road

base info - اطلاعات اولیه

road - جاده

noun - اسم

/rəʊd/

UK :

/rəʊd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [road] در گوگل
description - توضیح
  • a specially prepared hard surface for cars, buses, bicycles etc to travel on


    سطح سختی که مخصوص ماشین‌ها، اتوبوس‌ها، دوچرخه‌ها و غیره برای سفر آماده شده است

  • a hard surface for cars, buses etc to drive on


    یک سطح سخت برای رانندگی ماشین ها، اتوبوس ها و غیره

  • a road in a town with houses or shops on each side


    جاده ای در یک شهر، با خانه ها یا مغازه ها در هر طرف


  • جاده ای در یک شهر، اغلب با درختان در هر طرف

  • a wide road in a city or townused especially in street names in the US France etc. In the UK, streets are usually called avenue rather than boulevard


    یک جاده عریض در یک شهر یا شهرک - به ویژه در نام‌های خیابان‌ها در ایالات متحده، فرانسه و غیره استفاده می‌شود. در بریتانیا، خیابان‌ها معمولاً به‌جای بلوار، خیابان نامیده می‌شوند.


  • جاده ای باریک در کشور

  • a short street which is closed at one end


    خیابان کوتاهی که یک سر آن بسته است


  • جاده ای باریک در کشور، معمولاً بدون سطح سخت


  • جاده ای که دور یک شهر می چرخد

  • a road that goes past a town allowing traffic to avoid the centre


    جاده ای که از کنار یک شهر می گذرد و به ترافیک اجازه می دهد تا از مرکز دور شود


  • جاده ای با مانع یا نوار زمین در وسط که دارای خطوط ترافیکی در هر جهت است


  • جاده ای بسیار عریض در یک شهر یا بین شهرها که ماشین ها می توانند با سرعت بسیار زیاد و بدون توقف در آن حرکت کنند

  • a very wide road for travelling fast over long distances


    جاده ای بسیار عریض برای سفر سریع در مسافت های طولانی

  • a road for fast traffic that goes between states


    جاده ای برای ترافیک سریع که بین ایالت ها می رود


  • جاده ای که برای استفاده از آن پول پرداخت می کنید


  • جاده ای بزرگ برای ترافیک سریع که برای استفاده از آن هزینه پرداخت می کنید

  • used in addresses after the names of roads and streets


    در آدرس های بعد از نام جاده ها و خیابان ها استفاده می شود

  • a long hard surface built for vehicles to travel along


    یک سطح سخت و طولانی که برای حرکت وسایل نقلیه ساخته شده است


  • اگر وسیله نقلیه ای در جاده باشد، آن طور که باید کار می کند و می تواند به طور قانونی مورد استفاده قرار گیرد

  • When you are on the road you are driving or travelling, usually over a long distance


    وقتی در جاده هستید، معمولاً در مسافت طولانی در حال رانندگی یا سفر هستید

  • If a group of actors or musicians are on the road they are travelling to different places to perform


    اگر گروهی از بازیگران یا نوازندگان در جاده باشند، برای اجرا به مکان‌های مختلف سفر می‌کنند

  • a route for traveling between places by vehicle esp. one that has been specially surfaced and made flat


    مسیری برای سفر بین مکان ها با وسیله نقلیه، به ویژه. یکی که به طور خاص سطح شده و مسطح شده است

  • Road ( (abbreviation Rd.)) is often used in the names of roads


    جاده ((مخفف Rd.)) اغلب در نام جاده ها استفاده می شود

  • It's amazing how many schools front busy roads.


    شگفت انگیز است که چند مدرسه در مقابل جاده های شلوغ قرار دارند.

  • I like driving on the French roads - they're so straight and there isn't much traffic.


    من رانندگی در جاده های فرانسه را دوست دارم - آنها بسیار مستقیم هستند و ترافیک زیادی وجود ندارد.


  • آنها در پمپ بنزین به چپ، به جاده اصلی شلوغ پیچیدند.

  • Route 66 used to be one of the main roads across the States.


    مسیر 66 یکی از جاده های اصلی در سراسر ایالات متحده بود.

  • Set on the main road - 15 minutes walk from the resort centre, local buses stop nearby.


    در جاده اصلی قرار دارد - 15 دقیقه پیاده از مرکز استراحتگاه، اتوبوس های محلی در نزدیکی توقف می کنند.

  • They're building a new road around the city centre.


    آنها در حال ساخت یک جاده جدید در اطراف مرکز شهر هستند.

  • A recent major study of traffic problems in the Edinburgh area recognised road safety as a major factor for consideration.


    یک مطالعه عمده اخیر در مورد مشکلات ترافیکی در منطقه ادینبورگ، ایمنی جاده را به عنوان یک عامل اصلی برای بررسی تشخیص داد.

  • I live at 37 King's Road Birmingham.


    من در 37 King's Road، بیرمنگام زندگی می کنم.

example - مثال
  • a main/major/minor road


    یک جاده اصلی / اصلی / فرعی

  • a country/mountain road


    یک جاده کشور/کوهستان


  • اولین جاده سمت چپ را انتخاب کنید و سپس علائم را دنبال کنید.

  • The house is on a very busy road.


    خانه در یک جاده بسیار شلوغ است.

  • They live just down the road (= further on the same road).


    آنها درست پایین جاده زندگی می کنند (= بیشتر در همان جاده).

  • He was walking along the road when he was attacked.


    او در حال قدم زدن در جاده بود که مورد حمله قرار گرفت.

  • It takes about five hours by road (= driving).


    با جاده (= رانندگی) حدود پنج ساعت طول می کشد.

  • It would be better to transport the goods by rail rather than by road.


    حمل و نقل کالا از طریق راه آهن به جای جاده بهتر است.

  • It's difficult to cross the road safely around here.


    عبور از جاده ایمن در اینجا دشوار است.

  • road accidents/safety/users


    تصادفات جاده ای / ایمنی / کاربران

  • There have been 34 road deaths this month.


    34 مورد مرگ و میر جاده ای در این ماه رخ داده است.

  • India has worked hard to improve its road network.


    هند برای بهبود شبکه جاده ای خود سخت کار کرده است.

  • The steep and winding little road was covered in mud.


    جاده کوچک پر شیب و پر پیچ و خم پوشیده از گل بود.

  • With heavy road traffic roads deteriorate rapidly.


    با ترافیک سنگین جاده ها، جاده ها به سرعت خراب می شوند.

  • a 10-mile road race


    یک مسابقه جاده ای 10 مایلی

  • a notoriously dangerous stretch of road


    یک جاده خطرناک خطرناک

  • 35 York Road


    خیابان یورک 35

  • We live in/on Kingston Road.


    ما در خیابان کینگستون زندگی می کنیم.


  • در مسیر بهبودی قرار گرفتن


  • این اولین نمایشگاه او را در مسیر موفقیت قرار داده است.

  • We have discussed privatization, but we would prefer not to go down that particular road.


    ما درباره خصوصی‌سازی بحث کرده‌ایم، اما ترجیح می‌دهیم از این مسیر خاص نریم.

  • There are certain to be more job losses further down the road.


    مطمئناً از دست دادن مشاغل بیشتری در ادامه راه وجود خواهد داشت.


  • آیا این فیلم تا چند سال بعد همچنان خنده دار خواهد بود؟

  • A defeat in the second round marked the end of the line for last year's champion.


    شکست در دور دوم پایان خط را برای قهرمان سال گذشته رقم زد.


  • از دست دادن این قرارداد می تواند نشان دهنده پایان خط برای کشتی سازی باشد.

  • This latest disagreement could mean the end of the road for the band.


    این اختلاف نظر اخیر می تواند به معنای پایان راه برای گروه باشد.

  • Let's get this show on the road!


    بیایید این نمایش را به جاده برسانیم!


  • بهار بعد به جاده زدم.


  • این تلاش دیگری است برای لگد زدن به قوطی و سپردن آن به نسل بعدی.

  • My car's off the road at the moment.


    ماشین من در حال حاضر از جاده خارج شده است.

  • The band has been on the road for six months.


    گروه شش ماه است که در راه است.

synonyms - مترادف

  • خیابان


  • مسیر

  • thoroughfare


    گذرگاه

  • roadway


    جاده


  • بزرگراه

  • boulevard


    بلوار


  • راندن

  • expressway


    آزادراه

  • avenue


    شریان

  • freeway


    چرخش

  • artery


    عبور


  • بکشید

  • turnpike


    ردیف


  • شریانی


  • پی گیری

  • row


    پیک

  • pathway


    سواره رو


  • از طریق

  • arterial


    گذر


  • دنباله

  • pike


    دوره

  • carriageway


    کوچه

  • thruway


    راه

  • lane


    پارک وی


  • پیاده رو



  • alley


  • byway


  • parkway


  • pavement


antonyms - متضاد

  • خانه

لغت پیشنهادی

threatened

لغت پیشنهادی

egg

لغت پیشنهادی

half