adjacent
adjacent - مجاور
adjective - صفت
UK :
US :
اتاق، ساختمان، قطعه زمین و غیره که در مجاورت چیزی است در کنار آن قرار دارد
خیلی نزدیک، کنار، یا لمس کردن
در ترکیبات استفاده می شود تا نشان دهد که چیزی دقیقاً همان چیزی نیست که ذکر شد، اما بسیار شبیه به آن است
خیلی نزدیک یا بدون هیچ چیز بین
اگر دو زاویه در کنار هم باشند و در یک خط مشترک باشند مجاورند.
They carry within their range of possibilities, which includes their genetic coding, information about adjacent and surrounding systems.
آنها در محدوده امکانات خود، که شامل کدگذاری ژنتیکی، اطلاعات مربوط به سیستم های مجاور و اطراف هستند، حمل می کنند.
قبل از اینکه آتش نشانان بتوانند آتش را مهار کنند، آتش به دو ساختمان مجاور سرایت کرد.
یک عملیات ساده لوحانه شامل هل دادن یک جعبه به یک منطقه آزاد مجاور است.
فروش زمین مجاور
Deep-sea sediments may be scraped off the descending slab and incorporated into the adjacent mountains.
رسوبات اعماق دریا ممکن است از دال نزولی خراشیده شده و به کوه های مجاور وارد شوند.
Pseudocysts may be complicated by infection haemorrhage, rupture, and by compression of adjacent organs.
کیست های کاذب ممکن است با عفونت، خونریزی، پارگی و تحت فشار قرار دادن اندام های مجاور پیچیده شوند.
When the crowds later began thinning and the adjacent table cleared, Roquelaure leaned forward over his port glass.
وقتی بعداً جمعیت شروع به نازک شدن کردند و میز مجاورش پاک شد، روکلور روی شیشه بندرش به جلو خم شد.
جان لوئیس، که نماینده منطقه ای در مجاورت گینگریچ است.
او با هر سازه پارکینگ چند طبقه در مجاورت پروژه خود مخالفت می کرد.
میدان های مجاور تاسیسات هسته ای دارای سطوح بالایی از رادیواکتیویته بودند.
هواپیماها در باندهای مجاور فرود آمدند.
اعدادی که در کنار هم قرار دارند
زمین کشاورزی ما در مجاورت رودخانه بود.
تاکستان های Verzy در مجاورت تاکستان های Verzenay قرار دارند.
یک ردیف از خانه ها بلافاصله در مجاورت کارخانه وجود دارد.
آنها در ساختمان های مجاور کار می کنند.
آنها در خانه ای در مجاورت راه آهن زندگی می کردند.
برای طرفدارانی که به دنبال چند فیلم عالی ترسناک مجاور هستند، فهرست زیر را گردآوری کرده ام.
There are an enormous number of science-adjacent and science-related careers for you to choose from he explained.
او توضیح داد: «تعداد زیادی از مشاغل مرتبط با علم و علم وجود دارد که میتوانید از بین آنها انتخاب کنید».
adjoining
مجاور
bordering
هم مرز
abutting
متقابل
contiguous
به هم پیوسته
neighboringUS
همسایه ایالات متحده
touching
لمس کردن
joining
پیوستن
conterminous
محدود
flanking
طرفین
fringing
حاشیه
flush
فلاش
juxtaposed
در کنار هم قرار گرفته است
در نزدیکی
neighbouringUK
همسایه انگلستان
skirting
دامن
verging
در آستانه
نزدیک
بستن
conjoining
به هم پیوستن
بعد
در كنار
vicinal
همسایه
alongside
در کنار
توسط
جنب
در مرز
نزدیک به
bordering on
همسایه در
neighbouring on
nonadjacent
غیر مجاور
noncontiguous
غیر پیوسته
غیر صمیمی
از راه دور
separated
جدا از هم
دور
جدا
detached
قطع شده
disconnected
تقسیم شده
divided
خیلی دور
جداگانه، مجزا
faraway
از راه دور از
عمیق
دور افتاده
حذف شده
far-off
دورترین
نزدیک نیست
far-flung
خارج از مسیر
outlying
خارج از کشور
removed
از راه
farthest
furthest
out-of-the-way
far-removed