button
button - دکمه
noun - اسم
UK :
US :
یک شی مسطح گرد کوچک روی پیراهن، کت و غیره که از سوراخی عبور می کنید تا آن را ببندید
قسمت یا قسمت کوچکی از ماشین که فشار می دهید تا کاری انجام دهد
a small area on a computer screen especially on a website, that you click on in order to perform an action
یک ناحیه کوچک روی صفحه کامپیوتر، به ویژه در یک وب سایت، که برای انجام یک عمل روی آن کلیک می کنید
یک پین کوچک فلزی یا پلاستیکی با یک پیام یا تصویر روی آن
برای بستن لباس با دکمه یا بستن با دکمه
چیزی که فشار می دهید تا ماشین یا قطعه ای از تجهیزات الکتریکی کاری انجام دهد
مکانی روی صفحه کامپیوتر که روی آن کلیک می کنید تا کاری انجام دهد
یک تبلیغ دکمه ای
یک جسم کوچک معمولاً دایرهای که برای بستن چیزی مانند پیراهن یا کت استفاده میشود
a small sometimes circular object that you press to operate a device or a machine or an area on a computer screen that looks and acts like one of these
یک جسم کوچک و گاه دایرهای که برای کار با دستگاه یا ماشینی فشار میدهید، یا ناحیهای روی صفحه رایانه که شبیه یکی از این موارد است و عمل میکند.
a flat metal or plastic object usually round with a picture or message on it that can be fastened to clothes with a pin, often in order to show that you like or support a particular group idea belief etc.
یک شی مسطح فلزی یا پلاستیکی، معمولا گرد، با یک عکس یا پیام روی آن، که میتوان آن را با سنجاق به لباسها چسباند، اغلب برای اینکه نشان دهد که گروه، ایده، عقیده و غیره خاصی را دوست دارید یا از آن حمایت میکنید.
a small plastic cover on the end of a foil (= thin light sword) used in fencing (= the sport of fighting with long thin swords)
پوشش کوچک پلاستیکی در انتهای فویل (= شمشیر نازک و سبک) که در شمشیربازی (= ورزش مبارزه با شمشیرهای بلند و نازک) استفاده میشود.
بستن چیزی، معمولاً یک تکه لباس، با استفاده از دکمه
a small usually circular object that is sewn on a shirt coat or other piece of clothing and is used to fasten it
یک شی کوچک معمولا دایره ای شکل که روی پیراهن، کت یا لباس دیگری دوخته می شود و برای بستن آن استفاده می شود.
یک دکمه همچنین یک علامت کوچک و معمولا دایره ای است که می توانید روی لباس خود سنجاق کنید
یک جسم کوچک که برای کار با دستگاه یا ماشینی فشار می دهید
a small often circular object which you press to operate a device or a machine or an area on a computer screen which looks and works like one of these
یک جسم کوچک اغلب دایرهای که برای کار با دستگاه یا ماشینی فشار میدهید، یا ناحیهای روی صفحه رایانه که شبیه یکی از این موارد است و کار میکند.
→ تبلیغات دکمه ای
او دکمه ای را فشار داد و تخت را به حالت عمودی تری قرار داد.
We had been at computer class for nearly three hours, and we had not yet touched a button on the computer.
نزدیک به سه ساعت بود که سر کلاس کامپیوتر بودیم و هنوز دکمه ای از کامپیوتر را لمس نکرده بودیم.
صدها چشم دکمه سیاه و یک لانه ی ضخیم نخ برای مو وجود دارد.
NoClue: سلام، این دکمه F4 چه کار می کند؟
دکمه مکث را فشار دهید.
جک تلاش کرد اما کاملا غیرممکن بود. دکمه، مانند فرمان، قرمز داغ بود.
برای خاموش کردن رادیو، دکمه سمت چپ را فشار دهید.
سپس وقتی دکمه را لمس می کنید، آنچه در داخل شماست بیرون می آید.
شاخ و برگ نقره ای، گل های دکمه زرد و بوی تیکای مرغ.
برای انجام/بازگرداندن دکمه های خود
برای دکمه/باز کردن دکمه های خود
دوختن روی دکمه
shirt buttons
دکمه های پیراهن
یک ردیف دکمه طلایی
یکی از دکمه های کتش گم شده بود.
دکمه شروع/توقف/مکث
آدام دکمه ای را فشار داد و منتظر آسانسور شد.
چاپگر را از منو انتخاب کنید و با دکمه سمت راست ماوس کلیک کنید.
دکمه ای را روی کنترل پنل فشار داد.
دکمه پخش را روی ریموت زدم.
پنجره ها با فشار دادن یک دکمه به پایین می لغزند.
با فشردن یک دکمه می توانم هر آنچه را که نیاز دارم چاپ کنم.
روی دکمه برگشت کلیک کنید تا به صفحه قبلی برگردید.
روی دکمه پایان در گوشه سمت راست بالای صفحه کلیک کنید.
دکمه «پاسخ» را در نوار ابزار ایمیل زدم.
او دکمه ای را به دست داشت که می گفت: «زندگی از 40 سالگی شروع می شود!»
ساعت 4 روی دکمه رسیدیم.
شما روی دکمه آنجا هستید!
یک نمایش کمدی طنز جدید که تمام دکمه های درست را فشار می دهد
سال هاست که او را می شناسم، اما هنوز نمی دانم چه چیزی دکمه هایش را فشار می دهد.
کت من یک دکمه گم شده است.
دکمه بالای پیراهنش باز شده بود.
یک دکمه از پیراهنش کم بود.
انگشتانش برای انجام دادن دکمه های کوچک روی پیراهنش به سرعت مشغول شدند.
باید دوباره این دکمه را بدوزم.
او دکمه آلارم را تا جایی که می توانست زد.
کنترل از راه دور این امکان را به شما می دهد که با لمس یک دکمه کانال را تغییر دهید.
او دکمه یقه ی برگردان «رای آری» را پوشیده بود.
نامزدها همگی دکمههای تبلیغاتی و برچسبهای سپر را توزیع کردند.
همه آنها دکمههایی روی دست داشتند که میگفتند «جنگ را متوقف کنید».
گرفتن
clasp
گیره
fastener
بست
clip
کلیپ
hook
قلاب
stud
گل میخ
fastening
hasp
hasp
ارتباط دادن
تغییر وضعیت
toggle
قورباغه
frog
گل میخ فشاری
press stud
دست و پنجه نرم کردن
buckle
قفل کردن
سنجاق
pin
پوپر
popper
چفت
latch
ضربه محکم و ناگهانی
بسته
closure
قلاب و چشم
peg
پیچ
مهره
screw
کراوات
bolt
اصلی
رولپلاک
پرچ
staple
نوار چسب
dowel
واشر
rivet
زیپ
Velcro
washer
zip
undo
لغو کردن
unfasten
باز کردن