enormous
enormous - عظیم
adjective - صفت
UK :
US :
عظمت
بسیار زیاد
از نظر اندازه یا مقدار بسیار بزرگ
بسیار بزرگ
بسیار بزرگ یا عالی
خانه آنها بسیار بزرگ است.
در قرن دهم تعداد خانهها هنوز نسبتاً کم بود، فاصلهها زیاد نبود.
مشکلات مفهومی چنین مدلی بسیار زیاد است.
ویژگیهای شهابسنگها به ما اطلاعات زیادی در مورد خواص سیارکها میدهد.
او باید تا قبل از جمعه کارهای زیادی را تمام کند.
رودخانه یک موفقیت عظیم و فوری مردمی و انتقادی بود.
موضوع سیگار کشیدن غیرفعال نگرانی های زیادی را برای صنعت دخانیات ایجاد می کند.
Unfortunately the book was completed too soon to reflect the enormous impact of fast atom bombardment mass spectrometry on biology.
متأسفانه این کتاب خیلی زود تکمیل شد تا تأثیر عظیم طیفسنجی جرمی بمباران اتمی سریع بر زیستشناسی را منعکس کند.
این نوسانات خلقی بسیار زیادی به شما می دهد، که هیچ کس در مورد آن به من نگفت.
Talk is of enormous relevance in understanding status and in developing your own powers of influence.
گفتگو در درک وضعیت و توسعه قدرت نفوذ شما اهمیت زیادی دارد.
an enormous house/dog
یک خانه/سگ عظیم
زمان بسیار زیادی
پردازنده های فعلی می توانند تعداد زیادی عملیات در ثانیه انجام دهند.
دانشگاه ها از نظر مالی تحت فشار زیادی هستند.
رقصندگان جوانی که پتانسیل بسیار بالایی از خود نشان می دهند
Their house is absolutely enormous!
خانه آنها کاملاً بزرگ است!
مشکلات پیش روی رئیس جمهور بسیار زیاد است.
در آن شب تعداد زیادی از مردم کشته شدند.
هزینه کار بسیار زیاد بود.
این شورا هزینه های هنگفتی را برای این پروژه هزینه کرده است.
پیامدهای چنین پیشنهادی بسیار زیاد است.
آنها یک خانه بزرگ در کشور خریده اند.
enormous fun/pleasure/importance/significance/flexibility/scope
سرگرمی عظیم / لذت / اهمیت / اهمیت / انعطاف پذیری / دامنه
an enormous car/house
یک ماشین/خانه عظیم
او حقوق هنگفتی می گیرد.
I was absolutely enormous when I was pregnant.
من زمانی که باردار بودم بسیار بزرگ بودم.
You've been an enormous help.
شما کمک بزرگی کردید
او مقدار زیادی پاستا خورد.
طبق این پیشنهاد، ثروتمندان کاهش مالیاتی عظیمی دریافت خواهند کرد.
بزرگ
عظیم
وسیع
immense
جامبو
jumbo
تایتانیک
titanic
غول آسا
غول پیکر
colossal
ماموت
gigantic
هیولا
mammoth
کوهستانی
monstrous
نجومی
mountainous
ناخالص
astronomic
شگفت انگیز
فیل
gargantuan
گسترده
gross
بیش از اندازه
humongous
هومنگوز
بی حد و مرز
prodigious
غیر قابل اندازه گیری
elephantine
بي نهايت
بی حد و حصر
excessive
humungous
boundless
expansive
ginormous
immeasurable
infinite
limitless
کوچک
دقیقه
knee-high
تا زانو
wee
کوچولو
compact
فشرده - جمع و جور
diminutive
کاهنده
مقدار کمی
microscopic
میکروسکوپی
puny
ضعیف
کم اهمیت
undersized
کم اندازه
dwarf
آدم کوتوله
infinitesimal
بی نهایت کوچک
insignificant
ناچیز
midget
خردسال
bantam
سرسری
bitty
تلخ
meagerUS
ناچیز ایالات متحده
meagreUK
meagreUK
micro
میکرومینیاتور
microminiature
مینی
microscopical
مینیاتوری
mini
ریزه
miniature
پیگمی
minuscule
نوجوان
petite
گاز گرفتن
pygmy
مشترک
teensy
teeny
bitesize