aside

base info - اطلاعات اولیه

aside - گذشته از

adverb - قید

/əˈsaɪd/

UK :

/əˈsaɪd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [aside] در گوگل
description - توضیح
  • kept to be used later


    نگهداری می شود تا بعدا استفاده شود


  • به یک طرف یا از شما دور شده است

  • left to be considered or dealt with later or not considered and dealt with at all


    باقی مانده است که بعداً مورد توجه یا رسیدگی قرار گیرد یا اصلاً مورد توجه و رسیدگی قرار نگیرد


  • برای نشان دادن اینکه چیزی که به تازگی گفته اید به اندازه آنچه که قرار است بعدا بگویید مهم نیست استفاده می شود

  • words spoken by an actor to the people watching a play that the other characters in the play do not hear


    کلماتی که یک بازیگر به مردمی که نمایشنامه را تماشا می کنند گفته می شود که سایر شخصیت های نمایش نمی شنوند


  • سخنی با صدای آهسته گفته می شود که شما فقط قصد شنیدن آن را دارید


  • سخن یا داستانی که بخشی از موضوع اصلی یک سخنرانی نیست


  • در یا یک طرف


  • اگر پول بگذارید یا کنار بگذارید، آن را برای هدف خاصی پس انداز می کنید


  • اگر چیزی را رها کنید، بگذارید یا کنار بگذارید، در حال حاضر در مورد آن صحبت نمی کنید یا با آن برخورد نمی کنید


  • بجز


  • سخنی که کسی با صدایی آرام بیان می کند زیرا نمی خواهد همه آن را بشنوند


  • سخن یا داستانی در گفتار یا متنی که بخشی از موضوع اصلی نیست

  • Remove eggplant with slotted utensil and set aside.


    بادمجان ها را با ظرف سوراخ دار بردارید و کنار بگذارید.

  • We stepped aside but it stopped, and Ricardo Ruiz leaned across the front seat.


    ما کنار رفتیم اما متوقف شد و ریکاردو رویز به صندلی جلو تکیه داد.

  • They provide a basis for evaluating shorter-term budgets and prevent long-term aims from being forced aside by short-term operational needs.


    آنها مبنایی برای ارزیابی بودجه های کوتاه مدت فراهم می کنند و از کنار گذاشتن اهداف بلندمدت به دلیل نیازهای عملیاتی کوتاه مدت جلوگیری می کنند.

  • That aside don't go thinking we've made things to easy for you.


    این به کنار، فکر نکنید که ما کار را برای شما آسان کرده ایم.

  • Kate Miskin pushed open the first door on the left and stood aside for Dalgliesh and Massingham to enter.


    کیت میسکین اولین در سمت چپ را باز کرد و کنار ایستاد تا دالگلیش و ماسینگهام وارد شوند.

  • Tie securely if desired and set aside in a roasting pan on a rack.


    در صورت تمایل محکم ببندید و در ماهیتابه روی توری بگذارید.

  • Labels aside some have been remarkably successful.


    به غیر از برچسب ها، برخی از آنها به طور قابل توجهی موفق بوده اند.

  • Sound problems aside some of the acts stood out as winners.


    جدای از مشکلات صدا، برخی از بازیگران به عنوان برنده برجسته بودند.

  • However leaving aside the intolerable heat there was no doubt that New York was a really amazing place.


    با این حال، اگر گرمای طاقت‌فرسا را ​​کنار بگذاریم، شکی وجود نداشت که نیویورک یک مکان واقعا شگفت‌انگیز است.

example - مثال
  • She pulled the curtain aside.


    پرده را کنار زد.


  • کنار بایستید و بگذارید این افراد بگذرند.

  • He took me aside (= away from a group of people) to give me some advice.


    مرا به کناری (= دور از جمعی از مردم) برد تا نصیحتی به من بدهد.

  • Leaving aside (= not considering at this stage) the cost of the scheme let us examine its benefits.


    با کنار گذاشتن (= در نظر نگرفتن در این مرحله) هزینه طرح، به بررسی مزایای آن می پردازیم.

  • All our protests were brushed aside (= ignored).


    همه اعتراضات ما کنار زده شد (= نادیده گرفته شد).

  • We set aside some money for repairs.


    مقداری پول برای تعمیرات کنار گذاشتیم.

  • Money worries aside things are going well.


    نگرانی های پولی به کنار، همه چیز خوب پیش می رود.


  • لطفا کنار بایستید و بگذارید این افراد بگذرند.

  • He pulled the curtain aside.


    یک بشقاب غذا به او دادم اما او آن را کنار زد.

  • I gave her a plate of food but she pushed it aside.


    من کیف پولم را فراموش کرده ام، پس می توانی این کتاب را برای من کنار بگذاری (= این کتاب را نگه دار) و بعداً برمی گردم.

  • I've forgotten my wallet, so could you put this book aside (= keep this book) for me and I'll come back later on.


    مرا به کناری برد (= از دیگران دور کرد) تا خبر را به من بدهد.

  • She took me aside (= took me away from the other people) to tell me the news.


    هر هفته مقداری پول برای یک تلویزیون جدید کنار می گذارم.


  • بیایید این موضوع را فعلا کنار بگذاریم و در مورد مشکل فوری تری که با آن روبرو هستیم صحبت کنیم.

  • Let's leave that matter aside for now and talk about the more urgent problem facing us.


    پول همچنان یک مشکل است، اما گذشته از آن، همه ما خوب هستیم.

  • Money continues to be a problem but aside from that we're all well.


    زمزمه ای کنار

  • a whispered aside


    نکات آموزنده در مورد زندگی روستایی این راهنمای شراب را بسیار خاص می کند.

  • The informative asides about rural life make this wine guide rather special.


    پرده را کنار زدم و از پنجره بیرون را نگاه کردم.

  • I pushed aside the curtain and looked out the window.


    من او را به کناری بردم (= از فاصله شنیداری دیگران) به او بگویم که خودش رفتار کند.

  • I took her aside (= out of hearing distance of other people) to tell her to behave herself.


    فرماندار می خواهد 50 میلیون دلار برای مواقع اضطراری کنار بگذارد (= جدا بماند و خرج نکند).

  • The governor wants to set aside (= keep separate and not spend) $50 million for emergencies.


synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • وسط

لغت پیشنهادی

graphically

لغت پیشنهادی

swords

لغت پیشنهادی

amylase