route
route - مسیر
noun - اسم
UK :
US :
راهی از جایی به جای دیگر
راهی بین دو مکان که اتوبوس ها، هواپیماها، کشتی ها و غیره به طور منظم در آن تردد می کنند
راهی برای انجام کاری یا رسیدن به یک نتیجه خاص
برای ارسال چیزی به جایی با استفاده از یک مسیر خاص
راهی از یک مکان به مکان دیگر، به خصوص راهی که به طور منظم توسط اتوبوس، هواپیما، کشتی و غیره استفاده می شود
در راه جایی
برای نشان دادن شماره یک جاده اصلی در ایالات متحده استفاده می شود
برای ارسال چیزی یا شخصی با استفاده از یک مسیر خاص
یک راه یا جهت خاص بین مکان ها
روشی برای رسیدن به چیزی
a set of regular visits that you make to a number of places or people especially in order to take products as part of your job
مجموعه ای از بازدیدهای منظم که از تعدادی مکان یا افراد انجام می دهید، به ویژه برای اینکه محصولات را به عنوان بخشی از کار خود انتخاب کنید.
در ایالات متحده، به عنوان بخشی از نام جاده های شماره گذاری شده استفاده می شود
فرستادن چیزی به جایی با استفاده از یک راه یا جهت خاص
برای ارسال اطلاعات از یک شبکه کامپیوتری به شبکه دیگر
مسیر همچنین یک مسیر ثابت برای جابجایی منظم یا تحویل افراد یا اشیا است
a particular way from one place to another especially the way that a bus train plane etc. travels regularly
یک راه خاص از یک مکان به مکان دیگر، به ویژه راهی که اتوبوس، قطار، هواپیما و غیره به طور منظم سفر می کنند.
→ round noun
→ اسم گرد
برای ارسال اطلاعات از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگر
فرستادن کسی یا چیزی به روشی خاص
در اینجا خانم مجبور شد از مسیر دیگری به شهر خود در آیووا برود و من پیاده شدم.
یک مسیر اتوبوس
Climbing Everest by two different routes is sensational; almost nobody has been photographed twice on top.
صعود به اورست از طریق دو مسیر متفاوت هیجان انگیز است. تقریباً هیچ کس دو بار از بالا عکس نگرفته است.
به نظر می رسید که مستقیم ترین مسیر از طریق جنگل است.
TWA برخی از مسیرهای اروپایی خود را به American Airlines فروخت.
پادشاهی در مسیر اصلی مهاجرت بین هاب و ریم بود.
از دست دادن Rockland سخت است. مسیر 1 درست از میان آن می گذرد.
سعی می کنم مسیر رفت و آمدم را کمی تغییر دهم.
After a one-year hiatus the Honeywell Bracknell Half-marathon is back with a new route and a new date June 7.
پس از یک سال وقفه، نیمه ماراتن هانیول براکنل با یک مسیر جدید و تاریخ جدید، 7 ژوئن، بازگشته است.
سمت غربی مسیر 128
Please ask at any Somerset Tourist Information Centre for details of these and other routes and for information on bicycle hire.
لطفاً از هر مرکز اطلاعات توریستی سامرست جزئیات این مسیرها و سایر مسیرها و اطلاعات مربوط به کرایه دوچرخه را بپرسید.
جنگ هرگز راهی بی دردسر برای صلح نبوده است.
بهترین مسیر برای پیمودن کدام است؟
Motorists are advised to find an alternative route.
به رانندگان توصیه می شود یک مسیر جایگزین پیدا کنند.
یک مسیر ساحلی
سریعترین مسیر از فلورانس به رم
مارک سریعترین مسیر تا بیمارستان را با پای پیاده به من نشان داد.
یک مسیر کلیدی از طریق مرکز شهر
کوتاه ترین مسیر خانه در امتداد ساحل است.
کوچه آنها را در مسیر مستقیم تری به شهر قدیمی می برد.
یک راه فرار
هزاران نفر در مسیر رژه صف کشیدند.
مردم در نقاطی از مسیر برای تکان دادن و تشویق جمع شدند.
خانه در مسیر اتوبوس نیست.
shipping/supply routes
مسیرهای حمل و نقل/تامین
مسیر دوچرخه سواری (= مسیری که فقط برای دوچرخه سواران است)
در نهایت، مسیرهای ریلی اصلی دیگر قادر به حمل قطار نخواهند بود.
تنها یک شرکت در این مسیر فعالیت می کند.
to go down/take/follow a particular route
پایین رفتن/پیمودن/پیمودن یک مسیر خاص
برخی از مردم تصمیم گرفتند مسیر اعتراض خشونت آمیز را طی کنند.
این مسیری نیست که من انتخاب کنم.
مسیر موفقیت
راه های مختلفی برای واجد شرایط بودن به عنوان مددکار اجتماعی وجود دارد.
Route 66
مسیر 66
مسیر ما مستقیم از جلو و سراشیبی بود.
در طول مسیر تعداد زیادی تخت خواب و صبحانه وجود دارد.
ما زمان زیادی داشتیم بنابراین مسیر دیدنی را در پیش گرفتیم.
ما مسیر خود را در تلاش برای بازگشت به مسیر درست، دوباره دنبال کردیم.
شما باید مسیر خود را با دقت برنامه ریزی کنید.
یک مسیر مداری از طریق خیابان های فرعی باریک
مستقیم ترین مسیر بین بانکوک و چیانگ مای
این بهترین مسیر برای ورود به شهر از جنوب است.
واقعاً فقط یک مسیر از شمال به جنوب کشور وجود دارد.
دوره
مسیر
خط
جریان
جهت
circuit
دنباله
مراحل
گرد
steps
اجرا کن
سفر
routeway
ضرب و شتم
گذر
رویکرد
روش
خیابان
برنامه سفر
beeline
pathway
راه
avenue
دور
itinerary
programUS
lane
programmeUK
beeline
انحراف
byway
به معنای
rounds
طرح
programUS
مسیر پرواز
programmeUK
میانبر
detour
means
دنبال کردن
دنباله
رها کردن
نگه دارید
چشم پوشی
نگاه داشتن
ترک کردن
از دست دادن
حفظ
misguide
گمراه کردن
mislead
بی توجهی
neglect
نادیده گرفتن
دريافت كردن
تایید کنید
رد کردن
کویر
مارون
اطاعت کن
فراموش کردن
maroon
پایان
obey
منصرف کردن
disregard
ماندن
توجه نکن
تنها گذاشتن
dissuade
عقب نگه دارید