشکی براق
ابرهای طوفانی سیاه
موهای فرفری مشکی و چشمان فندقی داشت.
یک شب سیاه
سرم به سنگ خورد و همه چیز سیاه شد.
داستان فیلم در یک جامعه سیاهپوست تاریخی می گذرد.
بحث در مورد معنای سیاه و انگلیسی بودن چیست
دو تا قهوه سیاه لطفا
دودکش سیاه با دود
Go and wash your hands; they're absolutely black!
برو دستاتو بشور آنها کاملا سیاه هستند!
او در تمام طول روز در یک روحیه واقعا سیاه بوده است.
روری نگاه سیاهی به او انداخت.
آینده بسیار سیاه به نظر می رسد.
این روز سیاه دیگری برای شمال شرق با اعلام از دست دادن شغل بیشتر است.
black deeds/lies
کارهای سیاه/دروغ
او با شوخی سیاه گفت: «محل خوبی برای دفن اجساد است».
نمایشنامه یک کمدی سیاه است.
او خیلی صمیمی نیست، اما به اندازه نقاشی هایش سیاه نیست.
باد و باران تاریکی سیاه بیرون را تشدید کرد.
در شب سیاه صدای رعد و برق آمد.
یک نویسنده زن سیاه پوست
او به عنوان یک الگو برای مردان جوان سیاه پوست دیده می شود.
black shoes
کفش سیاه
فرهنگ سیاه
Black Americans
سیاه پوستان آمریکایی
یک فنجان قهوه سیاه قوی
من چای سیاهم را با شکر دوست دارم.
آینده سیاه به نظر می رسید.
a black-hearted villain
یک شرور سیاه دل
او اغلب لباس سیاه می پوشد (= لباس سیاه).
فیلم های خبری قدیمی به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری می شدند.
تاریک
ebony
آبنوس
darkened
تاریک شده
raven
کلاغ سیاه
sable
سمور
inky
جوهردار
jet-black
جت سیاه
blackish
مایل به سیاه
sooty
دوده
swarthy
تیره
atramentous
زیان آور
charcoal
زغال چوبی
clouded
ابری
زغال سنگ
ebon
جوهر مانند
inklike
جت
ملانوئید
melanoid
ابسیدین
obsidian
عقیق
onyx
خیلی سیاه
pitch-black
استیگی
Stygian
ذغال سیاه
coal-black
پرهیزگار
piceous
گام صدا
به سیاهی زمین
زمین تاریک
تنومند
pitch-dark
pitchy