profit
profit - سود
noun - اسم
UK :
US :
سودآوری
سودجویی
سودجو
سودآور
بی سود
سود
---
---
پولی که با فروش چیزها یا انجام تجارت، پس از پرداخت هزینه های خود به دست می آورید
مزیتی که از انجام کاری به دست می آورید
سودی که یک شرکت به دست می آورد
سودی که از سرمایه گذاری به دست می آورید
مقدار تجارت انجام شده در یک دوره خاص
پولی که یک تجارت، مغازه و غیره از فروش کالاهای خود در یک روز، هفته، ماه و غیره به دست می آورد
پولی که توسط یک بانک یا مؤسسه مالی دیگر به شما پرداخت می شود زمانی که پول را در حسابی در آنجا نگهداری می کنید
بخشی از سود یک شرکت که بین افرادی که در شرکت سهام دارند تقسیم می شود
برای کسی مفید یا مفید بودن
برای بدست آوردن پول از انجام کاری
money that you gain from selling something or from doing business in a particular period of time after taking away costs
پولی که از فروش چیزی یا از انجام تجارت در یک دوره زمانی خاص، پس از برداشتن هزینه ها به دست می آورید
سود دوره سه ماهه اول، دوره شش ماهه دوم و غیره سال مالی
کسب درآمد از یک رویداد، فروش چیزی و غیره
money that is earned in trade or business after paying the costs of producing and selling goods and services
پولی که در تجارت یا تجارت پس از پرداخت هزینه های تولید و فروش کالا و خدمات به دست می آید
برای شروع کسب سود
نتیجه یا مزیت خوبی که می توان با یک عمل یا فعالیت خاص به دست آورد
پولی که یک کسب و کار بیشتر از هزینه تولید و فروش کالا و خدمات به دست می آورد
سود می تواند به معنای سود نیز باشد
کسب درآمد یا سود
money that is earned in trade or business especially after paying the costs of producing and selling goods and services
پولی که در تجارت یا تجارت بهویژه پس از پرداخت هزینههای تولید و فروش کالا و خدمات به دست میآید
کسب درآمد یا شروع به کسب درآمد از یک تجارت یا تجارت به جای از دست دادن آن
سود نیمه اول، سه ماهه اول و غیره یک سال مالی
سودی که نیازی به برداشتن هیچ هزینه ای ندارد
کسب درآمد از چیزی
سود بردن از چیزی
برای اولین بار، سود سالانه این شرکت بیش از یک میلیون دلار بود.
The answer is that firms will want to use the most efficient technique because it yields the greatest profit.
پاسخ این است که شرکت ها می خواهند از کارآمدترین تکنیک استفاده کنند زیرا بیشترین سود را به همراه دارد.
البته سوپر شو در مورد مد لباس نیست، بلکه در مورد سودهای بلند است.
آنها وقتی کسب و کار خود را فروختند سود زیادی به دست آوردند.
برایشان مهم نیست به چه کسی اسلحه می فروشند. تنها چیزی که آنها به آن علاقه دارند سود است.
در سطح قبل از مالیات، سود 90.0 درصد کاهش یافت و به 160000 پوند رسید.
annual/pre-tax/corporate profits
سود سالانه / قبل از مالیات / شرکت
سود قبل از مالیات از 615 میلیون پوند به 168 میلیون پوند افزایش یافت.
افزایش / افزایش / جهش / کاهش / کاهش سود
to maximize/increase profits
برای به حداکثر رساندن/افزایش سود
برای گزارش / ارسال سود 50 میلیون پوندی
باشگاه ممکن است تا پایان سال سود کند (= سود کند).
این فروش سود بی سابقه ای ایجاد کرد.
سود خالص (= پس از پرداخت هزینه ها و مالیات) 16.1 درصد افزایش یافت.
این تجارت در سال گذشته سود ناخالص (= قبل از پرداخت هزینه ها و مالیات) 1.45 میلیون پوند را ثبت کرد.
حاشیه سود بخش در حال فشرده شدن است.
مدیران فقط با انگیزه سود هدایت می شوند.
شرکت از این معامله سود سالمی به دست آورد.
سود حاصل از صادرات 7.7 درصد افزایش یافت.
رادیو از تبلیغات خود سود می برد.
در خود محصولات سود کمی یا بدون سود وجود داشت.
این روزها راه اندازی یک رستوران سود چندانی ندارد.
ما باید بتوانیم خانه را با سود کلان بفروشیم.
آژانس داوطلبانه است و برای کسب سود اداره نمی شود.
وکلای آینده می توانند این متن را با سود مطالعه کنند.
She's only interested in making a quick profit.
او فقط به کسب سود سریع علاقه دارد.
ثبت اختراع به مخترعان اجازه می داد تا از مالکیت اختراعات خود سود ببرند.
او با ریش بلند سفیدش شبیه یک پیامبر عهد عتیق است.
آن سودهای ناپسند به قیمت چه کسی حاصل می شود؟
کالاهای آسیب دیده به معنای سود از دست رفته است.
He's only interested in making a quick profit.
سرمایه گذاران سود خواهند برد.
یاکوب به سود شخصی 240000 دلار دست یافته بود.
سود 41 درصد افزایش یافت و به 13 میلیون پوند رسید.
این شرکت در سال اول شروع به نشان دادن سود کرد.
سود مورد انتظار محقق نشده است.
اجناس برای سود فروخته شد.
برگشت
کسب کردن
turnover
حجم معاملات
درآمد
بازده
proceeds
درآمد حاصل می شود
مازاد
surplus
علاقه
پاداش
remuneration
برمی گرداند
returns
گرفتن
چکمه
سود سهام
dividend
اضافی
excess
دستاوردها
gains
ورودی ها
کشتن
incomings
سود
خالص
lucre
بازپرداخت
درصد
payback
پر کردن
payoff
حقوق دریافتی
دروازه
bunce
ناخالص
emoluments
رسیدها
برداشت ها
gross
برنده ها
receipts
takings
winnings
ضرر - زیان
بدهی
deficiency
کمبود
معوقه
arrears
عوارض
shortage
بی کفایتی
shortfall
کمبود عرضه
dues
ناکافی بودن
inadequacy
انقباض
undersupply
تخلیه
debit
پیش فرض
inadequateness
خشکسالی
dearth
از دست دادن
shrinkage
شکست
depletion
بدهکاری
default
عدم سود
drought
هزینه
insufficiency
منهای مبلغ پول
losings
قربانی
shortcoming
مصادره شدن
علت
indebtedness
ورودی
sacrifice
forfeiture
input