urge
urge - اصرار
verb - فعل
UK :
US :
قویاً پیشنهاد کردن به کسی که کاری انجام دهد
با فریاد زدن، هل دادن و غیره کسی یا چیزی را به حرکت واداشتن
یک آرزو یا نیاز قوی
یک آرزو قوی، به خصوص آرزویی که کنترل آن دشوار یا غیرممکن است
قویاً نصیحت کردن یا تلاش برای متقاعد کردن کسی به انجام کاری خاص
کسی را به شدت تشویق کردن به انجام کاری یا درخواست انجام کاری
یک میل یا نیاز قوی
پلیس از رانندگان می خواهد آخر این هفته وارد لندن نشوند.
روسای این شرکت بر همکاری کامل با اتحادیه صنفی تاکید دارند.
لوری بر میز مسلط بود و تراویس با چند کلمه انتخاب شده او را تشویق کرد.
این امر اغلب او را به تشدید سیاست های پولی سوق می دهد در حالی که همه اطرافیان از او می خواستند که تسهیل کند.
آنچه آنها را به انجام این کار وادار کرد، مشخص نیست، اما کرئون آن را تشویق کرد و پسران ادیپ به آن رضایت دادند.
او از من خواسته بود که خودم بیرون بروم، شرکت خودم را راه اندازی کنم.
او از روزنامه ها خواست که جنایتکاران را بر اساس مذهب شناسایی نکنند.
هررا خواستار صبر در مذاکرات شد.
He gave copies of the report to all those present at the meeting urging that they read and digest its contents.
وی نسخه هایی از گزارش را به همه حاضران در جلسه داد و از آنان خواست که مطالب آن را مطالعه و هضم کنند.
It is believed to be the first time a developer has urged the Government to schedule an archaeological site.
اعتقاد بر این است که این اولین بار است که یک توسعهدهنده از دولت میخواهد تا یک سایت باستانشناسی را برنامهریزی کند.
آنها از دانشآموزان خود میخواهند که شباهتهای بین زندگیهایی را که در حال مطالعه هستند و زندگی خودشان ببینند.
اگر فرصتی برای بازدید از این مکان پیدا کردید، شدیداً از شما می خواهم که این کار را انجام دهید.
پلیس از هر کسی که این حادثه را دیده است میخواهد سریعا با آنها تماس بگیرد.
او را ترغیب کرد که بماند.
من از مردم میخواهم که در 5 می رای مثبت دهند.
این موسسه خیریه از دولت خواست تا در تصمیم خود تجدید نظر کند.
مقامات از ساکنان خواستند در خانه بمانند.
NFU از اعضای خود می خواهد که از طرح پیشنهادی حمایت کنند.
پلیس از هر کسی که اطلاعات جدیدی در اختیار دارد میخواهد که در این مورد صحبت کند.
در این گزارش تاکید شده است که به همه کودکان شنا آموزش داده شود.
او (او را) اصرار کرد: «چرا امتحانش نکنی؟»
وضعیت خطرناک است و سازمان ملل متحد خواستار احتیاط است.
وزرای خارجه اتحادیه اروپا خواستار تحقیق مستقل در مورد اتهامات نقض حقوق بشر شدند.
نخست وزیر از واشنگتن خواستار خویشتنداری است.
او خواستار افزایش مالیات در کنگره به عنوان راهی برای کاهش هزینه های مصرف کننده شد.
اسبش را به جلو اصرار کرد.
ما به شما توصیه می کنیم پرواز خود را زودتر رزرو کنید.
قیمت پیشنهادی 50 دلار
من به شما توصیه می کنم به او نگویید.
این گروه از استفاده از خشونت حمایت نمی کند.
He has repeatedly urged the government to do something about this.
او بارها از دولت خواسته است که در این زمینه کاری انجام دهد.
او با بی حوصلگی به او اصرار کرد: «به آن ادامه بده!»
‘Please come!’ he urged.
او اصرار کرد: لطفا بیایید!
به نظر می رسد که آن دو قادر به کنترل میل جنسی خود نیستند.
میل به دزدی در برخی از این مردان جوان بسیار شدید است.
وکلا از والدین می خواهند که اقدامات قانونی بیشتری انجام دهند.
بازرسان تاکید کردند که رویه های ایمنی در محل باید بهبود یابد.
پلیس خواستار تداوم هوشیاری در مبارزه با جرایم شد.
با فریادهای بلند جمعیت، سگها را به مبارزه شدیدتر تشویق میکنند.
ما همچنان اصرار خواهیم کرد که با این زندانیان نرمش نشان داده شود.
رهبران حزب از او خواستند که در کنگره شرکت کند.
یک میل انسانی/طبیعی
میل
longing
اشتیاق
appetite
اشتها، میل
craving
میل شدید به
yearning
گرسنگی
hunger
تکانه
impulse
آرزو کردن
ین
yen
تفننی
fancy
خارش
hankering
اجبار
itch
راندن
compulsion
شهوت
تشنگی
lust
تمایل
thirst
نیاز
inclination
اشتها
سنجاق کردن
appetency
انگیزه
pining
شور
appetition
دروترها
impetus
جونز
رها کردن
thirstiness
ضعف
druthers
آتش در شکم
jones
تنفس
letch
دوست داشتن
weakness
aspiration
liking
aversion
بیزاری
disinclination
بی میلی
distaste
بی اختیاری
indisposition
نفرت
reluctance
مسدود کردن
repugnance
بازدارنده
دلسردی
deterrent
انزجار
discouragement
دوست نداشتن
disgust
مانع
dislike
بی تفاوتی
عدم تمایل
hatred
دودلی
hindrance
بی اعتنایی کردن
indifference
مقاومت
unwillingness
تردید
hesitancy
اعتراض
disrelish
اختلاف نظر
سکوت
loathing
ترسو بودن
hesitation
تنفر شدید
hesitance
ترسناکی
objection
دلهره
diffidence
دافعه
reticence
حالت تهوع
timidity
revulsion
timorousness
trepidation
repulsion
nausea