broad
broad - گسترده
adjective - صفت
UK :
US :
جاده، رودخانه، یا بخشی از بدن کسی که عریض است، عریض است
از جمله بسیاری از انواع مختلف چیزها یا افراد
مربوط به ایده های اصلی یا بخش هایی از چیزی است نه تمام جزئیات
مساحت وسیعی را پوشش می دهد
لهجه گسترده به وضوح نشان می دهد که شما از کجا آمده اید
شوخ طبعی نسبتاً بی ادبانه است یا به رابطه جنسی اهمیت می دهد
یک کلمه توهین آمیز برای یک زن
خیلی عریض
اگر چیزی یک فاصله خاص گسترده باشد، این فاصله را از یک طرف به سمت دیگر اندازه می گیرد
از جمله طیف وسیعی از چیزها؛ عمومی
If someone has a broad accent (= way of speaking), it is strong and noticeable, showing where they come from
اگر کسی لهجه گسترده ای داشته باشد (= نحوه صحبت کردن)، قوی و قابل توجه است و نشان می دهد که از کجا آمده است.
(از شوخی یا طنز) بسیار واضح است و درک آن اصلاً دشوار نیست
یک اشاره (= وقتی چیزی را بدون گفتن مستقیم به کسی می گویید) که درک آن آسان است
از جمله بسیاری از انواع چیزها؛ عمومی
توافق گسترده ای در مورد موضوع برابری دستمزد برای زنان وجود داشت.
این برنامه در حال حاضر مخاطبان بیشتری را جذب می کند.
استراتژی های کسب و کار موفق به سه دسته کلی تقسیم می شوند.
او اجماع گسترده ای در میان گروه های مختلف آمریکایی ایجاد کرده بود.
It is more interesting to classify strategies according to certain categories, and examine the success of these broader divisions.
جالب تر است که استراتژی ها را بر اساس دسته بندی های خاص طبقه بندی کنیم و موفقیت این تقسیمات گسترده تر را بررسی کنیم.
این کاهش تا حدی منعکس کننده رکود گسترده تر در بازارهای سهام جهانی است.
To say that people are healthier than they used to be is a broad generalization -- the reality is a little more complex.
گفتن اینکه مردم نسبت به گذشته سالمتر هستند، یک تعمیم گسترده است - واقعیت کمی پیچیدهتر است.
پرزیدنت کلینتون با وتوی قانون بودجه متوازن توجه خود را به موضوعات گسترده تر جلب کرد.
آیا می توانید یک طرح کلی از آنچه سخنرانی درباره آن بود به من بدهید.
دشت های وسیع بین النهرین پایین
اما habeas corpus در واقع یک دادرسی مدنی فدرال است که قوانین بسیار گستردهتری در آن اعمال میشود.
مردی قد بلند و شانه پهن
او شش فوت قد داشت با شانه های پهن و بازوان قوی.
Houston's broad streets
خیابان های وسیع هیوستون
This is a larger block set between the arch and the capital to provide a broader supporting top for the arcade above.
این یک بلوک بزرگتر است که بین طاق و سرستون تنظیم شده است تا سقف حمایتی وسیع تری را برای آرکید بالا فراهم کند.
The broader tradition is a typically nationalist one seeing national liberation through war as honourable and singularly justified.
سنت گستردهتر یک سنت نوعاً ناسیونالیستی است که آزادی ملی از طریق جنگ را محترمانه و منحصربهفرد توجیه میکند.
خیابان پهن درختی را رانندگی کردیم.
یک خیابان/خیابان/رودخانه وسیع
He's got broad shoulders.
او شانه های پهنی دارد
او قد بلند، پهن و عضلانی است.
لبخند/لبخندی گسترده (= لبخندی که در آن دهان شما به دلیل اینکه بسیار راضی هستید بسیار گسترده است)
دو متر عرض و یک متر ارتفاع
کمد لباس یک متر عرض و دو متر ارتفاع دارد.
طیف گسترده ای از محصولات
این دوره طیف گسترده ای از علایق را ارائه می دهد.
حمایت گسترده ای از سیاست های دولت وجود دارد.
She took a broad view of the duties of being a teacher (= she believed her duties included a wide range of things).
او دیدگاه گستردهای نسبت به وظایف معلمی داشت (= او معتقد بود وظایفش طیف وسیعی از چیزها را شامل میشود).
a broad and balanced curriculum
یک برنامه درسی گسترده و متعادل
We must ensure the project is of advantage to the broader community and does not just benefit a few individuals.
ما باید اطمینان حاصل کنیم که این پروژه به نفع جامعه گسترده تر است و فقط به نفع چند نفر نیست.
این تبلیغ به شرکت کمک کرد تا مخاطبان بسیار بیشتری را جذب کند.
طرح کلی یک پیشنهاد
مذاکره کنندگان بر سر موضوعات اصلی توافق داشتند.
او یک فمینیست به معنای وسیع کلمه است.
به طور کلی، مقاله استدلال می کند که هر کشور باید سیاست خود را توسعه دهد.
ویروس های کامپیوتری به سه دسته کلی تقسیم می شوند.
بررسی این موضوع در بستر تاریخی وسیع تری مفید است.
اتهامات باید رد شود زیرا قانون بسیار گسترده و مبهم است.
گستره وسیعی از آب
دشت های وسیع غرب آمریکا
لهجه وسیع یورکشایری
این فیلم طنز گسترده را با عاشقانه آمیخته است.
هدف این حزب این است که یک کلیسای وسیع با اعضایی از تمام اقشار جامعه باشد.
این سرقت در روز روشن، در یک خیابان شلوغ رخ داد.
با لبخندی پهن به سمتم برگشت.
او فوق العاده بود - شانه های پهن و چشم های درخشان.
از خیابانی وسیع پر از درختان راندیم.
پشت / سینه / صورت / پیشانی پهن
حمایت گسترده ای در میان مشتریان برای ابتکار جدید وجود دارد.
وسیع
expansive
گسترده
کافی
ample
بزرگ جادار فراخ
spacious
بزرگ
عظیم
قابل اندازه
بطور گسترده
immense
منبسط
sizeable
عالی
sweeping
جادار
قابل توجه
expanded
حجیم
بی حد و مرز
roomy
ظرفیت دار
sizable
راحت
voluminous
کالایی
سخاوتمندانه
boundless
غیر قابل اندازه گیری
capacious
گسترده شود
دراز شده
commodious
سر و صدا کردن
generous
متحرک
immeasurable
پرتو
outspread
چربی
outstretched
عرضی
rambling
rolling
beamy
latitudinous
محدود، تنگ
تنگ
بستن
confined
محدود
constricted
منقبض
cramped
ناچیز ایالات متحده
meagreUK
meagerUS
محصور
meagreUK
نزدیک فکر
restricted
خالی
close-minded
مقدار کمی
مینیاتوری
ساکت
miniature
کم اهمیت
کوچک فکر
کوچک
small-minded
باریک
پوک
slender
لاغر
poky
اندک
فشرده - جمع و جور
skinny
فشرده شده
ناآرام
compact
بلند قد
squeezed
ضعیف
incommodious
جزئی
شلوغ
slim
crowded