war
war - جنگ
noun - اسم
UK :
US :
جنگ
جنگجو
قبل از جنگ
پس از جنگ
متخاصم
when there is fighting between two or more countries or between opposing groups within a country involving large numbers of soldiers and weapons
هنگامی که درگیری بین دو یا چند کشور یا بین گروه های متضاد در داخل یک کشور رخ می دهد که شامل تعداد زیادی سرباز و سلاح می شود.
مبارزه طولانی مدت برای کنترل چیزی مضر
وضعیتی که در آن یک فرد یا گروه برای قدرت، نفوذ یا کنترل مبارزه می کند
a situation in which there is fighting between countries or opposing groups within a country with large numbers of soldiers and weapons
وضعیتی که در آن جنگ بین کشورها یا گروه های مخالف در داخل یک کشور با تعداد زیادی سرباز و سلاح وجود دارد
وضعیتی که در آن جنگ یا جنگ وجود دارد - به ویژه در گزارش های خبری استفاده می شود
وضعیتی که در آن افراد یا گروه ها با یکدیگر می جنگند و سعی در کشتن یکدیگر دارند
جنگیدن در یک جنگ
فعالیت جنگیدن در یک جنگ - به ویژه برای صحبت در مورد روش جنگ استفاده می شود
موقعیتی که دو ارتش، گروه های کشتی و غیره در یک مکان در طول جنگ با یکدیگر می جنگند
a short fight between small groups of soldiers, ships etc especially one that happens away from the main part of a war or battle
نبرد کوتاه بین گروههای کوچک سربازان، کشتیها و غیره، مخصوصاً جنگی که دور از قسمت اصلی جنگ یا نبرد رخ میدهد.
عمل جنگ، به ویژه در زمان جنگ
military actions carried out by the army navy etc of a country during a war – used especially in the following phrases
اقدامات نظامی انجام شده توسط ارتش، نیروی دریایی و غیره یک کشور در طول جنگ - به ویژه در عبارات زیر استفاده می شود
وضعیتی که در آن کشورها یا شرکت ها به شدت با یکدیگر رقابت می کنند
نبرد مسلحانه بین دو یا چند کشور یا گروه یا نمونه خاصی از آن
a war that is fought over a long period and only ends when one side has neither the soldiers and equipment nor the determination left to continue fighting
جنگی که در یک دوره طولانی انجام می شود و تنها زمانی پایان می یابد که یک طرف نه سرباز و تجهیزات داشته باشد و نه عزم برای ادامه جنگ.
a situation often before a competition or battle in which each opposing side attempts to frighten or discourage the other by making threats or by showing how strong it is
وضعیتی، اغلب قبل از مسابقه یا نبرد، که در آن هر یک از طرف های مقابل با تهدید یا با نشان دادن قدرت خود سعی می کند طرف مقابل را بترساند یا دلسرد کند.
any situation in which there is strong competition between opposing sides or a great fight against something harmful
هر موقعیتی که در آن رقابت شدید بین طرفین مخالف یا مبارزه شدید با چیزی مضر وجود دارد
نبرد مسلحانه بین دو یا چند کشور یا گروه یا نمونه خاصی از این جنگ
A war can also be any situation in which there is strong competition between opposing sides or a joint effort against something harmful
جنگ همچنین میتواند هر موقعیتی باشد که در آن رقابت شدید بین طرفهای مقابل یا تلاش مشترک علیه چیزی مضر وجود دارد
وضعیتی که در آن کسب و کارها، کشورها و غیره به شدت با یکدیگر رقابت می کنند
در سال 1874، جنگ دوباره در اروپا آغاز شد.
کهنه سربازان ادعا می کنند که هنگام جنگ در خلیج فارس در معرض سلاح های شیمیایی قرار گرفته اند.
یک قهرمان جنگ و خلبان سابق جنگنده
جنگ اسپانیا و آمریکا
آمریکایی ها در جنگ داخلی بیشتر از جنگ جهانی دوم جان باختند.
در سال 1931، بیش از بیست نفر از جانبازان جنگ های خارجی در میان بیماران در کارویل بودند.
In the months leading up to the outbreak of war both countries were involved in a massive arms build-up.
در ماههای منتهی به شروع جنگ، هر دو کشور درگیر انبوه تسلیحات بودند.
گفته می شود که این روح هنوز هم در زمان جنگ خالکوبی وهم آلود خود را می زند.
پمپ بنزین های شهر درگیر جنگ قیمتی هستند.
هنگامی که جنگ در سال 1945 به پایان رسید، اروپا در هرج و مرج بود.
جنگ جهانی دوم
خطر (الف) جنگ هسته ای
برنده شدن/باختن در جنگ
جنگ بین انگلستان و اسکاتلند
جنگ انگلستان با اسکاتلند
جنگ علیه اسپانیا 18 سال به طول انجامید.
سالی بود که بریتانیا به آلمان اعلام جنگ کرد.
در قرون وسطی انگلستان جنگی با فرانسه به راه انداخت.
او در پایان جنگ به خانه خود در ایالات متحده بازگشت.
مشکلات اجتماعی و سیاسی منجر به بروز (= آغاز) جنگ شد.
وقتی جنگ شروع شد کجا زندگی می کردید؟
The government does not want to go to war (= start a war) unless all other alternatives have failed.
دولت نمی خواهد وارد جنگ شود (= شروع جنگ) مگر اینکه همه جایگزین های دیگر شکست بخورند.
دو کشور جنگی کوتاه اما خونین داشتند.
My grandfather fought in the war.
پدربزرگم در جنگ جنگید.
شوهرش در جنگ کشته شد.
چه مدت در جنگ بودند؟
یک قهرمان جنگ / جانباز
نیروهای بیشتری در حال اعزام به منطقه جنگی هستند.
تئاتر جنگ (= منطقه ای که در آن جنگ روی می دهد)
پس از شکست مذاکرات، آمریکا تهدید به جنگ تجاری با اروپا کرد.
آنها جنگ تجاری را علیه فرانسه به راه انداختند.
The government has declared war on drug dealers.
دولت به فروشندگان مواد مخدر اعلام جنگ کرده است.
دو کشور ما در مبارزه با تروریسم با یکدیگر همکاری می کنند.
به نظر می رسد ما در جنگ علیه جنایت پیروز هستیم.
جنگ علیه سوء مصرف مواد مخدر
به نظر می رسد که در جنگ ها حضور داشته اید - چه کسی آن چشم سیاه را به شما داده است؟
اتحادیه درگیر جنگ اعصاب با مدیریت بر سر دستمزد بوده است.
جنگ لفظی سیاسی بر سر مالیات
این به یاد سربازانی است که در طول جنگ جان خود را از دست دادند.
تمام روز بارانی اش را پوشید، با اینکه هوا آفتابی بود.
هر دو نامزد دارای سوابق برجسته جنگ هستند.
تعارض
combat
مبارزه کن
نبرد
دعوا کردن
warfare
جنگ
مسابقه
مبارزه کردن
توهین آمیز
تقلا
clash
برخورد
confrontation
تقابل
strife
نزاع
bloodshed
خونریزی
hostilities
خصومت ها
hostility
خصومت
engagement
نامزدی
feud
دشمنی
skirmish
تکان خوردن
tussle
کشمکش
affray
سر و صدا کردن
حمله کنند
blitz
حمله رعد اسا
collision
مشاجره
contention
رویارویی
محاصره
siege
رقابت
آتش سوزی
conflagration
سگ جنگی
dogfight
دوئل
duel
دست و پنجه نرم کردن
grapple
صلح
harmony
هماهنگی
conciliation
آشتی
peacetime
زمان صلح
truce
آتش بس
ceasefire
اصلاح
reconciliation
مماشات
appeasement
رفاقت
amity
همزیستی
armistice
حسن نیت
co-existence
توافق
peace-time
آرام
صلح طلبی
آرام سازی
concord
تسلیم شدن
accord
توقف خصومت ها
concordance
وضوح
calm
تنش زدایی
pacifism
عقب نشینی
pacification
پایان خصومت ها
surrender
معاهده
cessation of hostilities
اتحاد
تعلیق خصومت ها
de-escalation
وحدت
retreat
peacefulness
suspension of hostilities
unity