corner
corner - گوشه
noun - اسم
UK :
US :
نقطه ای که در آن دو خط یا لبه به هم می رسند
نقطه ای که دو جاده به هم می رسند
نقطه ای از جاده که به شدت می پیچد
مکانی در داخل یک اتاق یا جعبه که در آن دو دیوار یا طرف به هم می رسند
کناره های دهان یا چشم شما
شرایط سختی که نمی توانید به راحتی از آن فرار کنید
a kick or hit that one team is allowed to take from one of the corners of their opponent’s end of the field
ضربه یا ضربه ای که یک تیم مجاز به زدن آن از یکی از گوشه های انتهای زمین حریف است
any of the four corners of the area in which the competitors fight in boxing or wrestling, especially one of the two corners where the competitors go in between rounds
هر یک از چهار گوشه منطقه که در آن رقبا در بوکس یا کشتی با هم مبارزه می کنند، به خصوص یکی از دو گوشه ای که رقبا در بین راندها می روند.
مکانی دور در نقطه دیگری از جهان
برای وادار کردن شخص یا حیوان به موقعیتی که نمی تواند به راحتی از آن فرار کند
به سراغ کسی بروید که سعی دارد از شما دوری کند و او را مجبور کنید به حرف شما گوش دهد
اگر ماشینی بپیچد، از گوشه ای دور می شود یا در جاده خم می شود
برای به دست آوردن کنترل کل عرضه یک نوع خاص از کالاها یا خدمات
نقطه، ناحیه یا خطی که از برخورد دو خط، سطح، جاده و غیره تشکیل می شود.
بخشی از یک منطقه بزرگتر، اغلب در جایی ساکت یا دور
یک ضربه در فوتبال یا یک ضربه در هاکی که از گوشه محوطه بازی گرفته می شود
اگر وسیله نقلیه ای به خوبی، بد و غیره بپیچد، به روشی که گفته شد دور پیچ ها می چرخد
مجبور کردن شخص یا حیوانی به مکان یا موقعیتی که به راحتی نمی تواند از آن فرار کند
نقطه یا زاویه ای که هنگام برخورد دو خط یا سطح تشکیل می شود
گوشه نیز مکانی است که دو خیابان به هم می رسند
یک گوشه همچنین می تواند بخشی یا ناحیه ای از یک مکان باشد
وادار کردن شخص یا حیوان به مکان یا موقعیتی که راه گریزی از آن نیست
to get control of an area of business so that it is difficult for other companies to be successful in it
کنترل حوزه ای از کسب و کار را به دست آورید به طوری که موفقیت در آن برای سایر شرکت ها دشوار باشد
یک حلقه زمرد بزرگ نقطه ای از نور را به گوشه تاریک اتاق می تاباند.
در کنار دیوار در سمت چپ و سپس در کنار حصار در سمت چپ به سمت دروازه در گوشه حرکت کنید.
مقداری خردل در گوشه سمت چپ دهان خود دارید.
با این حال، بزرگترین یقه Gav نزدیک است.
سفره را از گوشه ها برداشت و مرتب تا کرد.
در گوشه چشمش مردهای دیگر را روی چهارپایه دید که سرشان را بلند کردند.
گوشه های اتاق گلدان هایی پر از گل بود.
اما حتی بیشتر از مهلت در کمین در گوشه و کنار بود.
چهار گوشه یک مربع
زانویم را به گوشه میز زدم.
آدرس خود را در گوشه سمت راست بالای نامه بنویسید.
گوشه چپ/راست
گوشه شمال غربی / شمال شرقی / جنوب شرقی / جنوب غربی
لبخندی گوشه لبش را بلند کرد.
یک ذره خاک در گوشه چشمش
او با یک ضربه به گوشه پایین دروازه گلزنی کرد.
او توپ را در گوشه دروازه فرو کرد.
کلاه سه گوشه
دعوای سه گوشه
یک میز بزرگ گوشه دیگری از اتاق را اشغال می کند.
گوشه خلوتی پیدا کرد و به کارش ادامه داد.
آنها مستقیماً به سمت میز گوشه ای رفتند.
او را دید که در گوشه بار نشسته است.
یک غرفه خالی در گوشه تاریک میخانه پیدا کردیم.
یک تلویزیون در گوشه دور اتاق خواب بود.
یک میز/صندلی/کمد گوشه
باد به او برخورد کرد که او به گوشه چرخید.
آخرین خانه قبل از نبش خیابان ساحل و خیابان هیل
گروهی از جوانان گوشه خیابان ایستاده بودند.
یک هتل در گوشه خیابان من وجود دارد.
در نبش بلوار غروب و کرسنت هایتس به راست بپیچید.
فکر می کنم ایستگاه اتوبوس در گوشه و کنار است.
کتابفروشی در گوشه ای از هتل ما
درخت بزرگ در گوشه خیابان هیل
ماشین خیلی سریع پیچ ها را طی می کرد.
او در گوشه ای آرام در روستایی یورکشایر زندگی می کند.
دانش آموزان از چهار گوشه جهان به اینجا می آیند.
او هر گوشه از شهر قدیمی را می شناخت.
عقب انداختن / راندن / مجبور کردن کسی به گوشه ای
خم شدن
curve
منحنی
intersection
تقاطع
junction
اتصال
crook
خم کردن
زاویه
arc
قوس
fork
چنگال
دور زدن
turning
پیچ
carrefour
کارفور
crossing
عبور از
crossroad
چهارراه
crossways
انحراف
deviation
سگ پا
dog-leg
پیچ خوردگی
kink
طرح ریزی
projection
راس
apex
قله
cusp
سنجاق سر
hairpin
مفصل
شاخه
برگ شبدر
cloverleaf
حاشیه، غیرمتمرکز
خط الراس
ridge
لبه
rim
تغییر مکان
V
V
منحرف شدن
veer
Y
Y