curriculum

base info - اطلاعات اولیه

curriculum - برنامه تحصیلی

noun - اسم

/kəˈrɪkjələm/

UK :

/kəˈrɪkjələm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [curriculum] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • برنامه درسی مدرسه باید تا حد امکان گسترده باشد.

  • Spanish is on the curriculum.


    زبان اسپانیایی در برنامه درسی قرار دارد.

  • Spanish is in the curriculum.


    زبان اسپانیایی در برنامه درسی است.

  • Chinese has been introduced into the curriculum as an option.


    زبان چینی به عنوان یک گزینه وارد برنامه درسی شده است.

  • His disability does not prevent him from following the mainstream curriculum.


    معلولیت او را از پیروی از برنامه درسی اصلی باز نمی دارد.

  • More room should be given to foreign languages in the curriculum.


    در برنامه درسی باید فضای بیشتری به زبان های خارجی داده شود.

  • Pupils use computers across the curriculum.


    دانش آموزان در سراسر برنامه درسی از رایانه استفاده می کنند.

  • Student choose from optional subjects in addition to the core curriculum.


    دانش آموز علاوه بر برنامه درسی اصلی، از میان موضوعات اختیاری نیز انتخاب می کند.

  • Students use computers across the curriculum (= in all or most subjects).


    دانش آموزان در سراسر برنامه درسی (= در همه یا بیشتر دروس) از رایانه استفاده می کنند.

  • Teachers feel that the present curriculum is too narrow.


    معلمان احساس می کنند که برنامه درسی فعلی بسیار محدود است.

  • They all have to study French because it's on the curriculum.


    همه آنها باید زبان فرانسه را بخوانند زیرا در برنامه درسی است.

  • We cover all areas of the curriculum.


    ما تمام زمینه های برنامه درسی را پوشش می دهیم.


  • تعادل دروس در برنامه درسی

  • All children should have access to the mainstream curriculum.


    همه کودکان باید به برنامه درسی اصلی دسترسی داشته باشند.

  • Classroom teachers need to be involved in curriculum planning and development.


    معلمان کلاس باید در برنامه ریزی و توسعه برنامه درسی مشارکت داشته باشند.

  • Educational inspectors said that the college had failed to deliver the curriculum adequately.


    بازرسان آموزشی گفتند که کالج نتوانسته برنامه درسی را به اندازه کافی ارائه دهد.

  • In those days the curriculum was pretty narrow.


    در آن روزها برنامه درسی بسیار محدود بود.

  • Many teachers follow the curriculum to the letter.


    بسیاری از معلمان برنامه درسی را به طور کامل دنبال می کنند.

  • Nutrition education is now in the curriculum.


    آموزش تغذیه در حال حاضر در برنامه درسی است.

  • The government is introducing a national curriculum for schools.


    دولت در حال ارائه یک برنامه درسی ملی برای مدارس است.

  • These subjects are not part of the core curriculum.


    این موضوعات جزء برنامه درسی اصلی نیستند.


  • برنامه درسی مدرسه

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

devon

لغت پیشنهادی

testifying

لغت پیشنهادی

snooker