per

base info - اطلاعات اولیه

per - مطابق

preposition - حرف اضافه

/pər/

UK :

/pə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [per] در گوگل
description - توضیح

  • برای هر


  • در طول هر ساعت و غیره

  • abbreviation for PRICE-EARNINGS RATIO


    مخفف PRICE-EARNINGS RATIO

  • used when expressing rates, prices, or measurements to mean for each


    هنگام بیان نرخ ها، قیمت ها یا اندازه گیری ها به معنای برای هر استفاده می شود.


  • هنگامی که در مورد قیمت ها، نرخ ها و غیره صحبت می شود به معنای مقدار برای هر یک استفاده می شود

  • used when talking about prices, rates, etc. to mean the amount for each one


    با توجه به چیزی


  • ماشین من در هر گالن حدود 30 مایل می رسد.

  • My car gets about 30 miles per gallon.


    هر پوند پرتقال 39 سنت است.

  • Oranges are 39 cents per pound.


example - مثال
  • Rooms cost £50 per person per night.


    هزینه اتاق ها برای هر نفر 50 پوند برای هر شب است.

  • 60 miles per hour


    60 مایل در ساعت

  • France consumes around 200 000 tonnes of cocoa per year.


    فرانسه سالانه حدود 200000 تن کاکائو مصرف می کند.

  • This country has a higher crime rate per 100 000 of the population than most other European countries.


    این کشور نسبت به سایر کشورهای اروپایی نرخ جرم و جنایت به ازای هر 100000 نفر جمعیت بالاتری دارد.

  • The work was carried out as per instructions.


    کار طبق دستورالعمل انجام شد.

  • Everyone blamed me as per usual.


    همه طبق معمول مرا سرزنش کردند.

  • The meal will cost $20 per person.


    هزینه غذا برای هر نفر 20 دلار خواهد بود.

  • The car was travelling at 70 miles per hour (70 mph).


    ماشین با سرعت 70 مایل در ساعت (70 مایل در ساعت) حرکت می کرد.

  • There are more cafés per square mile here than anywhere else in the country.


    تعداد کافه‌ها در هر مایل مربع در اینجا بیشتر از هر جای دیگری در کشور است.

  • The speed limit is 55 miles per hour.


    حداکثر سرعت 55 مایل در ساعت است.

  • This dish is 225 calories per serving.


    این غذا 225 کالری در هر وعده دارد.


  • قیمت املاک در این منطقه طی سه سال گذشته به طور متوسط ​​20 درصد در سال افزایش یافته است.

  • The group posted earnings per share of 55.4p in the second quarter.


    این گروه سود هر سهم را در سه ماهه دوم 55.4p اعلام کرد.

  • Tickets cost $50 per person.


    هزینه بلیط برای هر نفر 50 دلار است.

  • per litre/million/minute


    در هر لیتر/میلیون/دقیقه

  • The policy was not terminated as per your request.


    این خط مشی طبق درخواست شما فسخ نشده است.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • بدون

  • lacking


    فاقد

  • minus


    منهای

  • sans


    عاری از

  • devoid of


    به صورت پیش فرض

  • in default of


لغت پیشنهادی

profile

لغت پیشنهادی

accomplishes

لغت پیشنهادی

whistling