property

base info - اطلاعات اولیه

property - ویژگی

noun - اسم

/ˈprɑːpərti/

UK :

/ˈprɒpəti/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [property] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • personal/stolen property


    اموال شخصی / مسروقه

  • This building is government property.


    این ساختمان ملک دولتی است.

  • Be careful not to damage other people's property.


    مراقب باشید به اموال دیگران آسیب نرسانید.

  • The price of property has risen enormously.


    قیمت ملک به شدت افزایش یافته است.

  • A sign indicates that it is now private property.


    یک علامت نشان می دهد که اکنون مالکیت خصوصی است.

  • commercial/residential property


    ملک تجاری/مسکونی

  • property prices/values/taxes


    قیمت ملک / ارزش / مالیات

  • a property developer/owner


    توسعه دهنده / مالک ملک

  • property development/investment


    توسعه اموال / سرمایه گذاری


  • رکود در بازار ملک

  • The storms caused millions of pounds worth of property damage.


    این طوفان میلیون ها پوند خسارت مالی به بار آورد.

  • to own/buy/purchase/acquire/sell a property


    داشتن/خرید/خرید/به دست آوردن/فروش ملک

  • rental/investment properties


    املاک اجاره/سرمایه گذاری

  • There are a lot of empty properties in the area.


    تعداد زیادی ملک خالی در منطقه وجود دارد.

  • Compare the physical properties of the two substances.


    خواص فیزیکی این دو ماده را با هم مقایسه کنید.

  • a plant with medicinal properties


    گیاهی با خواص دارویی

  • The substance has properties similar to plastic.


    این ماده خواصی مشابه پلاستیک دارد.

  • The difference occurs because of local variation in soil properties.


    این تفاوت به دلیل تغییرات موضعی در خواص خاک رخ می دهد.

  • Shall I help you pack your things?


    کمکت کنم وسایلت را جمع کنی؟

  • Bring your swimming things.


    وسایل شنا خود را بیاورید

  • Where’s all my stuff?


    همه وسایل من کجاست؟

  • Be careful not to damage other people’s property.


    زندانیان اجازه نداشتند دارایی شخصی جز نامه و عکس داشته باشند.

  • Prisoners were allowed no personal possessions except letters and photographs.


    من تمام آن آشغال های قدیمی را از اتاق زیر شیروانی پاک کردم.

  • I’ve cleared out all that old junk from the attic.


    لطفا هنگام خروج از هواپیما مطمئن شوید که تمام وسایل خود را به همراه داشته باشید.

  • Please make sure you have all your belongings with you when leaving the plane.


    او به اتهام دست زدن به کالاهای مسروقه مجرم شناخته شد.

  • He was found guilty of handling stolen goods.


    هرگز پول نقد یا سایر اشیاء با ارزش را در اطراف نگذارید.

  • Never leave cash or other valuables lying around.


    این بازار به عنوان محلی برای دفع اموال مسروقه شناخته می شد.

  • The market was known as a place where people disposed of stolen property.


    این جوانان به جرم تخریب اموال عمومی محکوم شدند.

  • The youths were convicted of defacing public property.


    یک خریدار داریم که مایل به مشاهده ملک است.


  • این شرکت به دنبال مکان های بزرگتر است.

  • The company is looking for larger premises.


synonyms - مترادف
  • goods


    کالاها

  • possessions


    اموال

  • effects


    اثرات

  • belongings


    متعلقات


  • سرمایه، پایتخت

  • chattels


    احشام، برده زرخرید

  • holdings


    دارایی ها

  • resources


    منابع

  • riches


    ثروت

  • assets


    دارایی های


  • چیز

  • things


    چیزها

  • means


    به معنای


  • املاک


  • منقول

  • movables


    اوراق بهادار

  • securities


    اشیاء با ارزش

  • valuables


    دنده


  • مقدار زیادی

  • lot


    میراث

  • patrimony


    شخصیت

  • personalty


    کالاهای دنیوی


  • انصاف

  • worldly goods


    وراثت

  • equity


    اثرات شخصی

  • inheritance


    دارایی های شخصی

  • personal effects


    ملک شخصی

  • personal possessions


    کالاها و خانه ها


  • کالاهای مادی

  • goods and chattels


  • material goods


antonyms - متضاد

  • وام

لغت پیشنهادی

cost

لغت پیشنهادی

glowing

لغت پیشنهادی

moderators