aside
aside - گذشته از
adverb - قید
UK :
US :
نگهداری می شود تا بعدا استفاده شود
به یک طرف یا از شما دور شده است
باقی مانده است که بعداً مورد توجه یا رسیدگی قرار گیرد یا اصلاً مورد توجه و رسیدگی قرار نگیرد
used to show that something you have just said is not as important as what you are going to say next
برای نشان دادن اینکه چیزی که به تازگی گفته اید به اندازه آنچه که قرار است بعدا بگویید مهم نیست استفاده می شود
words spoken by an actor to the people watching a play that the other characters in the play do not hear
کلماتی که یک بازیگر به مردمی که نمایشنامه را تماشا می کنند گفته می شود که سایر شخصیت های نمایش نمی شنوند
سخنی با صدای آهسته گفته می شود که شما فقط قصد شنیدن آن را دارید
سخن یا داستانی که بخشی از موضوع اصلی یک سخنرانی نیست
در یا یک طرف
اگر پول بگذارید یا کنار بگذارید، آن را برای هدف خاصی پس انداز می کنید
اگر چیزی را رها کنید، بگذارید یا کنار بگذارید، در حال حاضر در مورد آن صحبت نمی کنید یا با آن برخورد نمی کنید
بجز
سخنی که کسی با صدایی آرام بیان می کند زیرا نمی خواهد همه آن را بشنوند
سخن یا داستانی در گفتار یا متنی که بخشی از موضوع اصلی نیست
بادمجان ها را با ظرف سوراخ دار بردارید و کنار بگذارید.
ما کنار رفتیم اما متوقف شد و ریکاردو رویز به صندلی جلو تکیه داد.
They provide a basis for evaluating shorter-term budgets and prevent long-term aims from being forced aside by short-term operational needs.
آنها مبنایی برای ارزیابی بودجه های کوتاه مدت فراهم می کنند و از کنار گذاشتن اهداف بلندمدت به دلیل نیازهای عملیاتی کوتاه مدت جلوگیری می کنند.
این به کنار، فکر نکنید که ما کار را برای شما آسان کرده ایم.
Kate Miskin pushed open the first door on the left and stood aside for Dalgliesh and Massingham to enter.
کیت میسکین اولین در سمت چپ را باز کرد و کنار ایستاد تا دالگلیش و ماسینگهام وارد شوند.
در صورت تمایل محکم ببندید و در ماهیتابه روی توری بگذارید.
به غیر از برچسب ها، برخی از آنها به طور قابل توجهی موفق بوده اند.
جدای از مشکلات صدا، برخی از بازیگران به عنوان برنده برجسته بودند.
However leaving aside the intolerable heat there was no doubt that New York was a really amazing place.
با این حال، اگر گرمای طاقتفرسا را کنار بگذاریم، شکی وجود نداشت که نیویورک یک مکان واقعا شگفتانگیز است.
پرده را کنار زد.
کنار بایستید و بگذارید این افراد بگذرند.
مرا به کناری (= دور از جمعی از مردم) برد تا نصیحتی به من بدهد.
با کنار گذاشتن (= در نظر نگرفتن در این مرحله) هزینه طرح، به بررسی مزایای آن می پردازیم.
همه اعتراضات ما کنار زده شد (= نادیده گرفته شد).
مقداری پول برای تعمیرات کنار گذاشتیم.
نگرانی های پولی به کنار، همه چیز خوب پیش می رود.
لطفا کنار بایستید و بگذارید این افراد بگذرند.
یک بشقاب غذا به او دادم اما او آن را کنار زد.
من کیف پولم را فراموش کرده ام، پس می توانی این کتاب را برای من کنار بگذاری (= این کتاب را نگه دار) و بعداً برمی گردم.
I've forgotten my wallet, so could you put this book aside (= keep this book) for me and I'll come back later on.
مرا به کناری برد (= از دیگران دور کرد) تا خبر را به من بدهد.
هر هفته مقداری پول برای یک تلویزیون جدید کنار می گذارم.
بیایید این موضوع را فعلا کنار بگذاریم و در مورد مشکل فوری تری که با آن روبرو هستیم صحبت کنیم.
پول همچنان یک مشکل است، اما گذشته از آن، همه ما خوب هستیم.
زمزمه ای کنار
نکات آموزنده در مورد زندگی روستایی این راهنمای شراب را بسیار خاص می کند.
پرده را کنار زدم و از پنجره بیرون را نگاه کردم.
من او را به کناری بردم (= از فاصله شنیداری دیگران) به او بگویم که خودش رفتار کند.
فرماندار می خواهد 50 میلیون دلار برای مواقع اضطراری کنار بگذارد (= جدا بماند و خرج نکند).
alongside
در کنار
sidewise
جانبی
به یک طرف
در یک طرف
به کنار
sideward
به پهلو
sidewards
دور
خاموش
sideways
به صورت جانبی
توسط
laterally
جدا از هم
خرچنگ
به سمت یک طرف
crabwise
دور زدن
turning aside
وسط