grandfather
grandfather - بابا بزرگ
noun - اسم
UK :
US :
پدر پدر یا مادر شما
پدر مادر یا پدر یک فرد
و پدربزرگ اتوبوسی را گرفت تا به بازار ایپسویچ که پدرم آنجا بود، رفت و به خانه رفتند.
او از دیدن پدربزرگ و عمویش هیجانزده بود که میدویدند تا صورتش را برای بوسیدن بالا نگه دارند.
از طریق داستان هایش در مورد پدربزرگش، او مدت ها پیش یاد گرفته بود که با عقل خود زنده بماند.
لزلی و پدربزرگش سم را جمع کردند و به لاوتسویل بردند.
پدربزرگ او از یک قمار لذت می برد - ترفند در تمام مدت این بود که به افزایش اندازه مزرعه ادامه دهد.
His grandfather enjoyed a gamble - the trick all along was to keep on increasing the size of the farm.
همه مردانی که او می شناسد پدر یا پدربزرگ هستند و در این مقام است که آنها را می شناسد.
grandpa
پدربزرگ
grandad
گرم
granddad
بزرگ پاپ
grandaddy
بزرگتر
granddaddy
ابولو
gramps
نه
grandpop
پاپ
grandpappy
پدرسالار
elder
بابا بزرگ
grandsire
جد پدری
abuelo
ظاهر می شود
nonno
جد
pap
پدر بزرگ
patriarch
پدر
grand daddy
paternal forebear
pops
ancestor
highfather
forefather
descendant
نسل
descendent
تبار
heir
وارث
موضوع
offspring
فرزندان
کودک
successor
جانشین
progeny
نتاج
scion
قلمه
posterity
آیندگان
فرزند پسر
فرزند دختر
دانه
inheritor
انشعاب
offshoot
میوه
خانواده
دودمان
children
نوزاد
lineage
گرفتن
brood
اجداد
خط
progeniture
میوه کمر کسی
بعد از خرس
afterbear