slave
slave - برده
noun - اسم
UK :
US :
کسی که متعلق به شخص دیگری است و بدون پول برای او کار می کند
برای کار بسیار سخت با زمان کمی برای استراحت
شخصی که قانوناً متعلق به شخص دیگری است و باید برای آن شخص کار کند
خیلی سخت روی چیزی کار کردن
شخصی که قانوناً متعلق به شخص دیگری است و هیچ آزادی شخصی ندارد
Seder participants recline on pillows, for example because they had no such luxury as slaves, the children said.
بچهها گفتند که شرکتکنندگان سدر روی بالشها تکیه میزنند، بهعنوان مثال، چون آنها مانند بردهها تجملاتی نداشتند.
زیرا بردگان می توانند منافع خود را به طور عادلانه در نظر بگیرند و همچنان در اسارت بمانند.
یک برده زن بیرون کار می کرد، اما وقتی برون سوار شد، حتی سرش را هم بلند نکرد.
اما تجارت بردگان یک پدیده جهانی بوده است که بر تمام جوامع بدوی تأثیر گذاشته است.
These areas need developing so entrepreneurs pump in investment: capital accumulated from the slave trade sugar and cotton.
این مناطق نیاز به توسعه دارند، بنابراین کارآفرینان سرمایه گذاری می کنند: سرمایه انباشته شده از تجارت برده، شکر و پنبه.
Many intransigent southerners never yielded the notion that the war itself was of no importance if the slave system was not maintained.
بسیاری از جنوبی های ناسازگار هرگز این تصور را نداشتند که اگر نظام برده داری حفظ نشود، خود جنگ اهمیتی ندارد.
غلامان برخاستند و از اتاق بیرون آمدند و چشمانشان پایین بود.
او یک برده سابق بود و از دانشگاه کلافلین در کارولینای جنوبی فارغ التحصیل شد.
او با دخترش مانند یک برده رفتار می کرد.
تاجر برده ادوارد کولستون
freed slaves
بردگان آزاد شده
اسیران جنگی مرتباً به عنوان برده فروخته می شدند.
ما برده ی ماشین هستیم.
سو برده مد است.
برده های سیاه پوست در مزارع پنبه در جنوب ایالات متحده کار می کردند.
من از اینکه با من مثل یک برده رفتار می شود خسته شده ام!
ما تمام هفته را در گزارش برده بودیم.
تمام صبح بر سر اجاق داغ (= آشپزی) برده بودم.
او که در سال 1760 برده به دنیا آمد، در کودکی به یک کشاورز در دلاور فروخته شد.
bondsman
بنده
thrall
هیجان
serf
رعیت
vassal
هلوت
helot
کنیز زن
bondservant
برده
bondswoman
مرغ سیاه
bondslave
هیرودول
blackbird
اودالیسک
hierodule
چت
odalisque
peon
chattel
خدمتگزار
bondman
liegeman
peon
ویلن
servant
varlet
liegeman
دهقان
villein
موضوع
varlet
پست
peasant
کارگر ایالات متحده
کارگر انگلستان
menial
طاقت فرسا
laborerUS
بنده مقاله
labourerUK
خدمتکار قراردادی
drudge
خدمتکار پیوند
articled servant
خم شدن
indentured servant
سرل
bond servant
روستایی
churl
کارگر
ceorl
villager
freeman
مرد آزاد
استاد
lord
خداوند