unlike
unlike - بر خلاف
preposition - حرف اضافه
UK :
US :
کاملا متفاوت از یک شخص یا چیز خاص
اصلا برای کسی معمولی نیست
هنگام گفتن تفاوت یک شخص یا چیز با دیگری استفاده می شود
not alike
شبیه هم نیستن
در فیس بوک نشان دهید که دیگر چیزی را دوست ندارید یا با آن موافق نیستید، پس از اینکه نشان دادید که آن را دوست دارید
متفاوت از
معمولی یا مشخصه نیست
متفاوت از چیز دیگری
The unlike poles (= ends) of a magnet (= an object that both attracts and pushes away iron and steel objects) are the opposite ends, which attract each other
قطب های بر خلاف (= انتهای) آهنربا (= جسمی که هم اجسام آهنی و فولادی را جذب می کند و هم آن را دور می کند) دو انتهای مخالف یکدیگر هستند که یکدیگر را جذب می کنند.
(on a social media website) to show that you no longer think that something is good or no longer want to see something by clicking a button
(در یک وب سایت رسانه های اجتماعی) با کلیک کردن روی یک دکمه نشان دهید که دیگر فکر نمی کنید چیزی خوب است یا دیگر نمی خواهید چیزی را ببینید
اشلی شبیه هیچ زنی بود که تا به حال می شناختم.
موسیقی کاملاً شبیه هیچ هنر دیگری نیست.
صدا بی شباهت به آواز پرندگان نبود.
بر خلاف اکثر سیستم ها، نصب این یکی بسیار آسان است.
خیلی شبیه او نیست که اینقدر دیر بیاید.
This survey highlights a number of differences in the way that teenage boys and girls in the UK spend their free time.
این نظرسنجی تعدادی از تفاوتها را در نحوه گذراندن اوقات فراغت دختران و پسران نوجوان در بریتانیا نشان میدهد.
One of the main differences between the girls and the boys who took part in the research was the way in which they use the internet.
یکی از تفاوت های اصلی دختران و پسرانی که در تحقیق شرکت کردند، نحوه استفاده آنها از اینترنت بود.
Unlike the girls, who use the internet mainly to keep in touch with friends, the boys questioned in this survey tend to use the internet for playing computer games.
برخلاف دخترانی که عمدتاً از اینترنت برای برقراری ارتباط با دوستان استفاده می کنند، پسران مورد سوال در این نظرسنجی تمایل دارند از اینترنت برای انجام بازی های رایانه ای استفاده کنند.
The girls differ from the boys in that they tend to spend more time keeping in touch with friends on the phone or on social networking websites.
تفاوت دختران با پسران این است که آنها تمایل دارند زمان بیشتری را صرف تماس با دوستان از طریق تلفن یا وب سایت های شبکه های اجتماعی کنند.
در مقایسه با پسران، دختران زمان بیشتری را صرف چت کردن تلفنی با دوستان خود می کنند.
On average the girls spend four hours a week chatting to friends on the phone. In contrast very few of the boys spend more than five minutes a day talking to their friends in this way.
به طور متوسط دختران چهار ساعت در هفته را صرف چت کردن با دوستان خود از طریق تلفن می کنند. در مقابل، تعداد بسیار کمی از پسرها بیش از پنج دقیقه در روز را به این شکل با دوستان خود صحبت می کنند.
The boys prefer competitive sports and computer games, whereas/while the girls seem to enjoy more cooperative activities, such as shopping with friends.
پسرها ورزش های رقابتی و بازی های رایانه ای را ترجیح می دهند، در حالی که به نظر می رسد دختران از فعالیت های مشارکتی بیشتری مانند خرید با دوستان لذت می برند.
When the girls go shopping they mainly buy clothes and cosmetics. The boys, on the other hand tend to purchase computer games or gadgets.
وقتی دخترها به خرید می روند، عمدتاً لباس و لوازم آرایشی می خرند. از سوی دیگر، پسرها تمایل به خرید بازی های رایانه ای یا وسایل دارند.
در واقع دن برخلاف پدرش خیلی خوب است.
من برخلاف شما رقصنده خوبی نیستم.
این بر خلاف شما است که ساکت باشید - چیزی اشتباه است؟
پرندگان دو نوع حرکت دارند که کاملاً متفاوت هستند.
The various parts of the same individual embryo ultimately become very unlike.
قسمت های مختلف جنین یکسان در نهایت بسیار متفاوت می شوند.
دو جناح حزب بسیار متفاوت هستند.
مانند قطب دفع; بر خلاف قطب جذب.
«بر خلاف قطب» به معنای قطب های مخالف است - یکی شمال و دیگری جنوب.
If the poles are unlike there will be force of attraction; in the case of like poles, there will be force of repulsion.
اگر قطب ها متفاوت باشند، نیروی جاذبه وجود خواهد داشت. در مورد قطب های مشابه، نیروی دافعه وجود خواهد داشت.
اگر نمی خواهید دیگر پست های او را ببینید، بر خلاف صفحه فیس بوک او.
بر خلاف شما، من رقصنده خوبی نیستم.
برخلاف دبی است که اینقدر دیر کرده است.
disparate
مختلف
dissimilar
غیر مشابه
گوناگون، متنوع
unalike
مشابه
ناهمسان
متمایز
contrasting
متضاد
distinguishable
قابل تشخیص
contrary
مخالف
contrasted
متضاد شد
contrastive
واگرا
divergent
ناهمگون
heterogeneous
درگیری
antithetical
متناقض
clashing
ناسازگار
conflicting
ناهماهنگ
incompatible
گونه
inconsistent
غیر صمیمی
mismatched
ناهمخوان
opposed
غیر یکسان
variant
دیگر
discordant
غیر مرتبط
discrepant
متفاوت است
distinctive
incongruous
nonidentical
unrelated
varying
contradictory
پسندیدن
identical
همسان
alike
یکسان
indistinguishable
غیر قابل تشخیص
kin
خویشاوندان
kindred
خویشاوندی
parallel
موازی
مشابه
مربوط
related
قابل مقایسه
comparable
متناظر
corresponding
تطابق
matching
معادل
equivalent
خبرنگار
analogous
برابر
هم خانواده
لباس فرم
akin
همینطور
cognate
شبیه
پیوند دادن
ditto
مانند
resembling
تکراری
connate
قابل تعویض
suchlike
بستن
duplicate
تمایز نیافته
interchangeable
متناسب
resemblant
چنین
undifferentiated
proportionate