persuade
persuade - متقاعد کردن
verb - فعل
UK :
US :
متقاعد کردن
منصرف کردن
متقاعد کننده بودن
متقاعد کننده
---
---
to make someone decide to do something especially by giving them reasons why they should do it or asking them many times to do it
وادار کردن کسی برای انجام کاری، به خصوص با ارائه دلایلی که چرا باید آن کار را انجام دهد یا بارها از او بخواهید که آن کار را انجام دهد.
وادار کردن کسی چیزی را باور کند یا از چیزی مطمئن باشد
to make someone decide to do something especially by giving them reasons why they should do it or asking them many times to do it
متقاعد کردن کسی به انجام کاری، به خصوص کاری که واقعاً نمی خواهد انجام دهد
وادار کردن کسی با متقاعد کردن یا درخواست کاری از او
برای متقاعد کردن کسی که باید کاری را انجام دهد، زیرا این بهترین یا درست ترین کار است. برخی از انگلیسی زبانان فکر می کنند این استفاده نادرست است و ترجیح می دهند از متقاعد کردن استفاده کنند
to persuade someone that they should do something because it is the best or the right thing to do. Some British speakers think this use is incorrect, and prefer to use persuade
تلاش برای متقاعد کردن کسی به انجام کاری، به خصوص به این دلیل که فکر می کنید برای او خوب است
تأثیری بر کاری که کسی تصمیم می گیرد انجام دهد
با صحبت آرام و مهربان، کسی را به انجام کاری متقاعد کردن
متقاعد کردن کسی برای انجام کاری با تحسین کردن یا قول دادن به او
متقاعد کردن یا تشویق کسی به انجام کاری اشتباه یا احمقانه
متقاعد کردن کسی برای انجام کاری
وادار کردن کسی با ارائه دلیل موجه برای انجام آن کاری یا با صحبت کردن با آن شخص و وادار کردن او به آن چیزی را باور کند
to make someone do or believe something by giving them a good reason to do it or by talking to that person and making them believe it
وادار کردن مردم به انجام یا باور کردن چیزی، به ویژه. با توضیح اینکه چرا باید
مگوایر گفت که از انتقادات در رسانه ها متقاعد نشده است.
نیل ابتدا نمی خواست بیاید، اما ما او را متقاعد کردیم.
سعی کردم دوست دختر سابقش را متقاعد کنم که با او صحبت کند، اما او گفت نه.
در نتیجه، او جف را متقاعد کرد که به دنبال مشاوره حرفه ای باشد.
او در نهایت توانست من را متقاعد کند که اسناد واقعی هستند.
اتفاقا چگونه مایکل هسلتین را متقاعد کردید که آن را برای شما بنویسد؟
معلمان به روش هایی نیاز دارند تا والدین بیشتری را برای شرکت در شب های والدین و معلمان ترغیب کنند.
این مردان بزرگ ما را متقاعد خواهد کرد که پس از انتخابات صادق شوند و به رحمت هیئت منصفه اعتماد کنند.
پس از این حادثه، متقاعد کردن مردم به ایمن بودن نیروگاه های هسته ای برای دولت دشوار خواهد بود.
After this accident it will be difficult for the government to persuade people that nuclear power stations are safe.
متقاعد کردن دادگاه استیناف برای تغییر یافته های مستقیم قاضی پرونده دشوار است.
It is difficult to persuade the Court of Appeal to alter a finding of direct fact by the trial judge.
در پاسخ، رئیس اجرایی باید یک چشم انداز روشن ایجاد کند و تیم برتر را متقاعد کند که آن چشم انداز را بپذیرد.
In response the chief executive needs to establish a clear vision and persuade the top team to accept that vision.
برخی از بیماران مشکلاتی را در متقاعد کردن برنامه های بهداشتی مراقبت مدیریت شده خود برای ارائه مراقبت های پیشرفته گزارش می کنند.
Some patients report troubles persuading their managed-care health plans to provide cutting-edge care.
ما می خواهیم آنها را به ارزش دیپلماسی و گفتگو برای حل اختلافات متقاعد کنیم.
آنها باید متقاعد شوند که سهامی را بخرند یا در واقع آن را بفروشند.
احتمالاً این افراد متقاعد شده اند که به جای آن مبلغی از حقوق خود صرف نظر کنند.
سعی کنید او را متقاعد کنید که بیاید.
لطفا سعی کنید و او را متقاعد کنید.
او همیشه به راحتی متقاعد می شود.
مطمئنم او با کمی متقاعد کردن خواهد آمد.
من نمی خواستم بروم، اما دوستانم مرا متقاعد کردند.
به خودم اجازه دادم که برای شرکت در مسابقه متقاعد شوم.
هیچ راهی نبود که او را از آن متقاعد کند (= او را به عدم انجام آن ترغیب کند).
خواهرم مرا متقاعد کرد که موهایم را رنگ کنم.
متقاعد کردن آنها که چاره دیگری وجود ندارد دشوار خواهد بود.
او خودش را متقاعد کرده بود که زندگی ارزش زیستن ندارد.
هیچ کس با استدلال های او قانع نشد.
من هنوز کاملاً در مورد محاسن این طرح متقاعد نشده ام.
Dictators can sometimes be gently persuaded to leave power with special deals that guarantee their safety.
گاهی اوقات می توان دیکتاتورها را به آرامی متقاعد کرد که با معاملات ویژه ای که امنیت آنها را تضمین می کند قدرت را ترک کنند.
او در نهایت توانست یکی از کارکنان را متقاعد کند که اجازه ورود به او را بدهد.
او به نوعی استودیو را متقاعد کرد که به او اجازه ساخت فیلم را بدهد.
من با اکراه متقاعد شدم که به کمیته بپیوندم.
او به راحتی متقاعد شد که ما را همراهی کند.
وزیر آموزش و پرورش شخصاً نخست وزیر را متقاعد کرد که تجدید نظر کند.
آنها در متقاعد کردن دو طرف برای نشستن با هم مشکل داشتند.
آیا می توانید او را متقاعد کنید که بیاید؟
تلاش ناموفق برای متقاعد کردن همکارانش
او بر خلاف میل خود به ازدواج متقاعد شد.
او متقاعد شد که یک لباس گران قیمت بخرد.
چرا لری را دعوت نکنیم، اگر بتوان او را از خواب زمستانی متقاعد کرد؟
سعی کردم او را متقاعد کنم که به پزشک مراجعه کند.
او مرا متقاعد کرد که حق با اوست.
من او را متقاعد کردم که به پزشک مراجعه کند.
متقاعد کردن مردم مبنی بر اینکه ما هیچ هدف سیاسی نداریم مشکل بوده است.
من با این استدلال ها کاملاً قانع نشده ام.
ما باید دولت را متقاعد کنیم که نیاز به تغییر است.
اگر او نمی خواهد برود، چیزی که شما نمی توانید بگویید او را متقاعد نمی کند.
متقاعد کردن
induce
وادار کردن
coax
متقاعد کننده
گرفتن
نفوذ
entice
فریب دادن
sway
تاب خوردن
اصرار
علت
coerce
اجبار
compel
مجبور کردن
inveigle
سرکشی کردن
سریع
cajole
cajole
تشويق كردن
incline
متمایل شدن
instigate
تحریک کردن
motivate
ایجاد انگیزه
توصیه
dispose
در معرض قرار دادن
impel
تاثیر گذاشتن
طعمه
incite
حرکت
lure
فروش
دچار وسوسه کردن
آوردن
tempt
مشاوره
راندن
counsel
تشویق
exhort
deter
بازداشتن
discourage
دلسرد کردن
dissuade
منصرف کردن
disenchant
افسون کردن
forbid
منع
prohibit
ممنوع کرده است
تاخیر انداختن
شکست
halt
مکث
hinder
مانع شود
جلوگیری کردن
ماندن
repel
دفع کردن
repress
سرکوب کردن
اقامت کردن
متوقف کردن
suppress
خاموش کردن
تنها گذاشتن
نگاه داشتن
پاسخ
دوست نداشتن
dislike
ادامه هید
نزول کردن
کشیدن
منصف باش
عادل باش
استنباط
deduce
از دست دادن
از بین رفتن
کشتن