student
student - دانشجو
noun - اسم
UK :
US :
کسی که در دانشگاه، مدرسه و غیره درس می خواند
someone who is studying at a university or school. In British English, student is not usually used to refer to a child at primary school
کسی که در دانشگاه یا مدرسه تحصیل می کند. در انگلیسی بریتانیایی، دانش آموز معمولاً برای اشاره به کودک در مدرسه ابتدایی استفاده نمی شود
کسی که در یک مدرسه خاص یا توسط یک معلم خاص تدریس می شود
کودکی که به مدرسه می رود
a boy or girl who goes to school – used especially when talking about how they behave, or that time in someone’s life
پسر یا دختری که به مدرسه میرود - مخصوصاً برای صحبت در مورد نحوه رفتارشان یا آن زمان در زندگی شخصی استفاده میشود.
کسی که در حال یادگیری یک زبان خارجی است
فردی که در کالج یا دانشگاه در حال یادگیری است
کسی که در مدرسه یاد می گیرد
اگر فردی دانشجوی یک رشته خاص باشد، در مورد آن می داند و به آن علاقه مند است
فردی که در مدرسه، کالج یا دانشگاه مشغول به تحصیل است
کسی که دانشجوی یک رشته خاص است، علاقه زیادی به آن دارد
فردی که در کالج، دانشگاه یا مدرسه تحصیل می کند
کسی که در مورد یک موضوع می داند و به آن علاقه دارد، اما ممکن است آن را به طور رسمی مطالعه نکرده باشد
در هر کلاس فقط 15 دانش آموز وجود دارد.
رهبران دانشجو در اعتراض به جنگ تحصنی ترتیب داده بودند.
او دانشجوی دانشگاه کرنل است.
Studies had shown that the more assessment tests a student failed, the likelier that student was to drop out.
مطالعات نشان داده بود که هر چه دانشآموز در آزمونهای ارزشیابی بیشتر مردود شود، احتمال انصراف آن دانشآموز بیشتر است.
ویگینز سالها قبل از ترک حوزه علمیه دانشجوی الهیات بود.
زندگی اجتماعی در دوران دانشجویی پرستار چگونه بود؟
ما از پیشنهادات معلمان و دانش آموزان استقبال می کنیم.
70 درصد از دانشجویان بازرگانی دانشگاه با فارغ التحصیلی پیشنهادهای شغلی دارند.
کمک اضافی برای دانش آموزان معلول
او متهم به حمله به یکی از دانشجویان بود.
دیگران خوش شانس هستند که اساتید، مدیران و دانشجویان حمایت کننده را پیدا کنند.
دانشجویان حقوق همیشه کارهای زیادی برای انجام دادن دارند.
Relying on math formulas or drills in class the study suggests, bores many students and undermines their performance.
این مطالعه نشان می دهد که با تکیه بر فرمول ها یا تمرین های ریاضی در کلاس، بسیاری از دانش آموزان را خسته می کند و عملکرد آنها را تضعیف می کند.
ما در اینجا تعداد زیادی دانشآموز بالغ داریم، برخی با بچههای کوچک.
جشن خداحافظی برای دانشجویان خارج از کشور
این مطالعه نشان داد که مصرف مواد مخدر در بین دانش آموزان دبیرستانی در حال افزایش است.
To get a better grade the student must take it from one of the students above by out-performing him or her.
برای کسب نمره بهتر، دانش آموز باید آن را از یکی از دانش آموزان بالا با عملکرد بهتر از او بگیرد.
این دستگاه از داشتن اطلاعات صحیح دانش آموزان اطمینان می دهد و از یادداشت برداری زیاد خودداری می کند.
یک دانشجوی کالج/دانشگاه
یک دانشجوی کارشناسی ارشد
یک دانشجوی پزشکی/حقوق
دانشجویان بین المللی (= که از کشورهای دیگر برای تحصیل می آیند)
او دانشجوی آکسفورد است.
او دانشجوی سال سوم دانشکده هنر است.
وام دانشجویی (= پولی که به دانشجویان برای پرداخت هزینه تحصیلشان قرض داده می شود)
او با ویزای دانشجویی اینجاست.
طرح کاهش بدهی دانشجویان
هزینه های دانشجویی (= پرداخت هزینه تدریس)
یک دانشجو پرستار/معلم
افزایش چشمگیر تعداد دانش آموزان
من در دوران دانشجویی بازیگری می کردم.
یک دانش آموز 15 ساله دبیرستانی
معلمی که شاگردانش را درگیر می کند
دانشجوی مشتاق ذات انسانی
او مردی عمیقاً مشاهدهگر و دانشآموز نزدیک دنیای طبیعت بود.
فارغ التحصیل دبیرستان
دورا کارینگتون از دیگر دانش آموزان او در مدرسه هنری اسلید بودند.
بورسیه ای که برای دانشجویان اقلیت در نظر گرفته شده است
خوابگاه دانشگاهی برای همه دانشجویان سال اول وجود دارد.
این دپارتمان همیشه دارای درصد بالایی از دانشجویان دختر بوده است.
The department has always had a high percentage of female students.
این دانشگاه دانشجویان بین المللی زیادی را جذب می کند.
The university attracts a lot of international students.
کریس دانشجوی دکترا در UCLA است.
پائولا دانشجوی دکترا در دانشگاه لیدز است.
Paola is a PhD student at University of Leeds.
این نظرسنجی در میان 400 دانشجوی دانشگاه MIT انجام شد.
او در دهه 1960 دانشجوی هنر در پاریس بود.
هر دانشجوی سینما باید سکانس آغازین این فیلم را مطالعه کند.
این دوره برای دانشجویان رشته های زیست شناسی، حشره شناسی، باغبانی و مطالعات محیطی می باشد.
او ابتدا به عنوان دانشجو به لندن رفت.
محقق
undergraduate
کارشناسی
postgraduate
فوق لیسانس
tutee
سرپرست
fresher
تازه تر
freshman
دانشجوی سال اول
freshwoman
تازه کار
pupil
شاگرد
sophomore
سال دوم
coed
مختلط
finalist
فینالیست
frosh
تازه
classmate
همکلاسی
grad
درجه
فارغ التحصیل
undergrad
ثبت نام کننده
registrant
یادگیرنده
learner
عمده
شمع شویی
candlewaster
کلاس برتر
upperclassman
جوان
plebe
plebe
ارشد
زیر کلاس
underclassman
تحصیلات تکمیلی
postgrad
دانشجوی کارشناسی ارشد
دانشجوی دکتری
postgraduate student
PhD student
nonstudent
غیر دانشجو
معلم
استاد
مربی
مدرس
lecturer
pedagogUS
pedagogUS
pedagogUK
pedagogueUK
اصلی
معلم خصوصی
tutor
کارشناس آموزشی
educationist
معلم مدرسه
schoolteacher
مشاور انگلستان
counsellorUK
مشاور ایالات متحده
counselorUS
مدیر مدرسه
schoolmaster
خانم مدرسه
schoolmistress
مشاور
advisor
بزرگ شده
بالغ
grown-up
بزرگتر
elder