vision
vision - چشم انداز
noun - اسم
UK :
US :
توانایی دیدن
منطقه ای که می توانید ببینید
ایده ای از اینکه فکر می کنید چیزی باید چگونه باشد
چیزی که به نظر می رسد آن را بخشی از یک تجربه مذهبی قدرتمند می بینید
دانش و تخیلی که در برنامه ریزی برای آینده با هدف روشن مورد نیاز است
کیفیت تصویری که می توانید در تلویزیون ببینید
ایده یا تصویر ذهنی از چیزی
an experience in which you see things that do not exist physically when your mind is affected powerfully by something such as deep religious thought or drugs or mental illness
تجربه ای که در آن چیزهایی را می بینید که از نظر فیزیکی وجود ندارند، زمانی که ذهن شما به شدت تحت تأثیر چیزی مانند افکار عمیق مذهبی یا مواد مخدر یا بیماری روانی قرار می گیرد.
the ability to imagine how a country society industry etc. could develop in the future and to plan for this
توانایی تصور اینکه چگونه یک کشور، جامعه، صنعت و غیره می تواند در آینده توسعه یابد و برای آن برنامه ریزی کند
(در هنگام اشاره به شخص استفاده می شود) منظره ای زیبا و چشمگیر
تصویر ذهنی خیالی از چیزی
یک رویا همچنین می تواند چیزی باشد که در خواب یا در نتیجه یک تجربه مذهبی دیده می شود.
توانایی تصور چگونگی توسعه یک کشور، جامعه، صنعت و غیره در آینده و برنامه ریزی مناسب
the ability to imagine how a country society industry etc., will develop in the future and to plan in a suitable way
فردی که بتواند تصور کند که یک کشور، جامعه، صنعت و غیره چگونه در آینده توسعه خواهد یافت یا باید توسعه یابد و به شیوه ای مناسب برنامه ریزی کند.
a person who is able to imagine how a country society industry etc., will or should develop in the future and to plan in a suitable way
توانایی تصور اینکه چگونه چیزی می تواند در آینده توسعه یابد، یا ایده هایی که از تصور به این شکل ناشی می شود
the ability to imagine how something could develop in the future or the ideas that come from imagining in this way
تا هجده سالگی بینایی 20-20 داشت - حالا باید عینک بزند.
سه روز قبل از مرگ، ریتا با رؤیایی از پروردگار ما برکت یافت.
اما تاریخ توسعه نیویورک نشان میدهد که اگر چنین چشمانداز روشنی وجود نداشته باشد، چنین کنترلهایی تا چه حد میتوانند تصادفی باشند.
But the history of New York development shows how haphazard such controls can be if there is no such clear vision.
او شکایت داشت که لنزهای جدید باعث دوبینی و سردرد او شده است.
بسیاری از مردم ادعا می کنند که هنگام دعا در لوردس رؤیاهایی داشته اند.
همانطور که مارتا بزرگتر شد، بینایی او شروع به از بین رفتن کرد.
زمانی که از خواب بیدار شد، سردرد دوشاخه داشت و دیدش تار شده بود.
وقتی میگرن دارم بدون استفراغ نمی توانم بایستم و دیدم مخدوش می شود.
لنزهای تماسی گاهی اوقات در این موارد دقت بینایی بهتری می دهند و میدان دید تقریباً همیشه بهبود می یابد.
Contact lenses sometimes give better visual acuity in these cases and the field of vision is nearly always improved.
عمه من هنوز در چشم چپش کمی بینایی دارد - او می تواند رنگ ها و اشکال را تشخیص دهد.
حافظ حرم آسوریان چشمانش را درآورد، اما حتی این نیز مانع از دیدن رؤیاهای وحشتناک نشد.
The Keeper of the Shrine of Asuryan plucked out his eyes but even this did not stop the terrible visions.
خبرنگاران و تهیه کنندگان وظیفه عمومی دارند که اگر دیدشان از حقیقت توسط منصوبان دولتی سرکوب شد، صحبت کنند.
Reporters and producers have a public duty to speak out if their vision of truth is suppressed by government appointees.
با این حال، این بینش شرایط اجتماعی شدیدی را تحمیل می کند.
مارسی و مایبریج از طریق عکاسی خود چیزهایی را دیدند که چشم انسان قادر به درک آنها نبود.
Through their photography Marcy and Muybridge opened up to vision things that the human eye could not perceive.
او گفت اگر دید شما درست باشد، من بسیار ثروتمند خواهم شد.
بینایی خوب/کامل/ضعیف/تاری/طبیعی داشتن
گربه ها دید در شب خوبی دارند.
دید او هنوز تار بود.
این بیماری باعث از دست دادن تدریجی بینایی محیطی می شود.
او چیزی را در لبه دید خود دید.
وظیفه ما هدایت مشتری و توسعه چشم انداز استراتژیک است.
او تصوری از جهانی داشت که در آن هیچ جنگی وجود نخواهد داشت.
این کلمه چشم انداز خانه و خانواده را تداعی می کند.
چشم انداز فیلم از آینده تیره و تار است.
او تصوراتی داشت که روزی رهبر حزب شود.
من تصوراتی از گم شدن ما داشتم.
این دو مرد دیدگاه مشابهی برای کشور دارند.
او چشم انداز بسیار خاصی برای آینده داشت.
این ایده در یک رویا به ذهنش رسید.
He had visions regularly.
او به طور منظم بینایی داشت.
او ادعا کرد که رویایی از مریم باکره را دیده است.
او بینش و اراده داشت.
یک رهبر بینایی
He's a competent politician but he lacks vision.
او یک سیاستمدار شایسته است، اما فاقد بینش است.
او یک بینایی در توری سفید بود.
چشم اندازی از دوست داشتنی بودن
بابت از دست دادن بینایی پوزش می طلبیم.
به خیابون نگاه کرد، اما کسی در چشم نبود.
هر گونه اشیای قیمتی را در خودروی خود دور از دید قرار دهید.
دریاچه به زودی نمایان شد.
این زوج خارج از میدان دید او حرکت کردند (= کل مساحتی که می توانید از یک موقعیت خاص ببینید).
دیدش روشن شد و متوجه شد که نایل در کنارش ایستاده است.
من می توانم بدون عینک بخوانم، اما دید از راه دور من ضعیف است.
او از حرکت اشکال در میدان دید او آگاه بود.
آزمایش چشم نشان می دهد که او بینایی کاملی دارد.
موقعیت رانندگی بالا دید همه جانبه عالی می دهد.
منظره
eyesight
بینایی
ادراک
eyes
چشم ها
چشم انداز
چشم
مشاهده
seeing
دیدن
توانایی دیدن
دانشکده
اپتیک
optics
درک کردن
perceiving
دانشکده بینایی
قدرت دیدن
قدرت بینایی
قدرت مشاهده
powers of observation
ادراک بصری
میدان دید
محدوده دید
دید
حس بینایی
sightedness
نظر اجمالی
visibility
نگاه
viewing
نگاه کن
چشمک زدن
glimpse
زیرچشمی نگاه کردن
peep
sighting
peek