slave

base info - اطلاعات اولیه

slave - برده

noun - اسم

/sleɪv/

UK :

/sleɪv/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [slave] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که متعلق به شخص دیگری است و بدون پول برای او کار می کند


  • برای کار بسیار سخت با زمان کمی برای استراحت

  • a person who is legally owned by someone else and has to work for that person


    شخصی که قانوناً متعلق به شخص دیگری است و باید برای آن شخص کار کند


  • خیلی سخت روی چیزی کار کردن

  • a person who is legally owned by someone else and has no personal freedom


    شخصی که قانوناً متعلق به شخص دیگری است و هیچ آزادی شخصی ندارد

  • Seder participants recline on pillows, for example because they had no such luxury as slaves, the children said.


    بچه‌ها گفتند که شرکت‌کنندگان سدر روی بالش‌ها تکیه می‌زنند، به‌عنوان مثال، چون آنها مانند برده‌ها تجملاتی نداشتند.

  • Because slaves can have their interests counted equitably and still remain in bondage.


    زیرا بردگان می توانند منافع خود را به طور عادلانه در نظر بگیرند و همچنان در اسارت بمانند.

  • There was a female slave working outside but when Burun rode up she did not even raise her head.


    یک برده زن بیرون کار می کرد، اما وقتی برون سوار شد، حتی سرش را هم بلند نکرد.

  • But trade in slaves has been a universal phenomenon affecting all primitive societies.


    اما تجارت بردگان یک پدیده جهانی بوده است که بر تمام جوامع بدوی تأثیر گذاشته است.

  • These areas need developing so entrepreneurs pump in investment: capital accumulated from the slave trade sugar and cotton.


    این مناطق نیاز به توسعه دارند، بنابراین کارآفرینان سرمایه گذاری می کنند: سرمایه انباشته شده از تجارت برده، شکر و پنبه.

  • Many intransigent southerners never yielded the notion that the war itself was of no importance if the slave system was not maintained.


    بسیاری از جنوبی های ناسازگار هرگز این تصور را نداشتند که اگر نظام برده داری حفظ نشود، خود جنگ اهمیتی ندارد.

  • The slaves rose and backed out of the chamber their eyes cast down.


    غلامان برخاستند و از اتاق بیرون آمدند و چشمانشان پایین بود.

example - مثال
  • A former slave he graduated from Clafflin University in South Carolina.


    او یک برده سابق بود و از دانشگاه کلافلین در کارولینای جنوبی فارغ التحصیل شد.

  • She treated her daughter like a slave.


    او با دخترش مانند یک برده رفتار می کرد.

  • the slave trader Edward Colston


    تاجر برده ادوارد کولستون

  • freed slaves


    بردگان آزاد شده

  • Prisoners of war were regularly sold as slaves.


    اسیران جنگی مرتباً به عنوان برده فروخته می شدند.

  • We are slaves of the motor car.


    ما برده ی ماشین هستیم.

  • Sue's a slave to fashion.


    سو برده مد است.

  • Black slaves used to work on the cotton plantations of the southern United States.


    برده های سیاه پوست در مزارع پنبه در جنوب ایالات متحده کار می کردند.

  • I'm tired of being treated like a slave!


    من از اینکه با من مثل یک برده رفتار می شود خسته شده ام!

  • We slaved away all week at the report.


    ما تمام هفته را در گزارش برده بودیم.

  • I've been slaving over a hot stove (= cooking) all morning.


    تمام صبح بر سر اجاق داغ (= آشپزی) برده بودم.

  • Born a slave in 1760, he was sold as a child to a farmer in Delaware.


    او که در سال 1760 برده به دنیا آمد، در کودکی به یک کشاورز در دلاور فروخته شد.

synonyms - مترادف
  • bondsman


    بنده

  • thrall


    هیجان

  • serf


    رعیت

  • vassal


    هلوت

  • helot


    کنیز زن

  • bondservant


    برده

  • bondswoman


    مرغ سیاه

  • bondslave


    هیرودول

  • blackbird


    اودالیسک

  • hierodule


    چت

  • odalisque


    peon

  • chattel


    خدمتگزار

  • bondman


    liegeman

  • peon


    ویلن

  • servant


    varlet

  • liegeman


    دهقان

  • villein


    موضوع

  • varlet


    پست

  • peasant


    کارگر ایالات متحده


  • کارگر انگلستان

  • menial


    طاقت فرسا

  • laborerUS


    بنده مقاله

  • labourerUK


    خدمتکار قراردادی

  • drudge


    خدمتکار پیوند

  • articled servant


    خم شدن

  • indentured servant


    سرل

  • bond servant


    روستایی

  • churl


    کارگر

  • ceorl


  • villager



antonyms - متضاد
  • freeman


    مرد آزاد


  • استاد

  • lord


    خداوند

لغت پیشنهادی

normandy

لغت پیشنهادی

abnormal

لغت پیشنهادی

thread