field
field - رشته
noun - اسم
UK :
US :
منطقه ای از زمین در کشور، به ویژه زمینی که در آن محصولات کشت می شود یا حیوانات از علف تغذیه می کنند
موضوعی که افراد مطالعه می کنند یا حوزه فعالیتی که به عنوان بخشی از کار خود درگیر آن هستند
منطقه ای از زمین که در آن ورزش انجام می شود
work or study that is done in the field is done in the real world rather than in a class or laboratory
کار یا مطالعه ای که در میدان انجام می شود در دنیای واقعی به جای کلاس یا آزمایشگاه انجام می شود
همه افراد، شرکت ها، محصولات و غیره که با یکدیگر رقابت می کنند
همه اسب ها یا دوندگان در یک مسابقه
در یک سند کامپیوتری، مقدار فضایی که برای نوع خاصی از اطلاعات در دسترس است
زمینی با علف و گل وحشی
زمین کوچکی که در آن اسب نگهداری می شود
زمین یا زمینی که پوشیده از علف است و برای تغذیه گاو، گوسفند و غیره استفاده می شود
if you field a team an army etc they represent you or fight for you in a competition election or war
اگر شما یک تیم، یک ارتش و غیره را وارد میدان کنید، آنها نماینده شما هستند یا برای شما در یک رقابت، انتخابات یا جنگ می جنگند
to answer questions, telephone calls etc especially when there are a lot of them or the questions are difficult
برای پاسخ دادن به سوالات، تماس های تلفنی و غیره، به خصوص زمانی که تعداد آنها زیاد است یا سوالات دشوار هستند
اگر توپ را در بازی کریکت یا بیسبال به میدان میبرید، پس از ضربه زدن آن را متوقف میکنید
a British magazine which has articles about the countryside, farming, and sports such as polo and cricket. Most people in the UK think The Field is read by rich people who live in the country or own a lot of land there.
یک مجله بریتانیایی که مقالاتی در مورد حومه شهر، کشاورزی و ورزش هایی مانند چوگان و کریکت دارد. اکثر مردم در بریتانیا فکر می کنند که The Field توسط افراد ثروتمندی خوانده می شود که در این کشور زندگی می کنند یا زمین های زیادی در آنجا دارند.
موضوعی که افراد به عنوان بخشی از کار خود مطالعه می کنند یا درگیر آن هستند
studies, testing etc that are done in the field are done in the real world rather than in a LABORATORY factory etc
مطالعات، آزمایشها و غیره که در میدان انجام میشوند، در دنیای واقعی انجام میشوند تا در آزمایشگاه، کارخانه و غیره.
یک منطقه بزرگ که در آن زغال سنگ، نفت و غیره یافت می شود
a space made available for a particular kind of information
فضایی که برای نوع خاصی از اطلاعات در دسترس است
برای رسیدگی به یک سوال، پرسش، تماس تلفنی و غیره، معمولاً با موفقیت
منطقه ای از زمین که برای کشت محصولات کشاورزی یا نگهداری حیوانات استفاده می شود و معمولاً توسط حصاری احاطه شده است
a place where you are working or studying in real situations, rather than from an office laboratory etc.
مکانی که در آن در حال کار یا مطالعه در موقعیت های واقعی هستید، نه از دفتر، آزمایشگاه و غیره.
منطقه ای که معمولاً پوشیده از چمن است و برای انجام ورزش استفاده می شود
برای رفتن به زمین در شروع یک بازی
یک حوزه فعالیت یا علاقه
چیزی باشید که چیز زیادی در مورد آن نمی دانید
تمام رقبای شرکت کننده در یک مسابقه یا فعالیت
a division of a database (= a collection of similar information on a computer) that contains a particular type of information such as names or numbers
تقسیم یک پایگاه داده (= مجموعه ای از اطلاعات مشابه در رایانه) که حاوی نوع خاصی از اطلاعات، مانند نام ها یا اعداد است.
to catch or pick up the ball after it has been hit in a game such as cricket or baseball and to try to prevent the other team from scoring
گرفتن یا برداشتن توپ پس از ضربه خوردن در یک بازی مانند کریکت یا بیسبال و تلاش برای جلوگیری از گلزنی تیم دیگر
برای مقابله با یک سوال، اغلب با پاسخ ندادن مستقیم به آن
داشتن یا تولید تیمی از افراد برای شرکت در یک فعالیت یا رویداد
منطقه ای از زمین حاوی یک ماده طبیعی خاص
مجبور شدیم از یک مزرعه شخم زده عبور کنیم.
در مزرعه ای نزدیک روستا چادر زدیم.
مردم در مزارع کار می کردند.
مزارع طلایی گندم را دیدیم.
زمینی از لوبیا کاشت.
مزرعه برنج/گندم
خانه مشرف به مزارع نیشکر است.
یک میدان فرود
قلمرو پوشیده از برف، صخره های لخت و زمین های یخی است.
زندانیان را برای کار در میادین گاز شمال فرستادند.
کشف میادین نفت و گاز در دریای شمال
یک زمین فوتبال / فوتبال / ورزشی
زمین بیسبال/کریکت/راگبی
همه بازیکنان حاضر در زمین امروز تمام تلاش خود را کردند.
Players need discipline both on and off the field (= when they are playing and also in their free time).
بازیکنان هم در داخل و هم خارج از زمین (= هنگام بازی و همچنین در اوقات فراغت خود) به نظم و انضباط نیاز دارند.
با ورود تیم ها به زمین، هیجان زیادی وجود داشت.
امروز آنها به میدان می روند (= برای انجام یک بازی به میدان می روند) در مقابل قهرمان کانتی اسکس.
او زود توپ را گرفت و از شکافی در زمین به آن ضربه زد.
میدان قوی شامل سه رکورددار جهانی است.
مدال شجاعت در میدان
برای مردن در میدان نبرد
آمبولانس/آشپزخانه صحرایی
Child development is such an interesting field.
رشد کودک زمینه جالبی است.
علم ژنتیک از زمانی که 40 سال پیش وارد این عرصه شدم، پیشرفت چشمگیری داشته است.
همه آنها در زمینه انتخابی خود متخصص هستند.
او برای فعالیت در این زمینه جایزه نوبل را دریافت کرد.
او در زمینه آموزش بزرگسالان فعالیت می کند.
از ملاقات با افراد در زمینه های دیگر کسب و کار لذت می برم.
این کشف زمینه جدیدی از مطالعه را باز کرده است.
‘How big was the bomb if it did all that damage?’ ‘I don’t know. Not my field’ (= that is not one of the subjects I know about).
«بمب چقدر بزرگ بود، اگر آن همه آسیب را وارد کرد؟» «نمیدانم. نه رشته من» (= این یکی از موضوعاتی نیست که من در مورد آن می دانم).
یک مطالعه / آزمایش میدانی
سبز
meadow
چمنزار
پارک
pasture
مرتع
grassland
علفزار
lea
لی
mead
مید
acreage
سطح زیر کشت
corral
گلدان
باغ
glebe
گلبی
greensward
به سمت سبز
paddock
پادوک
pastureland
پچ
خودکار
pen
شمشیر
sward
طعنه زدن
bawn
زمین
چمن
زمین زراعی
cropland
محفظه
enclosure
زمین کشاورزی
farmland
چرا
grazing
مزرعه
moorland
قلمرو
ranchland
خاک ورزی
تاکستان
tillage
دشت
vineyard
prairie