father
father - پدر
noun - اسم
UK :
US :
یک پدر و مادر مرد
هنگام صحبت با پدر خود یا در مورد پدر شخصی استفاده می شود
a name for father which is used especially by young children or when you are talking to young children
نامی برای پدر، که مخصوصاً توسط کودکان خردسال یا زمانی که شما با کودکان خردسال صحبت می کنید استفاده می شود
پدر کسی - وقتی در مورد او صحبت می شود به گونه ای استفاده می شود که خیلی محترمانه نیست
مردی که با مادر شما ازدواج کرده است، که پدر شما نیست، اما اغلب به عنوان والدین شما عمل می کند
یک کشیش، به ویژه در کلیسای کاتولیک رومی
روشی برای صحبت کردن با خدا یا صحبت کردن در مورد او که در دین مسیحیت استفاده می شود
با باردار کردن زنی پدر فرزند شود
برای شروع یک ایده یا سیستم مهم جدید
(عنوان) یک کشیش مسیحی، به ویژه یک کشیش کاتولیک رومی یا ارتدکس
نامی برای خدای مسیحی
اگر مردی را پدر چیزی توصیف میکنید، منظورتان این است که او آن را شروع کرده است، یا اولین بار آن را مهم کرده است
(همچنین پدر) عنوان پدر توسط یک کشیش مسیحی استفاده می شود. یک کشیش کاتولیک رومی، اسقفی یا ارتدکس
If you describe a man as the father of something you mean that he began it or first made it important
پدر شدن با وادار کردن زن به بچه دار شدن
(also Father) The title Father is used by a Christian priest esp. a Roman Catholic, Episcopal, or Orthodox priest
لری بلیک، پدر سه فرزند، شب گذشته در بیرون خانه اش به ضرب گلوله کشته شد.
جروم دودهای پدرش را به جیب زد.
پیانتو 21 سال است که با پدرش کار می کند.
پدرش بر تلاش شدید برای دستیابی به اهداف و اطاعت کامل از صاحبان قدرت تأکید داشت و از سیاستمداران فاسد سخن گفت.
با احترام به شما و پدرم.
His father emphasized strenuous effort to achieve goals and total obedience to those in authority and he ranted about corrupt politicians.
آدام می خواست به او بگوید حالا که پدرم مرده، من باید آقای اسکات پیر باشم.
پدرم دکتر است
در سال 1969 سه نسل از خانواده هلمز در آن شرکت داشتند، پدر، پسر و نوه.
او اکنون پدر مغرور یک نوزاد دختر سه هفته ای است.
اگنس، سر این پول با پدرت دعوا نکن.
پدرم در سال 2017 فوت کرد.
بن پدر فوق العاده ای است.
رئیس جدید ما پدر سه فرزند است (= سه فرزند دارد).
تو برای من مثل پدر بودی
او هم برای فرزندان طبیعی و هم برای فرزندان خواندهاش پدری فوقالعاده بود.
I never met my biological father.
من هرگز پدر بیولوژیکی ام را ندیدم.
بابا من نمیتونم بهت دروغ بگم
سرزمین پدران ما
هنری مور را پدر مجسمه سازی مدرن بریتانیا می دانند.
Father forgive us.
پدر، ما را ببخش
خدای پدر
Father Dominic
پدر دومینیک
بلند، پدر دو فرزند، به اتهام دزدی دستگیر شد.
برادر النا پس از مرگ همسرش، یک پدر جانشین برای فرزندانش بود.
او راه پدرش را ادامه داد و مکانیک موتور شد.
او راه پدر مشهورش را در صنعت سینما دنبال کرد.
او مادری سلطه گر و پدری سرد و دور داشت.
او یک پدر بیمار و دو برادر کوچکتر دارد.
او به تازگی پدر پرافتخار یک نوزاد دختر شده است.
او با بچه ها خیلی خوب است و پدری فداکار می شود.
مثل یک پدر منتظر قدم می زد.
او جانشین پدرش به عنوان پروفسور گیاه شناسی شد.
هم شوهر بدی بود و هم پدر بدی.
من همیشه به تو به عنوان یک پدر دوم فکر می کردم.
پدرم را به خاک سپردم و برای مرگش سوگواری کردم.
در نه سالگی پدرم را از دست دادم.
جسی اکنون متاهل است و یک پسر کوچک دارد.
با پدر جدیدت آشنا شو
رایان به دنبال پدر گمشده اش رفته است.
او به دنبال پدرش وارد حرفه وکالت شد.
او میل به سفر را از پدرش به ارث برده است.
ترکیدن
pa
pa
بابا
daddy
پاپا
papa
پدر
poppa
آقا
pater
پدرسالار
sire
بهتر
patriarch
پدر خوانده
begetter
خانواده پدری
stepfather
والدین
paterfamilias
مولد
پیرمرد
procreator
پدر و مادر مرد
پدر بیولوژیکی
پسر پیر
adoptive father
پدر تولد
پدر رضاعی
پنجه
دا
foster father
گوونور
daddio
پدرخوانده
paw
رئیس خانه
da
پا
guvnor
دادا
foster-father
pappa
Pa
dada