compare

base info - اطلاعات اولیه

compare - مقایسه کنید

verb - فعل

/kəmˈper/

UK :

/kəmˈpeə(r)/

US :

family - خانواده
comparison
مقایسه
comparability
قابل مقایسه بودن
comparable
قابل مقایسه
incomparable
غیر قابل مقایسه
comparative
مقایسه ای
comparatively
به صورت مقایسه ای
comparably
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [compare] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • مقایسه وضعیت آنها و ما جالب است.

  • We compared the two reports carefully.


    ما این دو گزارش را با دقت مقایسه کردیم.

  • The internet allows you to compare prices from a variety of companies.


    اینترنت به شما امکان می دهد قیمت های شرکت های مختلف را مقایسه کنید.

  • How can you compare the two things? They are so different!


    چگونه می توانید این دو مورد را با هم مقایسه کنید؟ آنها بسیار متفاوت هستند!

  • Compare and contrast the characters of Jack and Ralph.


    مقایسه و مقایسه شخصیت های جک و رالف.

  • We compared the results of our study with those of other studies.


    ما نتایج مطالعه خود را با نتایج سایر مطالعات مقایسه کردیم.

  • My own problems seem insignificant compared with other people's.


    مشکلات خودم در مقایسه با دیگران ناچیز به نظر می رسند.

  • I've had some difficulties, but they were nothing compared to yours (= they were not nearly as bad as yours).


    من مشکلاتی داشته ام، اما آنها در مقایسه با شما چیزی نبودند (= آنها تقریباً به بدی شما نبودند).

  • Standards in healthcare have improved enormously compared to 40 years ago.


    استانداردهای مراقبت های بهداشتی در مقایسه با 40 سال پیش بسیار بهبود یافته است.

  • They receive just over three years of schooling, compared to a national average of 7.3.


    آنها کمی بیش از سه سال تحصیل می کنند، در حالی که میانگین ملی 7.3 است.

  • an increase of over 11% compared to the same period last year


    نسبت به مدت مشابه سال قبل بیش از 11 درصد افزایش داشته است

  • About a third of American adults are obese compared with 24 per cent of Britons


    حدود یک سوم از بزرگسالان آمریکایی در مقایسه با 24 درصد از بریتانیایی ها چاق هستند

  • This school compares with the best in the country (= it is as good as them).


    این مدرسه با بهترین های کشور مقایسه می شود (= به خوبی آنهاست).

  • This house doesn't compare with our previous one (= it is not as good).


    این خانه با خانه قبلی ما مقایسه نمی شود (= آنقدرها هم خوب نیست).

  • Their prices compare favourably to those of their competitors.


    قیمت آنها نسبت به رقبایشان مطلوب است.

  • The region's wines compare well with those from elsewhere in Germany.


    شراب های این منطقه به خوبی با شراب های سایر نقاط آلمان مقایسه می شود.

  • The critics compared his work to that of Martin Amis.


    منتقدان کار او را با مارتین آمیس مقایسه کردند.

  • In her early career she was often compared to Ella Fitzgerald.


    در اوایل کارش اغلب با الا فیتزجرالد مقایسه می شد.

  • Some observers compare the situation to that of the early 1980s.


    برخی ناظران وضعیت را با اوایل دهه 1980 مقایسه می کنند.

  • We saw the play separately and compared notes afterwards.


    نمایشنامه را جداگانه دیدیم و پس از آن نت ها را با هم مقایسه کردیم.

  • Let's compare notes on our experiences.


    بیایید یادداشت های تجربیات خود را با هم مقایسه کنیم.

  • They are both great but you can't compare apples and oranges.


    هر دو عالی هستند اما نمی توان سیب و پرتقال را با هم مقایسه کرد.

  • No you’re trying to compare apples and oranges.


    نه، شما سعی می کنید سیب و پرتقال را مقایسه کنید.

  • This survey highlights a number of differences in the way that teenage boys and girls in the UK spend their free time.


    این نظرسنجی تعدادی از تفاوت‌ها را در نحوه گذراندن اوقات فراغت دختران و پسران نوجوان در بریتانیا نشان می‌دهد.

  • One of the main differences between the girls and the boys who took part in the research was the way in which they use the internet.


    یکی از تفاوت های اصلی دختران و پسرانی که در تحقیق شرکت کردند، نحوه استفاده آنها از اینترنت بود.

  • Unlike the girls, who use the internet mainly to keep in touch with friends, the boys questioned in this survey tend to use the internet for playing computer games.


    برخلاف دخترانی که عمدتاً از اینترنت برای برقراری ارتباط با دوستان استفاده می کنند، پسران مورد سوال در این نظرسنجی تمایل دارند از اینترنت برای انجام بازی های رایانه ای استفاده کنند.

  • The girls differ from the boys in that they tend to spend more time keeping in touch with friends on the phone or on social networking websites.


    تفاوت دختران با پسران این است که آنها تمایل دارند زمان بیشتری را صرف تماس با دوستان از طریق تلفن یا وب سایت های شبکه های اجتماعی کنند.

  • Compared to the boys, the girls spend much more time chatting to friends on the phone.


    در مقایسه با پسران، دختران زمان بیشتری را صرف چت کردن تلفنی با دوستان خود می کنند.

  • On average the girls spend four hours a week chatting to friends on the phone. In contrast very few of the boys spend more than five minutes a day talking to their friends in this way.


    به طور متوسط ​​دختران چهار ساعت در هفته را صرف چت کردن با دوستان خود از طریق تلفن می کنند. در مقابل، تعداد بسیار کمی از پسرها بیش از پنج دقیقه در روز را به این شکل با دوستان خود صحبت می کنند.

  • The boys prefer competitive sports and computer games, whereas/while the girls seem to enjoy more cooperative activities, such as shopping with friends.


    پسرها ورزش های رقابتی و بازی های رایانه ای را ترجیح می دهند، در حالی که به نظر می رسد دختران از فعالیت های مشارکتی بیشتری مانند خرید با دوستان لذت می برند.

  • When the girls go shopping they mainly buy clothes and cosmetics. The boys, on the other hand tend to purchase computer games or gadgets.


    وقتی دخترها به خرید می روند، عمدتاً لباس و لوازم آرایشی می خرند. از سوی دیگر، پسرها تمایل به خرید بازی های رایانه ای یا وسایل دارند.

synonyms - مترادف

  • تضاد

  • juxtapose


    در کنار هم قرار دادن


  • تعادل

  • collate


    جمع آوری

  • differentiate


    متمایز کردن

  • correlate


    همبستگی


  • وزن کردن

  • analyseUK


    analyseUK

  • analyzeUS


    تجزیه و تحلیل ایالات متحده


  • ارزیابی کنید


  • اندازه گرفتن


  • رقابت کنند

  • parallel


    موازی

  • scrutiniseUK


    بررسی انگلستان

  • scrutinizeUS


    ایالات متحده را موشکافی کنید


  • روبرو شدن با


  • در نظر گرفتن

  • contemplate


    اندیشیدن


  • معاینه کردن


  • آویزان شدن


  • بازرسی

  • inspect


    قضاوت کنید


  • همخوانی داشتن


  • رعایت کنید


  • مخالفت کنند


  • جدا کردن

  • ponder


    جداگانه، مجزا

  • segregate


    مطالعه


  • تقسیم کنید



antonyms - متضاد
  • differentiate


    متمایز کردن


  • تضاد


  • تمیز دادن

  • discriminate


    تبعیض قائل شدن

  • discern


    تشخیص دادن


  • شناسایی

  • recogniseUK


    تشخیص انگلستان

  • recognizeUS


    ایالات متحده را بشناسد


  • تعیین کنید


  • بگو

  • secern


    secern


  • تفاوت


  • کنتراست با

لغت پیشنهادی

appetizer

لغت پیشنهادی

millions

لغت پیشنهادی

dispassionate